بررسی سیره مبارزاتی امام حسن عسکری (ع)
تحلیل تاریخ زندگی ائمه معصومینعلیهمالسلامهمواره دارای درسها و عبرتهای ارزشمندی برای پیروان و شیعیان ایشان است.
دوران زندگی امام حسن عسکریعلیهالسلامیکی از مقاطع مهم امامت است. رهبر انقلاب در اینباره میفرمایند: «حضرت هادی
و حضرت عسکری در همان شهر سامرا، که در واقع مثل یک پادگان بود توانسته بودند این
همه ارتباطات را با سرتاسر دنیای اسلام تنظیم کنند. وقتی ما ابعاد زندگی ائمه را
نگاه کنیم، میفهمیم اینها چهکار میکردند. ... حضرت عسکری در بیستوهشت سالگی به
شهادت میرسند؛ اینها همه نشاندهندهی حرکت عظیم ائمه علیهمالسّلام و شیعیان و
اصحاب آن بزرگوارها در سرتاسر تاریخ بوده. با اینکه دستگاه خلفا، دستگاه پلیسیِ
با شدت عمل بود، درعینحال ائمه علیهمالسّلام اینگونه موفق شدند. غرض، در کنار
غربت، این عزت و عظمت را هم باید دید.»(۱۳۸۲/۲/۲۰)
از منظر رهبر انقلاب دوران زندگی ائمه مانند زندگی «انسان ۲۵۰ساله» است؛ یعنی ائمه از هم جدا نیستند و در واقع «کلهم نور واحد» هستند. در اینباره برایمان توضیحاتی بفرمایید.
ائمهی معصومین علیهمالسلام همه نور واحدند. وقتی منشأ و
مقصد یکی باشد، طبیعتاً، کلیات مسیر با هم تطبیق میکند. خداوند میفرماید انبیاء
الهی مصدق یکدیگرند. این تعبیر بارها در قرآن مثل آیهی «مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ
یَدَیْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیل» هم تکرار شده است. این تصدیق
پیامبر نسبت به انبیاء گذشته است. گاهی هم از انبیاء گذشته این تصدیق ذکر شده است؛
چون تمام انبیاء از یک منبع مبعوث شدند، پس، همه از یک منبع پیام میگیرند و
رسالتشان هم دارای هدفی مشترک است. البته بهجز اموری که به بستر آن زمان مربوط
میشود. مثلاً، معجزات حضرت موسیعلیهالسلامبا معجزات سایر انبیاء متفاوت
است. این تفاوت در وسایل و ابزارها و امکاناتی است که بهکار میگیرند، و الّا
مقصد، مبدأ و منشأ یکی است. عین همین سخن دربارهی ائمهی معصومین هم هست. امامانی
که ما انتخاب میکنیم طبیعتاً بهدلایل مختلف حتی در مقاصد و اهداف با هم متفاوت
هستند؛ امّا امامی که خدا انتخاب میکند، باید با امام دیگر از نظر اهداف، مقاصد و
منشأ یکسان باشد. البته بهدلیل اقتضائات و شرایطی که در هر زمان وجود داشت، ائمه
تفاوتهایی در شیوه و عمل داشتند؛ چون آنان تحت هدایت الهی بودند.
کیفیت ارتباط و حتی محدثبودن
ائمه علیهمالسلام به این معناست که از جانب خداوند برای آنها الهاماتی مشخص و معین
بیاید. میفرماید اگر علم ما در هر هفته تجدید نشود، ما دچار نقصان میشویم. علوم
ما هر هفته تجدید میشد تا علوم و معارف متناسب با شرایط زمان باشد. این حقیقت
واحد در مورد همهی ائمه هم وجود دارد. ما در بین ائمه تفاوتهای فردی هم داریم.
مثلاً، ما امامی داریم که در سنین سی یا چهل سالگی به امامت رسیده است. ائمه سنین
و شرایط مختلفی داشتند، ولی در مجموع آنان برای تمامی زمانها الگو هستند. مثل
الگوی غیبت که در زمان امامین عسکریینعلیهمالسلاماین الگو به نقطهی کمال رسید و
جامعهی شیعه برای ورود به عصر غیبت آماده شد. بنابراین، ائمهعلیهمالسلاممثل انبیاء از نظر اصول و مبانی همانند یکدیگرند. احادیث و احکام
شرعی چه از امام صادقعلیهالسلام، یا از امام باقرعلیهالسلامو یا از امام عسکریعلیهالسلامباشد، هیچ فرقی برای ما نمیکند؛
چون سیره و شیوهی آنان با همهی تنوعش در انتها یک معنا دارد. ما باید بتوانیم
در هر زمان با تحلیل سیرهی معصومین در زمان خودشان راه خودمان را پیدا کنیم.
