کتاب مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است، اگرچه در رده ی سنی نوجوان به چاپ می رسد اما کتابی آموزنده و سرشار از نکات لذت بخش است. کتابی که دنیای کودکانه و تخیلات آن ها را به خوبی به نمایش می گذارد و با سبک خاص نویسنده جذاب و خواندنی شده است. فردریک بکمن در توصیف احساس ترس و وحشت کودکان در کتابش اینطور می نویسد:
《 فقط آدم های پرمدعای دنیای واقعی که هیچ چیز را بهتر نمی دانند ممکن است جمله ای تا این حد احمقانه بگویند که «فقط یک کابوس بوده.» هیچ «فقط» کابوسی وجود ندارد؛ کابوس ها موجودات زنده هستند، ابرهای سیاه و کوچک ناامنی و اندوه که شب ها وقتی همه خواب اند یواشکی بین خانه ها رفت و آمد می کنند، همه در و پنجره ها را امتحان می کنند تا راه ورودی پیدا کنند و اضطراب به بار بیاورند.》
قلم فردریک بکمن بسیار منحصر به فرد است و به شکلی نوین داستان را تعریف می کند. استفاده از اصطلاحات کتاب ها و فیلم ها، سبب احساس نزدیکی بیشتر مخاطب با تفکرات نویسنده می شود. اثری که حس های متناقض را در کنار هم همچون زندگی واقعی به تصویر می کشد و مخاطب را با خود همراه می کند.
کتاب مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است، یک اثر امروزی و مطابق با فهم و دانش کودکان و نوجوانان حال حاضر خلق شده است. به بخشی از کتاب که نویسنده تفاوت های دو نسل را به زیبایی و با طنزی جذاب به تصویر می کشد، توجه کنید:
«خدای من، این فقط یه مقایسه بود!»
«بله، ولی یه مقایسهٔ بیمارگونه!»
«تو از کجا میدونی؟»
السا فریاد می کشد: «از ویکی پدیا.» و به گوشی مادربزرگ اشاره میکند.
مادربزرگ رو به مأمور می کند و تسلیم میشود: «بچه های شما هم همینطوریاند؟»
یا در بخش دیگری اینطور این تمایز نسل ها را با ظرافت بیان می کند:
《السا می پرسد: « تو عمرم این همه کتاب ندیدم. تا به حال چیزی درباره آیپد نشنیدید؟»
-«من به کتاب علاقه دارم.»
السا میگوید: «فکر می کنین من علاقه ندارم؟ ولی آدم میتونه تمام اونها رو روی آیپد داشته باشه. آدم که به میلیون ها کتاب احتیاج نداره!»
-«من ... به کتاب واقعی علاقه دارم.»
-«آدم میتونه تو آیپد هر کتابی رو که بخواد، داشته باشه.»
-«منظورم از کتاب این چیزی نیست که تو می گی، منظورم کتابیه که جلد داره، صحافی شده، ورق داره ...»
السا میگوید: « کتاب، متنه و متن رو می شه روی آیپد هم خوند!»
-«دوست دارم موقع مطالعه کتاب رو دستم بگیرم.»
السا به او اطمینان میدهد: «موقع مطالعه می شه آیپد رو هم تو دست گرفت.»
زن دوباره تلاش میکند: «منظورم اینه که کتاب رو با علاقه ورق می زنم.»
السا می گوید: «خب آیپد رو هم می شه ورق زد.》
قهرمان های کتاب سه فرد از گروه های سنی متفاوت هستند. قهرمان اول، یک دختر هفت ساله ی باهوش به نام السا است، دومین نفر، مادربزرگ السا است که طبق میل خود زندگی می کند، کودک درونی سرزنده دارد و به علت رفتارهایش که به هیچ قانونی توجه نمی کند، اغلب او را دیوانه فرض می کنند. و سومین شخصیت اصلی داستان، مادر السا است که زنی جوان می باشد و در تلاش است تا زندگی ای آرام و متعادل را برای خانواده اش ایجاد کند.
مادر و مادربزرگ السا در اکثر موارد با هم اختلاف نظر دارند. مادری قانونمند در مقابل مادربزرگی که تنها به قانون های ساخته ی خودش پایبند است. مادربزرگی که در تلاش است تا به نوه اش بیاموزد می تواند از دیگران متفاوت باشد، خود منحصر به فردش را بپروراند و تخیلات و رویاهای خاص خودش را داشته باشد. مادربزرگی که باور دارد تنها با متفاوت بودن می توان تغییرات را آفرید.
مادربزرگ برای السا یک دنیای تخیلی به نام《 میاماس》 ساخته است و از طریق آن به دخترک هفت ساله آموخته است تا چگونه با سختی ها و مشکلات کنار بیاید و یا با آن ها مبارزه کند.
اما ناگهان اتفاق بدی می افتد، همانطور که همیشه اتفاق ها قصه ها را رقم می زنند. مادربزرگ فوت می کند. او پیش از مرگ، نامه ای برای السا به جا می گذارد و کارهایی را به دخترک واگذار می کند.
در پی اینکه السا وظایفی که مادربزرگ از او خواسته است را انجام می دهد، داستان هایی متفاوت و جذاب از زندگی افراد مختلف توسط نویسنده توصیف می شود. دنیای میاماس برای السا ملموس تر شده و مخاطب با مرز باریک بین خیال و واقعیت آشنا می شود.