شمشیر نامرئی
اسمش را زیاد شنیدهاید: «تقیه».
خیلی از امامان در طول زندگیشان تقیه میکردند. چراکه اگر میخواستند همان ابتدای
کار ادعای امامت و ولایت کنند، با شمشیر حاکمان روبرو میشدند. نه اینکه ترس از
جانشان داشته باشند و کناری بنشینند. اتفاقاً شمشیر را بر دشمن میزدند، اما طوری
که دشمن نه شمشیر آنها و نه بلند کردن و فرود آمدن آن را نمیدید، فقط دردش را
احساس میکرد. اصلاً در اسلام «تقیه سپر مؤمن است. سپر را کجا به کار میبرند؟ سپر
در میدان جنگ مورد استفاده قرار میگیرد و به هنگام درگیری به کار میآید».(1)
بعضیها
خیال میکنند تقیه یعنی اگر خواستی یک عمل واجبی انجام دهی، اگر خطر و ضرری برایت
داشت، کلاً این واجب را کنار بگذاری. برعکس، تقیه به معنای تعطیل کردن کار و تلاش
نیست بلکه به معنای پوشیده نگهداشتن کار و تلاش است. همانطور که در زندگی ائمه
چیزی که به چشم میخورد تلاش و مبارزه دائمی در این راه است. شروع امامت امام هشتم
هم در دوران سلطنت هارونالرشید بود. فضای اختناق به حدی بود که در روایت است که
خون از شمشیر هارون میچکد.(2) در یک چنین شرایطی بود که امام رضا علیهالسلام از
ابزار تقیه برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکردند. در همان شرایط دشوار هم
شاگردان زیادی تربیت کردند و معارف اسلامی و قرآنی را در جامعه گسترش دادند و
نگذاشتند به درخت تشیع آسیبی برسد..
فرصت مبارزه
خش دیگر مبارزات حضرت در ماجرای
ولایتعهدی است. مأمون در شرایط جنگهای داخلی بنیعباس و مبارزات تشیع قرارگرفته
بود، از طرفی بنیعباسیها خیلی او را بهحساب نمیآوردند و اقتدار لازم را نداشت.
نقشهای طراحی کرد و آن؛ پیشنهاد ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام و واردکردن حضرت،
به عرصه خلافت بود. با این کار امام رضا علیهالسلام را از میدان مبارزات انقلابی
که در پوشش تقیه داشتند به میدان سیاست میکشاند. هم امام را زیر نظر داشت و هم
وجههای برای خودش درست میکرد. مأمون، حاکم سیاس و باهوشی بود و نقشهاش حرف
نداشت. همهچیز حسابشده پیش میرفت. دو ماه فشار آورد و حضرت قبول نکردند. در آخر
حضرت را تهدید به قتل کرد و ایشان با تعیین شروطی مجبور شدند ولیعهدی را قبول
کنند. حرفهای مردم هم شروع شد که یک عمر زهد و تقوا و نماز، رفت ولیعهدِ سلطان
شد! شرایط حساسی بود اما امام با تدابیری که داشتند نقشه مأمون را برهم زدند. امام
هشتم از هر فرصتی استفاده کردند و اجباری بودن این منصب را به گوش این و آن
رساندند و این موضوع دهانبهدهان و شهر به شهر چرخید که کسی مثل علیبنموسیالرضا
علیهالسلام پیدا میشود که به ولیعهدی با بیاعتنایی نگاه میکند. از طرفی، با
مأمون هم شرط کردند که در کارهای حکومت هیچ دخالتی نکنند. اوضاع بهگونهای پیش
رفت که در میدانی که خود مأمون فراهم کرده بود، او را شکست دادند. طوری که
اصلاً در تاریخ «سال ولایتعهدی آن حضرت، یکی از پربرکتترین سالهای تاریخ تشیع شد
و نفس تازهای در مبارزات علویان دمیده شد.»(3)
در حقیقت «امام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی میزند که در
تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهلبیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر
دوران خلافت بینظیر بوده است و آن برملا کردن داعیهی امامت شیعی در سطح عظیم
اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمانهاست. تریبون
عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را که در طول یکصد و
پنجاه سال جز در خفا و با تقیه و به خصیصین و یاران نزدیک گفته نشده بود به صدای
بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و
نزدیکان درجهیک آنها قرار نمیگرفت آن را به گوش همه رساند.»(4)
فضا بهگونهای پیش رفت که همه، شیعه که نه، اما محب اهلبیت
شدند و در این مبارزه بزرگ، مأمون نهتنها چیزی به دست نیاورد، که خیلی چیزها را
هم از دست داد.
