یادداشتی از عباس شمسعلی
سیره و مرام علی(ع) معنی زندگی راستین و سعادت است
اما علی(ع) نه تنها چاره کار و راه نجات همعصران خود (که البته قدرش نشناخته و
حقش ادا نکردند) بلکه بیشتر از آن دوای دردها و پاسخ نیازها و گشاینده گرههای
امروز دنیاست.
مگر نه اینکه بشریت امروز تشنه عدالت است، پس بهترین
و کاملترین نمونه این مرهم و داروی نجاتبخش را کجا میتواند بیابد جز در کوی
علی(ع)؟
انسان امروز که برای زدودن غبار و زنگار فطرت به
بازیچه گرفته شده توسط شیاطین جنی و انسی، دنبال کورسویی از معنویت، گرفتار گندمنمایان
جوفروش در مکتبها و حلقههای عرفان کاذب و انحرافی شده است را چه نسیم روحنوازی
جز معنویت و ایمان بیانتهای علی(ع) که خدای بندگی و معنویت است میتواند به ساحل
آرامش برساند؟
در عصری که اخلاقیات و ارزشهای انسانی نیز از گزند
تحریف و انحراف مصون نمانده است، کدام الگو برتر و نجاتبخشتر از تجسم عینی اخلاق
یعنی علی(ع) میتواند باشد که هر رفتار او درس اخلاق و انسانیت است؟
در دنیای امروز که تجاوز به حقوق مظلومان و ارزش
پیدا کردن زور بهجای حق، باعث جولان روزافزون سردمداران بیمنطق دنیا و جرأت
یافتن آنها در تداوم ظلم و تعدی بیشتر شده است، آیا میتوان راهی جز حقطلبی و
ایستادگی در پای حق و دفاع از مظلوم که علی(ع) سردمدار و پرچمدار آن است را برای
مبارزه با ظلم و جور تصور کرد؟
در روزگاری که در عالم با سرعتی شگرف روز به روز
فاصله فقیر و غنی افزایش یافته و بسیاری از انسانها و ملتها در نتیجه سیاستهای
پرادعا اما ویرانگر مکاتب اقتصادی مادی و به دور از معنویت که تبلیغ سعادت کردند
اما فقر و نابرابری به ارمغان آوردند از بسیاری امکانات و حقوق و سطوح اولیه زندگی
محروم هستند، چه چیزی برای انسان امروز آموزندهتر است از به یاد آوردن اینکه فقر
و نیاز مردم آرامش از وجود و خواب از چشم علی(ع) میربود و ایشان در مقام امامت
امت و نفر اول دنیای گسترش یافته اسلام، عمر و مال و زندگی خود را در راه رفع
احتیاجات نیازمندان و کمک به احیای زندگی کسانی که در پیچ و خمهای زندگی گرفتار
شده بودند صرف میکرد؟ چنین الگوی بینظیری آیا نیاز امروز بشریت نیست؟
وقتی به خانه نورانی علی(ع) و حضرت زهرا(س) مینگریم
و راه و روش همسرداری و فرزندپروری آن دو تربیتیافته محضر پیامبر خاتم(ص) را با
آشفتگیهای امروز بشریت در کانون خانواده مقایسه میکنیم، دوای تمام دردها و گره
سخت زندگی انسان امروزی را مییابیم. زندگی سراسر اخلاق و معنویت در خانه علی(ع) و
زهرا(س) را میتوان صدها جلد کتاب کرد و مدعیان روانشناسی و محققان و مشاوران سبک
زندگی در سراسر عالم را به پای درس آن نشاند تا بشریت بداند راه سعادت و شیرینی
زندگی نه در امکانات مادی و سطح بالای زندگی بلکه در پیروی از الگوی ساکنان آسمانیترین
خانه تاریخ است.
