به گزارشخبرگزاری دانا، وقایع تاریخی به اندازهای پرکشش و جالب هستند که میتوان برای سالها از آنها فیلم و سریال ساخت و برای مردم به تصویر کشاند. این وقایع تاریخی زمانی که با مذهب و عقاید دینی یک ملت گره خورده باشند، اهمیت و تاثیرگذاریشان چندین برابر میشود. هر چند در این میان ممکن است استثنائاتی وجود داشته باشد و برخی از این وقایع نه تنها برای پیروانش بلکه برای تمام جهان به سمبل آزادگی، مظلومیت و مقابله با ظلم تبدیل شود. قیام امام حسین(ع) و واقعه کربلا از این استثنائات است. واقعهای که همچنان و بعد از گذشت هزار و چهارصد سال، مردم هر ساله با شور و نشاط بیشتری به پیشواز آن و برگزاری عزاداریها و سوگواریهایش میروند.
اما متاسفانه در این سالها از این همه پتانسیل برای ساخت آثار تلویزیونی و سینمایی پرمخاطب و آموزنده بسیار اندک استفاده شده است و تنها به چند مجموعه و فیلم که البته در این میان هم فقط چند مورد از آنها با استقبال مواجه شده، بسنده کردهاند. این واقعه بیشتر از هر اتفاق مذهبی و تاریخی دیگر سرشار از وجوه دراماتیک و جذابیتهای داستانی و بصری است که میتواند هر اثری را با تاثیرگذاری بسیاری همراه کند. اما متاسفانه به اندازه قابل توجهی به آن پرداخته نشده است.
اما چرا در حوزه تصویری و تلویزیونی ما ساخت اینگونه آثار بسیار کم صورت گرفته است؟ مجموعهها و فیلمهایی هم که ساخته شدهاند تا چه اندازه توانستهاند روایتگر واقعی قیام اما حسین(ع) و فلسفه عاشورا باشند؟
در همین ارتباط با حجتالاسلام مصطفی یوسفزاده، کارشناس رسانه و منتقد سینما به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
در حاشیه قرار گرفتن مفاهیم عاشورا در برخی از فیلمها و سریالها
ایرناپلاس:آیا مفهوم عاشورا و قیام امام حسین(ع) در سریالها و فیلمهای ما به درستی به تصویر کشیده شدهاند؟
یوسفزاده:
این سوال را نمیشود با بله یا خیر پاسخ داد. در ابتدا باید یک بررسی
انجام شود و متوجه شویم که از اول انقلاب یا حتی بعد از انقلاب چند فیلم و
سریال در این زمینه ساخته شده است و اینکه چرا این مفاهیم در حد کلیشه
باقی ماندهاند و بسیاری از فیلمها نتوانستهاند به کنه مطلب اشاره کنند.
اما آن چیزی که از اوایل انقلاب و دهه ۶۰ در حد بضاعت سینمای کشور بوده
است، بیشتر مناسکی بوده که در سینما به تصویر کشیده شده است از جمله نماز،
زیارت امکان متبرکه، سوگواری، حج یا مسائلی از این دست که بیشتر به کلیشه
نزدیک بوده است تا ارائه یک تصویر صحیح. البته تولیدات این دست آثار هم در
کشور بسیار اندک هستند. به عبارت دیگر تولیداتی که مستقیم به حادثه عاشورا
اشاره میکنند بسیار کم هستند و غیر از سریال مختارنامه و چند اثر دیگر که
توسط آقای میرباقری ساخته شدهاند و همچنین فیلمهایی مانند «رستاخیز»،
«روز واقعه» دیگر اثر آنچنانی در این زمره وجود ندارد.
در واقع
اگر این استثنائات را فاکتور بگیریم متوجه میشویم که تولیدات آنچنانی در
این زمینه نداریم که بخواهیم چنین سوالاتی را دقیق جواب دهیم. اما به
اعتقاد من در مجموع مفاهیم عاشورا و قیام امام حسین(ع) در فیلمها و
سریالها بیشتر در حاشیه قرار گرفته است. البته در این زمینه محدودیتهایی
هم وجود دارد و در ادامه به آنها اشاره میکنیم که چرا اتفاقات رخ داده
باعث شده تصویر خیلی دقیق و درستی از این واقعه ارائه نشده باشد.
توجه اندک به برخی از مضامین واقعی کربلا
ایرناپلاس: مجموعهها و فیلمهایی که تاکنون درباره واقعه
کربلا ساخته شدهاند، تا چه اندازه توانستهاند روایتگر واقعی این واقعه و
قیام امام حسین(ع) باشند؟
یوسفزاده: بسیاری از این آثار
نتوانستهاند روایتگر واقعی محرم و قیام امام حسین(ع) باشند زیرا به اصل
قضیه نپرداختهاند. دلیلش هم این است که از همان سالهای ابتدایی انقلاب به
برخی از مضامین واقعی کربلا کمتر توجه شده است.
