تبیین نقشه راه الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت / 4
اشاره: الگوی اسلامی - ایرانی
پیشرفت یکی از جدی ترین مباحث زیربنایی کشور محسوب می شود. بسیاری از
سیاستمداران برجسته و اندیشمندان طراز اول کشور در تشریح ابعاد مختلف این
نقشه کلان راهبردی سخن گفته اند. چندی است دانشکده اقتصاد دانشگاه امام
صادق برای تبیین دقیق تر زوایای گوناگون این الگوی کلان، سلسله نشست هایی
با مشارکت اساتید مطرح و ارگان های مرتبط برگزار می کند. تاکنون 50 نشست
تخصصی با سخنرانی اساتید مختلف حقوق، سیاست، اقتصاد، فلسفه، جامعه شناسی،
تاریخ، علوم قرآن، فقه، بین الملل و ... برگزار شده است. گروه راهبرد
خبرگزاری دانا در راستای مسوولیت فکری و رسانه ای خود، بر آن است، متن خبری
این سخنرانی ها را منتشر کند. دکتر مهدی طغیانی استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق، چهارمین سخنران این مجموعه بود
که درباره فقدان گفتمان مشترك بين عوامل کارشناسي و اجرایی الگو سخن گفت.
فاصله اصل ایده با طرح پیاده شده
متأسفانه در اغلب طرح ها و ایده های نوی كه در كشور مطرح مي شود و شايد بر خلاف جریان غالب نظری در دنیا باشد، همیشه با این مشکل مواجه بوده ايم که، آن کسانی که قرار بوده آن ایده را، بسط دهند و در موردش تبیین کنند و آن را کاربردی نمايند، خودشان نسبت به اصلِ آن ایده و نسبت به مبانی وغايات آن، توجیه نبودند، و متأسفانه گاهی آن طرح به چیزی تبدیل شده که اصلاً مراد صاحبنظران اصلی آن نبوده است.
لزوم چاره جویی آفت تفاوت بین لایه اصلی و لایه اجرایی ایده
در بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، دوباره همین مشکل جدی است، یعنی هر چه از لایه اصلی و لایهی طرح ایده فاصله می گیریم و به سیاستگذاری و برنامه ریزی و وارد حوزه اجرا می شویم، اگر چاره اندیشی نکنیم ممکن است به همان آفت ها دچار شویم. و در حوزه ی اجرایی چیزی نتیجه شود که حتی در لایه سیاستگذاری، طراحی و برنامه ریزی منظور نظر ما نبوده است. سؤال اصلی این است که چه روشی هست که الگوی اسلامی ايراني را از این آفت دور کنیم.
طغياني در مورد هدف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و عوامل مؤثر در آن گفت: تصور من از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت این است که قرار است برای ما یک نقشه و الگویی باشد که ما را از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوبی که تصویر می کنیم حرکت دهد. برای اینکه در طول این مسیر حرکت کنیم به نظر می رسد 5 عامل مؤثر است:
1- انسانهایی که در این فضا قرار دارند( مجریان ـ سیاستگذاران ـ مخاطبین) كه بايد از لحاظ فکری و فرهنگی نسبت به اصل مسیر پیشرفت توجیه شوند.
2- علم و تخصص
3- ایجاد زیر ساختهای اقتصادی
4- مدیریت و نظام اقتصادی و شرایط نهادی
5- امنیت و ثبات
نقش محوری انسان در پیشرفت
در مقوله پيشرفت، خودِ عامل انسانی می تواند خیلی از راه را با حداقل ها طی کند. و در واقع تحول و پیشرفت جامعه در گرو تحول عامل انسان است. چون انسان قدرت مدیریت نظام را دارد. توانایی وتخصص دارد. لذا کشورهای مختلف در تربیت نیروی انسانی در سطوح مختلف، خیلی سرمایه گذاری می کنند. و اینکه نیروی انسانی باید نسبت به اصل مسیر توجیه باشد اینقدر مهم است که گاهی نیروی انسانی که کارآمدی و شایستگی دارد به خاطر اینکه با آن مبانی توجیه نیست، حتی کنار گذاشته می شود.