کاش انسان خسته از سیاست زدگی و دغلبازیهای رایج
در دنیا که به نام و توجیه سیاست به خورد مردم داده میشود میدانست که اخلاقمدارانهترین
سیاستها در زندگی علی(ع) و فرزندان طاهرینش قابل رویت و تلمذ است و اندکی از آن
میتواند زندگی بشریت را از دام مسمومترین سیاستبازیها نجات دهد. اینکه وقتی در
صفین هر بار که سپاه حضرت بر شریعه تسلط مییافت برخلاف منش معاویه آب را به روی
دشمن نمیبست را چگونه میتوان در کتابهای علوم سیاسی امروز تفسیر کرد؟ چه زیبا
امیرمومنان(ع) فرمود: «به خدا سوگند! معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما معاویه
حیلهگر و جنایتکار است. اگر نیرنگ ناپسند نبود، من از زیرکترین افراد بودم، ولی
هر نیرنگی گناه و هر گناهی نوعی کفر و انکار است.»(خطبه 200 نهجالبلاغه)
کدام دانشکده معتبر یا استاد و دانشمند علم مدیریت
در دنیا میتواند نسخهای به قوام و تکامل نامه حضرت به مالکاشتر و تشریح وترسیم
نحوه صحیح حکومت بر مردم و مدیریت در اداره حوزه مسئولیت را عرضه کند؟ عهدنامهای
که هنوز پس از 1400 سال بیشک راهگشای هر مسئول و مدیری در هر سطحی است.
به راستی انسان این عصر چه کم دارد که نتواند آن را
در علی(ع) بیابد؟
البته همانطور که راه
و روش علی(ع) و سبک الهی حکومتداری و منش ایشان در زمان حیات مبارک آن حضرت، خار
چشم دنیاطلبان و ناپاکان آن عصر بود، در طول 14 قرن اخیر نیز هر زمان که اندک
مجالی برای به کرسی نشاندن این سبک بینظیر و عمل به شیوه حکومتداری علوی محیا
شد، همان بندگان دنیا، رشد فرهنگ عدالت، معنویت، حق خواهی، دفاع از مظلوم در برابر
ظالم و... را برنتافتند.
پیروزی انقلاب اسلامی در کشورمان و تشکیل حکومت بر
اساس اسلام و سیره اهلبیت(ع) اما فرصتی استثنایی و شاید بینظیر در طول تاریخ پس
از صدر اسلام را برای به کرسی نشاندن راه و رسم و سیره علوی محیا کرد. هر چند از
همان ابتدا تا امروز باز هم مخالفان سیره علوی که سردمداران ظلم و جور در عالم و
زراندوزان به دور از انسانیت هستند هر آنچه توانستند برای ناکامیاین حکومت اسلامی
به کار گرفتند، اما با نگاهی به بیش از چهار دهه تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی یک
نکته غیرقابل کتمان وجود دارد و آن اینکه هر کجا با جدیت و ایستادگی نسخه و الگوی
مدیریت و زندگی مبتنی بر مکتب علی(ع) فرصت ظهور و بروز پیدا کرده بزرگترین و بینظیرترین
دستاوردها نصیب مردم و نظام شده است؛ از همان پیروزی نهضت اسلامی در سایه حق طلبی
و مبارزه با ظلم و طاغوت تا پیروزی در جنگ تحمیلی علیرغم برتری ظاهری و عددی دشمن
و خلق انبوهی از صحنههای رشادت و جانبازی که پیش از آن باید در داستانها و
روایات صدر اسلام دنبال آنها میگشتیم، رشد و جهش بینظیر در عرصههای علمی، صنایع
دفاعی و نظامی، خدمترسانی به محرومان، عقب راندن دشمن در زیادهخواهیها و سایر
عرصهها نیز از دیگر دستاوردهای عمل به این مکتب است. اما هر کجا با غفلت و تن
دادن به الگوهای نامأنوس و دیکته شده از سوی مکاتب مادی غرب از نسخه راستین خود
دور شدهایم شاهد ناکامیها و عدم توفیقها بودهایم همچون دلخوش کردن به دشمن به
امید گرهگشایی، فاصله گرفتن عدهای از مسئولان از سادهزیستی و گرایش یافتن به
تجملات و زندگی بیگانه از آموزهها و ارزشهای مورد انتظار از یک مسئول در نظام
اسلامی، غفلت و کمکاری برخی مسئولان از عمل به وظیفه و تعلل در مبارزه با ویژه
خواریها یا حتی دامنزدن به آن، ارجح دانستن روابط و پیوندها به جای شایستهسالاری،
بیتوجهی از کسانی که برای رسیدن به خواستهها و کسب ثروت هر آنچه با زندگی مردم
میتوانند میکنند و... همه و همه ماحصل غفلت از مکتب علوی است.
