یادداشتی از دکتر عکاشه؛
دکتر عکاشه* - هماکنون تهران به جز در مرز شمالی (کوههای البرز) در دیگر جهات، مرز خروجی آن از حیث انواع ساختوسازها مشخص نیست، گرچه در غرب آن استانی با نام البرز برای حل مساله به وجود آمد با این امید که مسائل تهران کمتر و سادهتر شود، ولی تجربه نشان میدهد که حتی با استانشدن شهرری مسئله تهران غیرقابل حل خواهد ماند.
به گزارش گروه دانش خبرگزاری دانا و به نقل از روزنامه بهار، پهنه تهران از دیدگاه مهمترین پدیده یعنی زلزلهخیزی در درجه بالایی قرار دارد. کوههای البرز توان زلزلهزایی تا مرز پنج درجه ریشتر را دارد. گسلهای ری، کهریزک، پارچین و... در جنوب شهر توانمندی وقوع زلزله بیش از شش درجه ریشتری را دارند. گسل شمال تهران قادر است زلزله بیش از هفت ریشتری به وجود آورد و گسل مشا-فشم در شمال شرق توانمندی زلزلهزایی حتی تا مرز هشت ریشتر را داراست. لازم به ذکر است تعداد زیادی گسل با طول کمتر از 20 کیلومتر و دهها و حتی صدها گسل با طول کم درون شهر زیرسازهها وجود دارند.
روزانه در پهنه تهران زلزلههای کوچک ثبت میشوند اما آخرین زلزله بزرگ شرق تهران در 27 مارس 1830 (183سال پیش) با بزرگی بیش از هفت درجه ریشتر به وقوع پیوست. در مورد ابعاد تخریب این زلزله در تاریخ زلزلههای سرزمین ایران آمده است: مناطق شمیرانات و دماوند تقریبا به طور کامل ویران شد و حدود 70 روستا در شرق جاجرود از بین رفتند. در پایتخت حتی یک خانه از آسیب در امان نماند.
بخشی از کاخ و بازار فروریخت و ساختمان سفارت بریتانیا بهسختی آسیب دید و براساس دیگر گزارشها در پهنه شمیرانات 45هزار نفر کشته شدند. همچنین با مراجعه به کتاب تاریخ زلزلههای ایران مشاهده میشود که در البرز مرکزی زلزلههای تاریخی مخرب چندی به وقوع پیوسته که از آن جمله زلزلههای سالهای 743، 855، 958، 1177، 1283، 1665 و 1815 میلادی با بزرگیهای تا مرز 7/7 درجه ریشتر قابل ذکر هستند.
طبق محاسبات انجامشده توسط اینجانب براساس کاتالوگهای معتبر زلزله، دوره وقوع مجدد زلزله بزرگ برای این پهنه رقمی حدود 150سال است. به عبارت دیگر از دیدگاه تنها آمار و احتمالات، سه دهه تاخیر وقوع دیده میشود که این تاخیر شاید به معنای ذخیره بیشتر انرژی در گسلها و وقوع زلزلههای بزرگتر تلقی شود.
در چارچوب یک طرح مشترک بین آژانس همکاریهای بینالمللی ژاپن و مرکز مطالعات زلزله و زیستمحیطی تهران یک برنامه پژوهشی در رابطه با زلزله احتمالی تهران انجام و نتایج آن در سال 1380 منتشر شد. در گزارش مفصل این طرح در ارتباط با آسیبپذیری سازهها، ساختمانهای مسکونی، تاسیسات شهری، تلفات انسانی، مدیریت بحران شهری، طراحی سازهای و... راهکارها و پیشنهادها از دیدگاههای متفاوتی آورده شدهاند.
در ادامه این طرح بین آژانس ژاپنی فوقالذکر با مرکز مطالعات و مدیریت شهر تهران با بازبینی و جمعبندی نتایج گزارش اول به مولفههایی از برنامهریزی و طراحی شهری پرداخت و نتایج در سال 2004 منتشر شد. نتیجه این دو گزارش نشان میدهد که شهر تهران در صورت وقوع زلزله (در اثر فعالشدن گسل شمال تهران یا گسلهای جنوب تهران) با شدت 8 تا 9 درجه مرکالی تخریب خواهد شد و تعداد تلفات و زخمیها میلیونی خواهد بود و شهر تهران تعطیل خواهد شد. در گزاش نهایی کاهش خطر سازمان مدیریت بحران که در سال 2010 منتشر شد، در مورد بازه زمانی 72ساعت پس از لحظه وقوع در مورد تخلیه زندهماندگان همراه با نقشههایی بحث شده است.
با جمعیت زیاد و روند افزایشی جمعیت شهر تهران به جرات میتوان گفت بحران زلزله تشدید و مشاهده میشود که افزایش و گسترش شهر عملا غیرقابل کنترل است. بافت و ساخت شهری بهگونهای است که در صورت وقوع زلزله بزرگ عملا امدادرسانی با روندی افزایشی، غیرقابل درمان و محال خواهد بود. اکنون این سوال مطرح است که انتقال پایتخت (یا بخشهایی از آن) بهترین راهحل است؟
مقولهای که طی دو هفته گذشته بارها به طور جدی مطرح و رها شد. سوال اساسی در این است که آیا اصلا راهکار و روزنهای برای تقلیل آسیبپذیری شهر تهران با توجه به بافت کنونی و حتی روند افزایشی عمودی ساختوسازهای کنونی وجود دارد؟
* رییس دانشگاه علوم پایه