

به گزارش پایگاه خبری دانا، وقتی که نشانههای اولین اشتباهات رفتاری در بچهها پیدا میشود، یکی از سختترین لحظات والدگری است. زمانی که آنها بیدلیل عصبانی میشوند و فریاد میکشند، در برابر مسئولیتهای کوچک شانه خالی میکنند، نمیتوانند «نه» بگویند و از خود مراقبت کنند، و یا برای آیندهشان هیچ هدف و اشتیاقی ندارند. در این لحظات، طبیعی است که احساس درماندگی کنیم و به دنبال راهحلی فوری برای «رفع» این رفتارها بگردیم.
اما سختتر و درعینحال راهگشاتر از آن، لحظهای است که ریشه و ردپای این رفتارها را در خودمان پیدا میکنیم. لحظهای که با این حقیقت روبهرو میشویم و میپذیریم: کودکان ما، بیش از آنچه که از «حرفهای» ما بیاموزند، از «رفتارهای» ما الگو برمیدارند. این لحظه، اگرچه سخت است، اما همان نقطهٔ شیرین شروع یک تغییر واقعی است. اینجا جایی است که میفهمیم برای هدایت آن آینهٔ کوچک، باید اول تصویر خودمان را واضحتر کنیم.
نقشهٔ ریشهیابی؛ وقتی فرزندمان، آیینهٔ ماست
بیایید صادقانه به برخی از این رفتارها نگاه کنیم:
عصبانیت و فریاد: وقتی ما در ترافیک، در برابر یک اشتباه کوچک خانگی یا در مواجهه با استرسهای روزمره، کنترل خود را از دست میدهیم و فریاد میکشیم، به فرزندمان میآموزیم که عصبانیت تنها راه ابراز ناراحتی است.
مسئولیتناپذیری و تنبلی: اگر ما از انجام کارهای خانه فرار کنیم، مدام از شغلمان گله کنیم و برای بهبود شرایط زندگی قدمی برنداریم، چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم که نوجوانمان برای درس خواندن یا کمک در خانه تلاش کند؟
ناتوانی در «نه» گفتن: آیا خود ما میتوانیم در برابر درخواستهای غیرمنطقی دیگران قاطعانه بایستیم؟ اگر ما مردمپذیر هستیم و از تعارض میترسیم، کودکمان «قاطعیت» را هرگز به صورت عملی نخواهد دید.
بیهدفی و بیانگیزگی: اگر ما خودمان غرق در روزمرگی شدهایم و هیچ هدف شخصی یا اشتیاقی برای فردایمان نداریم، چگونه میتوانیم جرقهای از امید و آرزو در چشمان فرزندمان روشن کنیم؟
این مقایسه به معنای سرزنش والدین نیست. بلکه به این معناست که رفتار کودک، سیستم گزارشدهی بسیار دقیقی است که ضعفهای سیستم بزرگتر (یعنی خود ما) را نشان میدهد.
لحظهٔ سخت و شیرین آگاهی؛ از سرزنش تا مسئولیتپذیری
وقتی این ارتباط را میبینیم، اولین واکنش ممکن است احساس گناه یا سرزنش خود باشد. اما باید این احساس را به «مسئولیتپذیری» تبدیل کنیم. این لحظه، یک «درماندگی سازنده» است. یعنی میفهمیم که راه حل، فقط کنترل کردن فرزند نیست، بلکه ساختن نسخهای بهتر از خودمان است.
اینجا، والدگری از یک وظیفهٔ یکطرفه، به یک «سفر رشد مشترک» تبدیل میشود. ما برای تربیت فرزندمان، بهانهای پیدا میکنیم تا خودمان را تربیت کنیم. این، زیباترین هدیهای است که فرزندمان به ما میدهد.
قدمهای عملی؛ چطور از خودمان شروع کنیم؟
این سفر، به اقدامات قهرمانانه نیاز ندارد، بلکه به قدمهای کوچک، پیوسته و صادقانه نیازمند است:
1. مشاهدهٔ بدون قضاوت: یک هفته، خودتان را زیر نظر بگیرید. هر بار که در برابر رفتار نامناسب فرزندتان واکنش نشان میدهید، از خود بپرسید: «آیا من هم چنین میکنم؟» فقط مشاهده کنید، بدون اینکه خودتان را سرزنش کنید.
2. مسئولیتپذیری الگویی: اگر در برابر فرزندتان اشتباه کردید (عصبانیت بیمورد، قول بیجا و...)، شجاعت به خرج دهید و عذرخواهی کنید. گفتن «ببخشید که امروز بیدلیل عصبی بودم، من هم در حال یادگیری هستم» معجزه میکند. شما «انسان بودن» و «جبران کردن» را آموزش میدهید.
3. انتخاب یک حوزه برای بهبود: سعی نکنید یکشبه همهچیز را تغییر دهید. فقط یک رفتار را در خودتان انتخاب کنید (مثلاً مدیریت استرس یا منظمتر شدن) و روی آن کار کنید. وقتی شما آرامتر شوید، فضای خانه آرامتر میشود و کودک شما به طور ناخودآگاه این آرامش را جذب میکند.
4. با خودتان مهربان باشید: شما هم در حال یادگیری هستید. این مسیر، خطی نیست و فرازونشیبهای زیادی دارد. پذیرش این موضوع، به شما کمک میکند با فرزندتان نیز مهربانتر باشید.
والدگری، سفری به درون خودمان
بهبود رفتار بچهها، نه از کتابهای تربیتی، نه از تهدید و پاداش، که از خود ما شروع میشود. آنها آینهای هستند که بدون تعارف، تصویر ما را بازمیتابانند. این مواجهه میتواند نقطهٔ شروع یک دگرگونی شگفتانگیز باشد؛ نه فقط برای فرزندانمان، بلکه برای خودمان.