اما علیرغم برخی موارد و مصادیق فاصله گرفتن از
فرهنگ و مکتب علوی، باز هم جوانان این کشور بودند که پس از قرنها غبار از آینه
شفاف و زلال این مکتب کنار زدند و زمینهترویج و گسترش آن به سایر کشورها و همراه
نمودن جوانان آزاده در سطح منطقه و حتی جهان را فراهم نمایند تا نشان دهند بهترین
راه تبلیغ وترویج این فرهنگ ناب، عمل و عینیت بخشیدن به آن است.
این روزها که سخن از
«مرد میدان» زیاد گفته میشود، باید گفت که بزرگترین مردان میدانتربیت یافتگان
مکتب علی(ع) هستند. به برکت انقلاب اسلامی و ترویج روحیه جهادی و ارزشی و با وجود
بزرگ مردانی که با تاسی از «مرد مردان» علی(ع) عرصههای مختلف را تبدیل به «میدان»
خدمت و ادای تکلیف کردهاند، باید گفت امروز «میدان» در فرهنگ انقلاب اسلامی تنها به
عرصه و صحنه نظامی و رشادتهای مردان این عرصه محدود نشده است. بسیاری از کسانی که
در دوران دفاع مقدس یا دفاع از حرم در عرصه جهاد و شهادت و دفاع از مظلوم وارد
میدان شدند، در میدان کمک به محرومین هم حاضر بودند و در مواقع زیادی خود را وقف
محرومیتزدایی از دور افتادهترین روستاها و اردوهای جهادی کرده بودند، از جهاد
سازندگی دهه 60 گرفته تا اردوهای جهادی جوانان امروزی.
از سوی دیگر، چه بسیار مردان میدانی که بیادعا عرصه
مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن را برای مجاهدت برمیگزینند یا تلاش برای خودکفایی
کشور و نظام اسلامی در عرصه اقتصادی و قطع وابستگیهای علمی را سرلوحه خود قرار
میدهند. چه زیبا مردان میدانی همچون شهیدان سلیمانی، فخریزاده، شهریاری،
علیمحمدی، احمدی روشن، کاظمی آشتیانی، بلباسی، ابراهیم هادی، حججی و... تا پای
جان تلاش برای سربلندی نظام اسلامی را رها نکردند تا بگویند راه سعادت، حرکت در
مسیر علی(ع) و تلاش برای دفاع از اسلام و مقابله با دشمنان در عرصه نظامی،
اقتصادی، فرهنگی، محرومیتزدایی و... است. آن مسئول و مدیری که با وجود همه
امکانات موجود، زندگی ساده و عمل به وظیفه را در پیش میگیرد هم مرد میدان مبارزه
با نفس و شاگرد مکتب علوی است.
این فرهنگ علوی است که جوان افغانستانی را به جبهههای
دفاع از ایران در برابر صدام یا دفاع از مردم عراق و سوریه در برابر داعش میکشاند.
این مکتب علی(ع) است که جوان مسلمان ایرانی آوای مولای خود که فرمود «اگر یک مرد
مسلمان از تأسف اینکه خلخال از پای دختر یهودی کشیده و جنایتهایی انجام دادهاند
بمیرد، حق دارد» به یاد میآورد و جان خود را فدای نجات زنان و دختران مسلمان و
ایزدی و مسیحی در عراق و سوریه میکند.
اشک چشم در سجاده عبادت و دست نوازش سردار شهید
سلیمانی بر سر فرزندان شهدا و نمایش کوه عطوفت از کسی که حضورش در میدان لرزه بر
اندام دشمن میانداخت هم تبلور مکتب علوی است.
اکنون که در آستانه انتخاباتی سرنوشتساز هستیم
نباید از این تجربه گرانسنگ غافل شویم که راه پیشرفت و سعادت این کشور و رفع
موانع، حرکت در مسیر مولایمان علی(ع) است نه دلخوش کردن به وعدههای پوچ کاخ سبز
معاویه. پیشبرد اهداف متعالی نظام و انقلاب و جمهوری اسلامی جز با تبعیت از این
الگوی بیهمتا ممکن نیست. برای به ثمر نشستن ارزشها و شعارهای انقلاب اسلامی باید
کسانی در مصدر امور باشند که به این ارزشها اعتقاد عملی داشته باشند. نمیتوان از
کسانی که در عرصههای داخلی و خارجی به جای پیروی از مکتب متعالی علوی و ایستادگی
در برابر دشمن و احقاق حق چشم به الگوها و آموزههای بیثمر غربی داشته و به لبخند
عمرو عاصها و توبه معاویهها دلخوش کردهاند