برای مثال در فیلم
«بازرس ویژه» به کارگردانی منصور تهرانی، از سینهزنی کارگران معدن، محملی
جهت مبارزه با ظلم و اجحاف کارفرما استفاده میشود. اما در کل این نوع
بحثها بیشتر در حاشیه قرار گرفتهاند؛ مانند آثاری چون «زیر نور ماه»،
«دخیل»، «پرواز در شب»، «مهاجر»، «شب دهم»، «هیهات» و ... در فضای یک فیلم،
غیر از فیلمهای «روز واقعه» و «رستاخیز»، عملا و مستقیما به حادثه کربلا
اشارهای نکردهاند. بلکه از آن به عنوان محملی برای انتقال مفاهیم بهره
بردهاند.
برای مثال در فیلم «دخیل» به کارگردانی داریوش یاری، این
فرآیند در حد همان سنتهای سوگواری باقی میماند و در بقیه آثار دیگر هم
همینطور است. یعنی موضوعها فراتر از این مناسک نمیرود و اینگونه نبوده
که مستقیما به حادثه عاشورا بپردازند.
اهل بیت معصوم هستند و مصون از خطا و اشتباه
ایرناپلاس: برای ساخت چنین مجموعههایی کارگردانان و
فیلمسازان باید بیشتر به چه ابعادی از این واقعه بپردازند که هم به فلسفه
عاشورا پرداخته باشند و هم اینکه به لحاظ فنی و تصویری با استقبال مخاطبان
تلویزیون و سینما هم روبهرو شوند؟
یوسفزاده: ما در این
زمینه چند مانع داریم. یکی از آنها اینکه، به برخی اجازههای فقهی و
اعتقادی، نیاز داریم. سینما ابزاری است که نمیشود یکسری موارد را در آن
نادیده گرفت. برای مثال در نشان دادن چهره اصحاب امام حسین(ع)، خود
سیدالشهداء و یارانش مشکل دارم و این مساله باعث دامن زدن به بسیاری از
مسائل حاشیهای میشود.
طبیعتا بسیاری از فیلمسازان ترجیح میدهند
که خودشان را درگیر اینگونه مناسبات نکنند. سینما مدیوم تصویر است. بدون
چهره و تصویر عملا آن مفهوم مورد نظر فیلمساز اتفاق نمیافتد. بنابراین در
اینجا با برخی از مسائل فقهی و اعتقادی مواجهایم. باید علما و صاحبنظران
جمع شوند و به سینماگران اجازه دهند که طبق شرایطی بتوانند از تصاویر
استفاده کنند و چهرهها را به تصویر بکشند.
نکته دوم اینکه ما در
سینما باید به اقتضائات دراماتیک یک اثر توجه کنیم. یک شخصیتِ سینمایی
کاملا سفید یا کاملا سیاه خیلی قابل قبول نیست. معمولا هم در مباحث سینمایی
و فیلمنامهنویسی میآموزند که کاراکتر باید خاکستری باشد. یعنی یک شخصیت
در کنار ویژگیهای مثبت باید ویژگیهای منفی هم داشته باشد. بنابراین
کاراکترهای معصوم از خود امام حسین(ع) تا بقیه با توجه به این تعاریف،
ویژگیهای دراماتیک ندارند.
به همین دلیل باورش برای مخاطب تا حدودی
دشوار است و فیلمسازان به جای اینکه به طور مستقیم سراغ امامان معصوم بروند
به سراغ شخصیتهای حاشیهای در کربلا میروند.
برای مثال بهرام
بیضایی در فیلمنامه «روز واقعه» سراغ شخصیتی میرود که هر چند خیالی است و
واقعی نیست، اما مخاطب از دید آن شخص حادثه کربلا را میبیند و عملا از
نگاه او آن فاجعه و حادثه روایت میشود.
در فیلمی مانند «رستاخیزِ»
آقای احمدرضا درویش هم چنین مشکلی وجود دارد. آقای درویش در مقام کارگردان
به دلیل اینکه مستقیما سراغ امامان معصوم نرود و چهرههای آنها را به تصویر
نکشد، شخصیتی را در تاریخ میتراشد که از دید او، ما وارد حادثه کربلا
میشویم و اتفاقات را میبینیم. یکی از دلایل چنین اتفاقی این است که آن
شخصیت میتواند گناه و خطا کند و همه ویژگیهای دراماتیک یک شخصیت را داشته
باشد. به همین دلیل و بر مبنای اعتقادی، ساخت آثار در این مرحله سخت
میشود.
