در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۳۱۷۹۰۲
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ۰۷:۲۹
معرفی کتاب
این کتاب به شرح زندگی و دشواری‌های زنی می‌پردازد که به خاطر شرایط ناپایدار در زادگاهش، همواره در سفر میان افغانستان، پاکستان و ایران است

به گزارش پایگاه خبری دانا، مسکوی کوچک افغانستان داستان زندگی «نجیبه اصغری»، مادر «احمد شکیب احمدی» یکی از شهدای لشکر فاطمیون را روایت می‌کند.

 

این کتاب به شرح زندگی و دشواری‌های زنی می‌پردازد که به خاطر شرایط ناپایدار در زادگاهش، همواره در سفر میان افغانستان، پاکستان و ایران است. او ابتدا اعضای خانواده‌اش را در جنگ‌های افغانستان از دست می‌دهد و سپس پسرش، احمد، را در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) فدای آرمان‌هایش می‌کند.

 

داستان با یادآوری خانه کودکی نجیبه در کابل آغاز می‌شود و به نسل‌کشی قوم هزاره و شهادت خانواده‌اش می‌پردازد. این روایت تا جایی ادامه می‌یابد که احمد، تنها امید و انگیزه زندگی نجیبه، تصمیم می‌گیرد درس و دانشگاه را در کابل رها کرده و به ایران بیاید تا به جبهه سوریه بپیوندد. در نهایت، شهید شکیب احمدی در سال ۱۳۹۵ به سوریه اعزام می‌شود و دو سال بعد به شهادت می‌رسد.

 

کتاب پر از واگویه‌های مادرانه است که عشق و نگرانی یک مادر نسبت به تنها فرزندش را به تصویر می‌کشد. مسکوی کوچک افغانستان در ۴۵ فصل و ۲۳۲ صفحه منتشر شده و با شمارگان ۱۲۵۰ نسخه و قیمت ۱۴۵ هزار تومان در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد.

 

 

قسمتی از کتاب: 

 

«سعی کردم چشم‌هایم را ببندم و بخوابم. اما هرچه به پلک‌هایم فشار آوردم خواب به چشمانم نیامد. کمی که از دردم کاسته شد، چشم گشودم. احمدم غرق کتاب بود. صدایش زدم احمد جان چه می‌خوانی؟ نمی‌خوای بخوابی؟کتاب را بست و لبخند روی لبش آمد.– زندگانی حضرت زینب(س). از جایش بلند شد و به تختم نزدیک شد.– مادر یک چیز جالب!– چی مادرجان؟– شما مثل حضرت زینب هم دختر شهید هستید، هم خواهر شهید.کمی مکث کرد.– ان شاالله مادر شهید هم می‌شوی.دوباره درد به سرم چنگ انداخت. خشم تمام وجودم را پر کرد.– احمد همین فردا با من بر می‌گردی! برو وسایلت را جمع کن.خنده‌ی چاپلوسانه روی صورتش آورد و به من نزدیک شد. دست‌هایم را گرفت و بوسه باران کرد.– مامان شوخی کردم. کو تا شهادت!!! شهادت لیاقت می‌خواد که ما نداریم.فردای آن روز برگشتم، اما دلم را هم در حرم بانوی دمشق جا گذاشتم.»

مسکوی کوچک افغانستان

ارسال نظر