لطفاً زندگی
و فضایل امام حسن عسکری علیهالسلام و مقام آن
حضرت را توصیف بفرمایید.دربارهی
سیرهی امام عسکریعلیهالسلامدر دورهی حیاتشان چند نکته قابل توجه است. اوّل اینکه دوران امامت
حضرت شش سال بیشتر نبود؛ یعنی از بیستودو سالگی تا بیستوهشت سالگی امامت شیعیان
را بر عهده داشتند. خب، این کوتاهی دوران امامت این نتیجه را میدهد که ما آثار،
کلمات و وقایعی که از حضرت در دست داریم به نسبت ائمهی دیگر بسیار کم است خصوصاً
اینکه دوران امامت حضرت با شش خلیفهی عباسی تلاقی دارد. این قضیه از نظر سیاسی و
اجتماعی وضعیت ویژهای بهوجود میآورد. این اوضاع ویژه، نشانهی بیثباتی و بیقراری
و در نتیجه عدم امکان فعالیتهای دامنهدار است. خلفای عباسی از زمان سفاح با بنیالحسن
بیعت داشتند که آن بیعت را هم برهم زدند و خودشان خلافت و زعامت امور مسلمین را بهدست
گرفتند. آنان از همان زمان، امامان شیعه را از نظر فکری و مشروعیت رقیب خود میدانستند.
امامان از زمان امام هشتم، بهنحوی در چهارچوب سیاسی حکومت
قرار گرفته بودند؛ چون امام هشتم سِمَت ولایتعهدی داشتند، آنها هم نگاه ویژهای
به ایشان داشتند. آنها به امامان بعد از امام هشتم هم نگاه ویژهای پیدا کردند.
این سیاست عباسیان بود که باید همواره در کنترل و مراقبت از امامان مُصر باشند؛
حتی قبل از امام هشتم، برای اینکه امام کاظمعلیهالسلامتحت نظر و مدیریت خودشان باشد، ایشان را به بغداد آوردند. امام هشتم
را هم که مأمون به مرو آورد و به شهادت رساند. بقیهی ائمه هم به شکلهای مختلفی
تحت نظر بودند. به همین خاطر سیره و روش ائمه بهخصوص امام عسکریعلیهالسلامبا وجود اینکه تحت نظر بودند و گاهی هم به زندان میافتادند، خاص
است. مثلاً، در کوفه نهضتی بهراه افتاد و بلافاصله امام عسکریعلیهالسلامرا به زندان منتقل کردند؛ یعنی حضرت در خود سامرا علاوه براینکه در
حصر محیطی بودند، به زندان هم منتقل میشدند.
حالا امام در این شرایط چگونه
باید امامت کند؟ چگونه پیام خود را به مردم برساند؟ یکی از شیوههای حضرت فردسازی
بود؛ یعنی مأموران حکومتی و محافظان حضرت گاهی در زندان و در محیطهای دیگر غالباً
تحت تأثیر اخلاق و رویهی حضرت قرار میگرفتند، بهطوریکه آنها از ارادتمندان
حضرت میشدند. مثلاً، انفاق امام بهگونهای بود که نیاز فرد را برطرف میکرد و
زندگیاش را زیرورو میکرد؛ یعنی اگر نیازمند بود، نیاز او بهطور کلی برطرف میشد.
جایگاه امام عسکریعلیهالسلامدر همان شرایط بسیار سخت بود. در زمان امام هادیعلیهالسلامشیعیان فکر میکردند که محمدبنعلی (امامزاده سیدمحمد) امام است،
ولی ایشان قبل از شهادت امام هادیعلیهالسلاماز دنیا رفت و امام عسکریعلیهالسلامبهعنوان جانشین حضرت در مدت کوتاهی معرفی شدند. واقعاً شرایط
اجتماعی بسیار سختی برای حضرت بود. ایشان را به سامرا بردند تا دائماً تحت نظر
باشد و اجازهی فعالیت اجتماعی و جمعکردن شیعیان دور خودش را نداشته باشد. ایشان
نمیتوانستند مثل بسیاری از ائمه به معارف و مسائل اجتماعی و سیاسی ورود پیدا
کنند. امام عسکریعلیهالسلامو پدرشان مصلحت دیدند که اینگونه شیعه و تفکر اهل بیت را حفظ کنند.