ایرناپلاس: فیلمسازان،
فیلمنامهنویسان و دیگر عوامل در کنار ارگانها و کارشناسان مذهبی چه
وظایفی را در قبال ساخت آثاری با مضامین کربلا و امام حسین(ع) دارند؟
یوسفزاده:
نکته مهم، وجود داشتن روایتهای تاریخی قابل قبول است. باید متون اصیل
حادثه کربلا و روایات تحریف نشده را در اختیار فیلمسازان، قرار دهند.
فیلمسازان به مشاوران قوی نیاز دارند. به این معنی وقتی میخواهند سراغ
حادثه کربلا بروند، توجیه شوند که ابعاد این قیام برایشان به درستی تبیین
شود تا متوجه شوند که فراز و فرود دراماتیک از کجا اتفاق میافتد.
البته به اعتقاد من تکتک حوادث و اتفاقات عاشورا چه پیش و چه بعد آن،
دارای فراز و فرود دراماتیک بسیار است. اما باید فیلمساز توجیه شود که تنها
به این فراز و فرود دراماتیک اکتفا نکند. باید به فلسفه عاشورا، قیام
سیدالشهداء و اتفاقاتی که افتاده است نیز اشاره کند. مجموعهای از این
عوامل میتوانند فیلمساز و سینما را در وضعیتی مطلوب جهت ساخت آثار فاخر از
عاشورا و کربلا قرار دهد.
این وضعیت، تک بعدی نیست. یعنی در مرحله اول باید صاحبنظران،
کارشناسان مذهبی، مراجع تقلید، علما و ... ضرورت و اهمیت سینما را درک
کنند. در مرحله دوم فیلمسازان باید بدانند که حادثه عاشورا، فقط مراسم
سینهزنی، عزاداری، حاجت دادن و و شفا دادن نیست. مساله، عمیقتر از این
مناسک است. مساله اصلی بر سر «آزادگی، جان دادن و تن ندادن به ذلت» است.
یعنی واقعه کربلا و محرم فقط یک مراسم مذهبی که مردم میبینند، عزاداری
میکنند، شفا میگیرند و ... نیست؛ مساله بسیار عمیقتر از این حرفهاست.
اما دلیل اصلی که باعث شده در این سالها سراغ ساخت آثاری با مضامین
عاشورا، محرم و فلسفه آن نرویم، بحث ساختاری است که وجود دارد.
اگر ما بخواهیم تعریف دنیا را قبول کنیم، سینما یک هنر-صنعت است. باید
دولت و نهادهای دولتی برای ساخت اینگونه فیلمها کمک کنند یا اگر قرار است
بخش خصوصی، فیلمی با موضوع مذهبی بسازد باید به لحاظ اقتصادی، تضمینی برای
بازگشت سرمایه وجود داشته باشد. یعنی همه چیز فقط آن هنر و ابعاد دراماتیک
یک فیلم نیست، بلکه باید به ابعاد اقتصادی و ساختاری قضیه هم توجه شود.
فیلمسازی که در ساختن کوچکترین مسائل و یک فیلم معمولی اجتماعی مشکل دارد،
نگران بازگشت سرمایهاش است. طبیعتا سراغ ساخت فیلمی با ابعاد تاریخی
مذهبی نخواهد رفت، مگر اینکه ارگانهای دولتی حمایت کنند که البته من با
این اتفاق زیاد موافق نیستم. چون وقتی یک ارگان دولتی به میدان میآید و
پول میدهد، در این شرایط شاید فیلمساز دغدغه بازگشت سرمایه را نداشته
باشد و طبیعتا خیلی دقیق روی آن پروژه کار نکند. باید همه ابعاد را در نظر
گرفت. یعنی ابعاد ساختاری سینمای کشور را بویژه با وضعیتی که امروز در
سینما داریم، در نظر گرفت.
در حال حاضر حدود ۳۰۰ فیلم در صف اکران وجود دارد، کرونا جولان میدهد
و هر از چندگاهی سینما را تعطیل میکنند و طبیعتا بازگشت سرمایه معنی
ندارد. بنابراین باید همه ابعاد از جمله اقتصادی و ساختاری را در نظر گرفت.
در چنین شرایطی فیلمساز ترجیح میدهد یک فیلم اجتماعی و کمدی با حضور چند
سوپراستار بسازد که برای بازگشت سرمایهاش هم تضمینی باشد تا اینکه روی یک
سوژه مذهبی وقت بگذارد.
هزینههای فیلمهای تاریخی بیشتر از
فیلمهایی است که در زمانهای حال میگذرد. به همین دلیل فقط فیلمساز نیست
که در این قضیه مقصر است. از طرف دیگر این مطالبه باید از طرف جامعه و
کارشناسان مذهبی هم اتفاق بیفتد.