ضرورت ايجاد گفتمان مشترك بين عوامل کارشناسي و اجرايي
اولین دغدغه و نگرانی در مورد عملی شدن طرح، ایده ها و نظریات جدید این است که چگونه این نظریات را وارد عرصه برنامه ریزی و سیاستگذاری کنیم بدون اینکه منحرف شود و از خلوص اولیه اش چیزی کاسته شود و ثانیاً آن را در اجرا هم درست اجرا کنیم. چون نظام فکری افراد و ذهنیت های آنها در حوزه سیاستگذاری و برنامه ریزی ها مؤثر است لذا لازم است که یک درک مشترک و تلقی همسویی ایجاد کنیم. لذا باید بین عوامل اجرایی و کارشناسی، برنامه مدونی در زمینه فرهنگ سازی و ایجاد گفتمان مشترک صورت گیرد.
شکل گیری و تولیدات نظام فکری جامعه
منظور از نظام فکری، چيزي است که به خروجی های ما جهت می دهد. یعنی هر سیاستگذاری که می کنیم متناسب با نظام فکری است که ورودی ها را پردازش می کند. به عبارت دیگر اگر دو نفر دو نوع نظام فکری داشته باشند، قطعاً خروجی های متفاوتی خواهند داشت و این خروجی ها متناسب با حجم ورودی ها شکل می گیرد.
لزوم تحول در ساختار های نظام آموزشی کارکنان
در کشور ما دولت برای این آموزش، برنامه هایی می گذارد. مخیلی منظور ما را برآورده نمی کند، اما در دوره های توجیهی و عمومی، اهدافی بیان شده که با چیزی که مد نظر ماست مقداری نزدیکی دارد. مثلاً در دوره توجیهی، به هدف آگاهی های عمومی در زمینه نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی جمهوری اسلامی، و آشنایی با برنامه های توسعه و اصول و سیاستهای حاکم بر آن اشاره شده است و دوره های عمومی هم به هدف آگاهی دادن به کارکنان در زمینه های فرهنگ اسلامی به منظور رشد فضایل اخلاقی فرهنگ سازمانی و بهبود روابط انسانی در نظام اداری کشور برگزار مي گردد. یک نمونه از دوره های فرهنگی که در بحث دوره های عمومی مطرح است و اخیراً اجرا می شود بحث دوره های فرهنگی طرح سلمان برای مدیران است که چند موضوع برای آن پیش بینی شده است.
پيشنهاد روش استانداردسازی محتوایی برای رفع آفتها
استاندارد سازی محتوایی، یعنی حداقلهاي کیفی تعریف کردن برای هر سطح مجریان یا کارشناسان یا صاحبنظرانی که قرار است در این الگو قدری اثر گذار باشند. یعنی اگر می خواهیم کسی الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت را مثلاً در بخش انرژی توسعه دهد، چه حداقل های کیفی محتوایی را باید بداند؟ از مبادی، غايات، از عدالت، پیشرفت از نگاه امام، از نگاه رهبری چقدر باید بداند، برای اینها باید هدفگذاری و برنامه ریزی باشد. بعد از تعریف استانداردها در مورد اهداف شناختی، گرایشي و رفتاری نوبت به ترویج این الگو با برنامه های مختلف از جمله کلاس ، کتاب، رسانه و .... می شود. و شاخص های ارزیابی کیفی نیز برای بررسی اینکه آیا فرد مورد نظر، حداقل های کیفی را دارد یا خیر، نیز در نظر گرفته می شود.
پیشینه استاندارد سازی محتوایی
الگوی استاندارد سازی محتوایی، كه ابزاري برای فرهنگ سازی است، اولین بار درسال 1983 در آمریکا، در قالب یک گزارش با عنوان ملتی در خطر پیشنهاد شده است و در آن به تعریف استانداردهایی برای محتوای تعلیم و تربیت توجه شده است و ایده ای که به نظر آنها رسیده است: تعریف حداقل های کیفی لازم برای کسب دانش ها و مهارتهای مورد نیاز مؤثر در ارتقاء سطح علمی و فرهنگی جامعه و تسریع در رشد و پیشرفت آن است.
ساختار استانداردها و نحوه به كارگيري آن در الگوي اسلامي ايراني پيشرفت
معمولاً استانداردها دو بخش اساسی دارند:
1- یک بخش كه شامل مجموعه اهداف شناختی، گرایشي، رفتاری است. و به عبارت ديگر یک مجموعه ای از باید بداندها و باید بتواندها است.
2- و مجموعه ای از معیار ها، که به نوعی ریز شده ای از اهداف است و کمک می کند تا مخاطب را به اهدافی که داریم برسانیم.