علوی از ارادتمندان و شیعیان
حضرت در سامرا میگوید یک روز که فهمیدیم امام عسکریعلیهالسلاممیخواهند از خانه بیرون بیایند، به همراه چند نفر از شیعیان بر سر
راه حضرت ایستادیم تا ایشان را زیارت کنیم. همینطور که منتظر بودیم، قاصدی نامهای
برای ما آورد. در آن نامه نوشته شده بود که امروز هیچکس بر من سلام نکند و با دست
اشاره نکند. شما امروز در امان نیستید و خطر شما را تهدید میکند. ببینید شرایط
برای امام عسکریعلیهالسلامچگونه بوده است. وقتی علیبنعاصمِ نابینا نزد حضرت میآید و اعلام
ولایت و برائت از دشمنان میکند و میگوید بهخاطر محدودیتها و فشارها نمیتوانیم
عقایدمان را ابراز کنیم، حضرت به نقل از پیامبر میفرمایند کسی که نتواند ما را
یاری کند و در خلوت از دشمنان ما بیزاری جوید و کسی که مخفیانه دشمنان ما را نفرین
کند، صوت و صدایش به همهی ملائکه میرسد و ملائکه برای او دعا میکنند.
در این شرایط، حضرت در رفع و رد
شبهات و همچنین حفظ جان شیعه بسیار تلاش میکردند؛ حتی همان زمان هم حضرت با این
مسئله روبهرو بودند که عدهای از شیعیان، تشیع و پیروی از معصومین را صرفاً در
مبارزات سخت و با سلاح و شمشیر میدانستند، درحالی که تقریباً هیچکدام از آنها
نتوانستند در تاریخ و در آن زمان توفیقی بهدست بیاورند و جز افزودن مصیبت و
ناراحتی و گرفتاری برای شیعیان چیزی نداشت؛ حتی خود امام عسکریعلیهالسلامرا بهخاطر نهضتی که در کوفه پدیدار شده بود، زندانی کردند. لذا، حفظ
تفکر و جان شیعه از جمله مسائلی بود که امام با مدیریت سازمان وکالت در بلاد مختلف
شیعیان، این اقدامات را راهبری میکردند.
حضرت نرجس خاتون مادر حضرت ولیعصرعجلاللهتعالیفرجهالشریفچه فضائلی دارند و از منظر تاریخی،
چگونه ایشان به عقد ازدواج حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام درآمدند؟
در مورد
مادر امام عصر و همسر امام عسکریعلیهالسلامهم چند نکته قابل توجه است.
نکتهی اوّل اینکه مادر بسیاری از ائمه کنیز بودند. این نهتنها نقص نیست، بلکه
از ویژگیهای مکتب اهل بیت است؛ چون کسی که حر یا آزاد است، تفاوتی در شأن و مقامش
نمیکند. مهم آن اصالت، طهارت و صفاتی است که باید امام در او ببیند. نکتهی دوم
اینکه امام عسکریعلیهالسلامدر زمانی بودند که جنگها و نبردهای مختلفی در اقصی نقاط سرزمینهای
اسلامی و جهان اتفاق میافتاد. یکی از آثار این جنگها اسرایی بود که طبق قوانین
آن زمان این اسرا در اختیار مسلمانان قرار میگرفتند و طبق شرایط فقهی این کنیزان
با مبالغی به فروش میرسیدند و وارد خانههای مسلمانان میشدند. نکتهی سوم، موضوع
ازدواج امام عسکریعلیهالسلاماست. قطعاً همسر ایشان کنیز بودند و در این شکی نیست، امّا اینکه او
از روم شرقی بوده و نامش ملیکاست یا از نوبه بوده (شمال سودان) و رنگین پوست است،
با قطعیت نمیتوان دربارهی آن اظهارنظر کرد؛ چون ولادت امام عصر و دوران حمل امام
عصر و حتی ازدواج امام عسکریعلیهالسلامبا کنیزشان مسئلهای کاملاً
پنهان است. البته شیخ صدوق در کتاب «کمالالدین و تمامالنعمه» و همچنین شیخ طوسی
در «کتاب الغیبة»، داستانی را نقل میکنند که این کنیز از روم بوده و بعد رؤیایی
میبیند و در بازار بردهفروشان به فروش میرسد و خریدار او نمایندهی امام عسکریعلیهالسلاماست. اینکه سند این اخبار صحیح است یا صحیح نیست، جای تأمل دارد؛
امّا این احتمال هم داده میشود که ممکن است کنیزی از روم باشد. البته اسنادی وجود
دارد که او از نسل انبیاء بنیاسرائیل بوده و اجداد او شخصیتهای بزرگ مذهبی
مسیحیت بودند و نسبشان به انبیاء میرسد. این هم فضیلتی است؛ امّا اینکه ما
بتوانیم بهصورت قطعی اظهارنظر کنیم و بگوییم که قطعاً اینچنینبوده، امکانپذیر نیست. بهدلیل اینکه این اخبار چندان از نظر
فنی مورد اعتماد نیست. ممکن است که مادر حضرت همان ملیکا باشد که بنت یشوع، نوهی
دختری قیصر است که نسب مادرش به شمعون یکی از حواریون حضرت عیسیعلیهالسلاممیرسد. یا اینکه در موارد دیگری او را کنیز حکیمه خاتون میدانند.
