باور غلط اقتصادی ، فردی که قرار است به عنوان همسر آینده انتخاب کنم باید به اندازه ی کافی پول ،
خانه و ماشین داشته باشد . آیا این ها واقعاً ملاک های خوشبختی است ؟ !
ملاک های خوشبختی واقعی در مقوله ی اقتصادی عبارتند از
: شخص مورد نظر از لحاظ شخصیت مالی مستقل
باشد و احساس کفایت مندی کند . چرا که این احساس کفایت مندی است که در رابطه با
همسر آینده ، تصویر خوبی برای او میسازد نه لزوماً پول و ماشین .
باور غلط درباره ی سن و بلوغ ، حتماً تا قبل از 30 سالگی ، تا زمانی که خانواده از من
ناامید نشده اند و یا تا قبل ازاینکه زیبایی ام را از دست بدهم باید ازدواج کنم .
و اما باور درست در این رابطه : بعد از اینکه
نقاط ضعف و قوت خود را شناختم و از لحاظ شخصیتی به ثبات رسیدم ، چرا که
ازدواج در هر سنی و همراه با ناپختگی ها و بی ثباتی های روانی ، هر رابطه ای را به
انحطاط میکشاند .
باور غلط درباره ی زمان آشنایی قبل از ازدواج ،
مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج را نباید خیلی
طولانی کنیم ، مردم چه میگویند ؟ تازه من احساسم به او خوب است ، این با بقیه فرق
دارد . چند باری باهم بیرون رفتیم و صحبت کردیم و هزاران جمله ی آشنایی که برای
ازدواج های عجولانه میشنویم .
طبق آمار رسمی ثبت احوال کشور ، پنجاه درصد طلاق ها مربوط
به ازدواج هایی بوده که آشنایی قبل از ازدواج آنها کمتر از شش ماه بوده است ، پس
حداقل شش ماه آشنایی در ابعاد و عمق هیجانی ، فکری و خانوادگی گسترده لازم است .
نکته ی مهم این است که صرفاً زمان زیاد کارایی ندارد ،
بلکه این معاشرت ها در موقعیت های متنوع و
با افراد مختلف در خانواده و دوستان طرف مقابل است که آشنایی ایجاد میکند .
باور غلط درباره ی تمایز یافتگی ، من به خانواده ام وابسته نیستم ، بلکه به آنها خیلی احترام میگذارم برای همین نظراتشان را
خیلی در زندگی خود دخیل میکنم و همسرم بی جهت روی آنها حساس است .
اما نظر درست در مورد تمایزیافتگی این است : در صورت نه
گفتن به خانواده ام در مورد تصمیم های زندگی مشترکم احساس گناه نمیکنم ، اما هم
خانواده ام و هم همسرم جایگاه ویژه ی خودشان را دارند و مرزهای ارتباطی من با هر
دو مشخص و تعریف شده است .
باور غلط در مورد دلیل ازدواج ، پدر و مادر آرزو دارند فرد را در لباس دامادی و عروسی ببینند ، من دلم بچه میخواهد ، نمیتوانم تنها بمانم ،
دارم پیر میشوم ، باید به نفر قبلی که من را رها کرد و رفت ثابت کنم چه کسی را از
دست داده ، دیگر خواهر کوچک ترم هم ازدواج کرده است ، میخواهم کامل شوم .
اما اگر این دلایل
را برای ازدواج خود دارید بدانید که دلایل درست و منطقی است : من به تنهایی احساس ارزشمندی میکنم و زندگی
خوبی دارم ، اما با حضور فرد دیگری ، وجوه دیگر زندگی را تجربه میکنم و از سختی
هایش آگاه هستم .
باور غلط درباره ی تغییر دادن طرف مقابل یا
انتخاب درست ، همسر خوب کسی است که حرف گوش کن و سر به راه باشد ، کسی
را انتخاب کن که در مشت تو باشد و هر طوری خواستی تغییرش دهی ،نگاه درست این است :
من توانایی و امکان تغییر دیگران را ندارم . من میتوانم انتخابی مشابه با خواسته
هایم داشته باشم و اگر بخواهم مداوم طرف مقابلم را تغییر دهم حتماً باور ندارم با کسی غیر از خودم
ازدواج کرده ام و یا اینکه حتماً او خیلی وابسته است که میشود آنقدر راحت او را
تغییر داد و این اصلاً جذاب نیست . من دوست دارم همسرم دارای تفکر و سلایق مستقلی
باشد که من هم تا حدودی دوستش دارم و باهم در مورد خواسته هامون حرف برنیم .
تلاش برای تغییر دیگری ، یعنی تو را آنطور که هستی دوست
ندارم ، و این یعنی اندک اندک از بین رفتن
رابطه .