سینما بدون جذابیت نمیشود
ایرناپلاس: توجه به مقوله جذابیت
در آثار عاشورایی و امام حسینی تا چه اندازه مهم است و باعث استقبال
مخاطبان از این نوع آثار میشود؟
یوسفزاده:
این نکته بسیار مهمی است که پرداختن به فلسفه عاشورا و سیدالشهداء حتما
باید دارای جذابیت باشد. اصلا سینما بدون جذابیت نمیشود. سینما یک دیالوگ
است و مونولوگ نیست. یعنی به این شکل نیست فیلمی ساخته شود و بعد کارگردان و
عوامل در خانههایشان بنشینند و بگویند که ایرادی ندارد مخاطبان هر مفهومی
از این اثر دریافت کنند. خیر. چنین نیست.
سینما یک دیالوگ بین فیلمساز
و مخاطب است و اگر ابعاد یک تراژدی مذهبی مانند عاشورا دارای جذابیت نباشد
عملا مخاطب آن را پس خواهد زد. بویژه مخاطب امروز که به ابزارها، رسانهها
و شبکههای اجتماعی دسترسی دارند. فیلمها و سریالهای روز را میبیند و
طبیعتا به شکل ناخودآگاه آثار را با یکدیگر مقایسه میکند.
چنین
قیاسی این نکته را یادآوری خواهد کرد که فلان فیلم یا سریال ایرانی ساخته
شده در این حوزه دارای کیفیت نیست و برای مخاطب جذابیت ندارد. اینها مجموع
عواملی هستند که حتما باید به آنها پرداخته شود.
ادیان دیگر و ورود مفاهیم جدید مذهبی به سینما
ایرناپلاس: پرداختن به داستانها
و وقایع مذهبی و به تصویر کشیدن آنها در آثار سینمایی ما در در مقایسه با
کشورها و ادیان دیگر چگونه است و چه تفاوتهایی در این راه وجود دارد؟
یوسفزاده:
ادیان دیگر به این مساله بسیار اهمیت میدهند. برای مثال هالیوود هر ساله و
در ایام عید مسیحیان، فیلمهایی با موضوع مسیحیت میسازد. در سال ۲۰۱۸ بود
که فیلم «مریم مجدلیه» را گارس دیویس ساخت که بازیگران مطرحی چون خوان
فینیکس در آن بازی میکنند. این اثر سینمایی مساله مهمی را مطرح میکند آن
هم این است که تا یک زمانی در متون مسیحیت «مریم مجدلیه» را به عنوان زنی
ناشایاست میشناختند اما از یک زمانی کشیشی میآید و مریم مجدلیه را به
عنوان یک قدیس یاد میکند.
ساخت چنین اثری به این معنی است که دست
آن فیلمساز به اندازهای باز است که میتواند به لحاظ مذهبی مفاهیم
جدیدتری را وارد حوزه سینما کند. اما متاسفانه ما هنوز درگیر چنین مشکلاتی
هستیم. مثلا ببینید فیلم رستاخیز چند سال است که توقیف است یا فیلمسازانی
که به مشکل میخوردند.
اگر به یاد داشته باشید زمانی که مختارنامه از تلویزیون پخش میشد به
صحنههایی که مربوط به حضرت عباس(ع) بود بسیار اعتراض کردند که نباید چهره
ایشان به تصویر کشیده شود. وقتی ما تا این اندازه در ساخت آثار درگیر چنین
مسائلی هستیم نباید از فیلمسازان توقع داشت که چرا وارد حوزه چنین مسائلی
نمیشوند.
البته فیلمسازان هم باید درک و توان خود را ارتقاء
دهند. یعنی در یک فیلم تنها به ابعاد دراماتیک کاراکترها اکتفا نکنند بلکه
مفاهیم بلند عاشورا را تا جایی که ممکن است و در توانشان است را به تصویر
بکشند.
هر سال فیلمهایی با این موضوعات ساخته میشود. برای مثال در مجموعه
فیلمهای «کانجورینگ ۳» عملا آن شیطانی که میآید و اتفاقات را رقم میزند،
دختر یک کشیش است. یعنی در این فیلم صراحتا پای کشیشها و مسحیت را به
سینما و ابعاد وحشتناک و وهمآلود آن باز میکند. طبیعی است وقتی فیلمساز
به این اندازه دستش باز است که پای علمای مسیحی را به سینما باز میکند
سینماهایشان هم رشد خواهد کرد. اما در سینمای کشور هنوز این اتفاق نیفتاده
است؛ نه تنها در حوزه عاشورا بلکه به طور کلی پرداختن به مناسک و وقایع
دیگر در سینمای کشور بسیار ضعیف است.
این آثار نباید تنها به
سکانسهایی که شخصیت اصلی نماز میخواند یا به زیارت میرود، ختم شود.
فیلمساز نباید تنها به این مسائل بپردازد و این آثار در همین حد باقی
بماند.