اقوال دیگری هم هست، ولی این بحث و اختلاف برای ما ثمری ندارد و صرفاً نقلهای
تاریخی است و نمیتوان با قطعیت نسبت به آن اظهارنظر کرد.
مهمتر از همهی اینها، مسائلی است که بهصورت
پنهانی انجام شده است؛ حتی ولادت حضرت بهنحوی بوده که عدهای انکار کردند و گفتند
که امام عسکریعلیهالسلامفرزندی نداشتند. این خفاء ولادت همانند خفاء ولادت حضرت موسیعلیهالسلامبود که بهصورت کاملاً پنهانی و دور از چشمان بود؛ حتی زمانی که حضرت
موسیعلیهالسلامبه سنی رسیدند که دیگر نمیشد ولادت حضرت را پنهان کرد، در کاخ فرعون
با آن داستانی که در قرآن مجید هم آمده بزرگ شد، درحالیکه او همان حضرت موسیعلیهالسلامموعود بود.
ائمه معصومین علیهمالسلام
بهخصوص امامین عسکریین چه نقشی در آمادهسازی شیعیان برای ورود به مرحلهی غیبت
امام معصوم داشتند؟
موضوع غیبت نیز یکی از سنن الهی
است. شیخ صدوق در کتاب «کمالالدین و تمامالنعمة» این مطلب را توضیح داده است.
یکی از برنامههایی که خداوند متعال در اعصار مختلف پیادهکرده، بحث غیبت است.
لذا، در قرآن مجید و در روایات، غیبتهای متعددی از انبیاء و اولیاء الهی اثبات
شده است. مانند غیبت حضرت موسیعلیهالسلاماز قوم خود و یا حضرت یونسعلیهالسلامکه مدتی از میان مردمش غایب بود. این سنت که در روایات بهعنوان سنن
انبیاء ذکرشده، در امت اسلام هم وجود دارد.
در رأس همه، پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلمنسبت به پدیدهی غیبت سخن گفتهاند؛ همان حدیث انتفاع بالشمس که از
پیامبر نقلشده که میفرمایند وقتی خورشید کامل پشت ابر میرود و قرص آن مشخص
نیست، ولی حرارت و نور آن موجود است و کار خود را انجام میدهد. امیرالمؤمنین علیهالسلام
هم بارها به مسئلهی غیبت پرداختهاند. ما در نهجالبلاغه و در سایر کلمات حضرت میبینیم
که ایشان میفرمایند باید حجتی در بین مردم باشد. حالا حجت ظاهر یا مستتر فرقی نمیکند.
عین عبارت «غائبالمستور» در احادیث هست. ائمهی دیگر هم بحث غیبت را مطرح کردهاند؛
حتی امام عسکریعلیهالسلامو پدر بزرگوارشان امام هادیعلیهالسلامبهخاطر شرایط و فضایی که در آن
زمان ایجاد شده بود و امکان حضور عادی در بین مردم را نداشتند، غیبت را به شیعه
تعلیم دادند. یکی از پیشبینیهای مختلف آنان در غیبت امام، بحث سازمان وکالت بود؛
یعنی ارجاع امور به کسانی که خبیر به امورند. شیعه دوران تمرینی را طی کرد تا
بتواند بدون حضور امام وظایف و تکالیف خود را در مقولهی اعتقاد و عمل انجام بدهد.
البته نهتنها امامین عسکریینعلیهمالسلام،
بلکه امام موسیبنجعفرعلیهالسلامهم با آن زندانهای مکرر و
طولانی در نوع غیبت نسبی هستند. درست است که امام سجادعلیهالسلام، امام مجتبیعلیهالسلامو حتی سیدالشهداءعلیهالسلامدر مدینه بودند، امّا اینطور
نبود که مردم بهراحتی با آن حضرات در ارتباط باشند. مثلاً، یونسبنالرحمان میگوید
من بارها خدمت امام صادقعلیهالسلامرفتم تا دربارهی حضرت حجت سؤال
کنم. حضرت نکاتی فرمودند که ناگهان فردی اموی وارد شد و حضرت کلام را قطع کردند.