سلاح علم
کارزار و میدان جنگ بود، اما شمشیر دستشان نبود. علم، سلاحشان بود.
فضا و شرایط آن زمان، پر از آرا و نظریات متفاوت از گروهها و فرقههای مختلف بود
که هرکدام دنبال گسترش تفکرات گروه و فرقه خود بودند. اما امام رضا علیهالسلام از
هر فرصتی برای تبیین عقاید دینی و مبارزه با تحریفات استفاده میکردند. از طرفی
مأمون بدون اینکه خود بداند فرصتی را برای امام فراهم کرد که این فرصت درجایی
مانند مدینه برای آن حضرت مهیا نبود و آن مجالس مناظرهای بود که با دانشمندان
زمان از فرقهها و مذاهب مختلف تدارک دیده بود. هر متکلم و اهل مجادلهای را به
مجلس مناظره با امام کشاند شاید که یک نفر در این بین بتواند امام را مجاب کند و
شکست دهد. در آن روزها وسایل ارتباطجمعی مثل حالا نبود، اما امام از جلسات
مناظره دربار مأمون بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین وسایل ارتباطجمعی آن روز
استفاده کردند. در جریان مناظره، با هرکدام از دانشمندان، با زبان و با کتاب خودشان
بحث میکردند. آنچنان استدلال میکردند و بحث را بهگونهای پیش میبردند که همه
حتی خودِ مأمون در قدرت و توانمندی علمی و معنوی حضرت، انگشتبهدهان میماند.
اصلاً امام یک پدیده عجیب بود، منجّم میآوردند بحث میکردند، فقیه میآوردند بحث
میکردند، ستارهشناس میآوردند بحث میکردند. خبرِ قدرت علمی امام رضا علیهالسلام
مثل بمب صدا کرد و همه، قدرت و عظمت علمی و معنوی امام را دیدند تا جایی که به آن
حضرت لقب عالم آل محمد علیهالسلام داده شد. این چیزی بود که اصلاً در برنامه
مأمون نبود.
*لغات و اصطلاحات
1- سیاس: سیاسی، سیاستمدار، سیاست دان، سیاست شناس، حیلهگر
2- خصیصین: یاران خاص، یاران نزدیک
3- متکلم: سخنران، سخنپرداز، کسی که به مهارتهای علم کلام اشراف
کامل دارد.
4- استدلال: این واژه در لغت به معنی جستوجوی دلیل و بیان حجت است.
در اصطلاح منطق، استدلال آن است که بهوسیلۀ قضایای معلوم بتوان قضایای مجهول را
کشف کرد.
منابع:
- آیتاللهالعظمی خامنهای،«همرزمان حسین علیهالسلام»، انتشارات
انقلاب اسلامی، چاپ اول، پاییز1396
- آیتاللهالعظمی خامنهای، «عنصر مبارزه در زندگانی ائمه»، ناشر:
کنگره جهانی حضرت رضا(ع)،1365
- بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان و دستاندرکاران حج1393/6/16
- بيانات رهبر انقلاب در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب
اسلامى1392/6/26
- بیانات رهبر انقلاب پس از مراسم روضه حضرت امام حسن عسکری (ع)1382/2/20
- بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان و دستاندرکاران حج1393/6/16