میگوید چندین بار رفتم که ادامهی کلام حضرت را بشنوم، امّا موفق نشدم تا اینکه
برای بار چندم حضرت ادامهی آن کلمات را برای من فرمودند و من شادمان شدم. گویا در
تمام عمرم نتوانستم از این موهبت بالاتر حاصل کنم. بنابراین، آن حضرات هم در غیبتی
نسبی قرار داشتند.
ویژگی شبکه
وکلایی که در زمان امامین عسکریینعلیهمالسلامایجاد شد، چه بود؟ این شبکه چگونه در
عصر غیبت صغری و در ادامه در عصر غیبت کبری امتداد پیدا کرد؟
ائمهعلیهمالسلامدر گذشته از روش وکلایی استفاده میکردند. امام صادقعلیهالسلام،
امام موسیبنجعفرعلیهمالسلامو امام جوادعلیهالسلاماز روش وکلایی استفاده میکردند
که بسیاری از آن وکلا هم مشترکاند؛ یعنی اگر بعضی از وکلا عمرشان اقتضا میکرد،
وکیل چند امام بودند. خب، به این وسیله هم به مسائل شیعیان پاسخ داده میشد و هم
تبلیغ و دفاع از مکتب اهل بیت در حد توان صورت میگرفت. این وکلا عاملان ائمه
بودند که در شهرها و مناطق مختلف به امور شیعیان میپرداختند. آن نمایندگان در
عراق فعلی، بصره، اهواز، خراسان، یمن و مصر حضور داشتند. طبق اسناد، امام هادیعلیهالسلامچهارده وکیل و امام عسکریعلیهالسلامبیستویک وکیل داشتند.
امام عسکری و امام هادیعلیهمالسلاموکلای مشترک زیادی مانند حسنبنراشد بغدادی، ایوببننوح، علیبنجعفر
همدانی، جعفربنسهیل، عثمانبنسعید عمری (وکیل امام عصر)، ابراهیمبنعبده
نیشابوری، احمدبناسحاق رازی، احمدبنمطهربنمحمد، احمدبنعلی رازی، جعفربنسبیل،
عروهبنیحیی، قاسمبنعطا و محمدبناحمدبنجعفر داشتند، که بعضیشان وکیل چند
امام و بعضی فقط وکیل یک امام بودند. آنها نمایندگان و وکلای حضرات معصومینعلیهمالسلامبودند و در شهرها و مناطق مختلف حضور داشتند و امور را رتقوفتق و
احکام را تبیین میکردند؛ حتی گاهی داوری و قضاوت بین شیعیان و تبلیغ اصول و مبانی
در حد مقدور و میسور توسط آنها انجام میگرفت و گاهی ملاقات حضوری هم داشتند.
البته با شیوههایی مثل فروشندگی با حضرات معصومین علیهمالسلام ملاقات میکردند.
عمدتاً هم بهوسیلهی نامه ارتباط برقرار میشد که ردوبدلشدن نامهها هم بسیار
مخاطرهآمیز بود؛ چون بلافاصله متهم میشدند و مورد تعرض و آزار و اذیّت خلفای
عباسی و ایادیشان قرار میگرفتند.
هر کسی به حضرات معصومینعلیهمالسلامتمایل پیدا میکرد، مجرم محسوب میشد و همین تمایل کافی بود که فردی
را ساقط و او را از بسیاری از جریانات عادی امور برکنار کنند. بهخاطر همین،
سازمان وکالت ترتیباتی داشت؛ یعنی خود حضرات معصومینعلیهمالسلاموکلا و جانشین آنان را مشخص میکردند و میگفتند تا زمانی که وکیل
قبلی زنده هست، شما حق اظهار مطلب ندارید. با این کار هم اختلاف بهوجود نمیآمد و
هم دشمن بهسرعت آگاهی پیدا نمیکرد. بنابراین، سازمان وکالت برای حل مشکل غیبت
مثل یک دارو بود. این وکالت در زمان امام عصر هم ادامه پیدا کرد. البته ما گاهی بهعنوان
وکیل و گاهی بهعنوان نایب خاص از آنها یاد میکنیم که چهار نفر بودند و با رحلت
آخرین نماینده و وکیل امام عصر، کار نیابت و وکالت به پایان رسید و دوران غیبت
کبری شروع شد. با عصر غیبت کبری، دوران جدیدی آغاز شد. البته در دوران غیبت کبری،
حضرت وکیل و نایب معینی ندارند. در این دوران، بنابر ادلهی قرآنی، روایی و عقلی،
فقیهان کار پیشوایی و حل مشکل شیعیان و بیان مسائل و استخراج مسائل و احکام شرعی
را به عهده دارند.