البته این معیارها باهم، معنادار هستند. و برای اینکه معیارها برای سطوح مختلف طراحی شوند بايد نكات زير مورد توجه قرار گيرند: اولاً باید به مبانی نظری توجه کرد كه چه چیزی از مبانی دینی را باید به سطح کارشناسی خود برای تدوین الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت منتتقل کنیم. در کنار آن، محتوای دانشی، نیازهای جامعه، جایگاه سازمان و .... کمک می کند تا استاندارد ها را خوب طراحی کنیم. همچنين این استانداردها باید نگاهی به هدف، نگاهی به وضعیت موجود و نگاهی به مسیر حرکت داشته باشند و به خصوص اقتضائات اجرا و ارزیابی هر مرحله از مسیر پیشرفت را داشته باشد.
فاصله اصل ایده با طرح پیاده شده
متأسفانه در اغلب طرح ها و ایده های نوی كه در كشور مطرح مي شود و شايد بر خلاف جریان غالب نظری در دنیا باشد، همیشه با این مشکل مواجه بوده ايم که، آن کسانی که قرار بوده آن ایده را، بسط دهند و در موردش تبیین کنند و آن را کاربردی نمايند، خودشان نسبت به اصلِ آن ایده و نسبت به مبانی وغايات آن، توجیه نبودند، و متأسفانه گاهی آن طرح به چیزی تبدیل شده که اصلاً مراد صاحبنظران اصلی آن نبوده است.
لزوم چاره جویی آفت تفاوت بین لایه اصلی و لایه اجرایی ایده
در بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، دوباره همین مشکل جدی است، یعنی هر چه از لایه اصلی و لایهی طرح ایده فاصله می گیریم و به سیاستگذاری و برنامه ریزی و وارد حوزه اجرا می شویم، اگر چاره اندیشی نکنیم ممکن است به همان آفت ها دچار شویم. و در حوزه ی اجرایی چیزی نتیجه شود که حتی در لایه سیاستگذاری، طراحی و برنامه ریزی منظور نظر ما نبوده است. سؤال اصلی این است که چه روشی هست که الگوی اسلامی ايراني را از این آفت دور کنیم.
طغياني در مورد هدف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و عوامل مؤثر در آن گفت: تصور من از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت این است که قرار است برای ما یک نقشه و الگویی باشد که ما را از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوبی که تصویر می کنیم حرکت دهد. برای اینکه در طول این مسیر حرکت کنیم به نظر می رسد 5 عامل مؤثر است:
1- انسانهایی که در این فضا قرار دارند( مجریان ـ سیاستگذاران ـ مخاطبین) كه بايد از لحاظ فکری و فرهنگی نسبت به اصل مسیر پیشرفت توجیه شوند.
2- علم و تخصص
3- ایجاد زیر ساختهای اقتصادی
4- مدیریت و نظام اقتصادی و شرایط نهادی
5- امنیت و ثبات
نقش محوری انسان در پیشرفت
در مقوله پيشرفت، خودِ عامل انسانی می تواند خیلی از راه را با حداقل ها طی کند. و در واقع تحول و پیشرفت جامعه در گرو تحول عامل انسان است. چون انسان قدرت مدیریت نظام را دارد. توانایی وتخصص دارد. لذا کشورهای مختلف در تربیت نیروی انسانی در سطوح مختلف، خیلی سرمایه گذاری می کنند. و اینکه نیروی انسانی باید نسبت به اصل مسیر توجیه باشد اینقدر مهم است که گاهی نیروی انسانی که کارآمدی و شایستگی دارد به خاطر اینکه با آن مبانی توجیه نیست، حتی کنار گذاشته می شود.
ضرورت ايجاد گفتمان مشترك بين عوامل کارشناسي و اجرايي
اولین دغدغه و نگرانی در مورد عملی شدن طرح، ایده ها و نظریات جدید این است که چگونه این نظریات را وارد عرصه برنامه ریزی و سیاستگذاری کنیم بدون اینکه منحرف شود و از خلوص اولیه اش چیزی کاسته شود و ثانیاً آن را در اجرا هم درست اجرا کنیم. چون نظام فکری افراد و ذهنیت های آنها در حوزه سیاستگذاری و برنامه ریزی ها مؤثر است لذا لازم است که یک درک مشترک و تلقی همسویی ایجاد کنیم. لذا باید بین عوامل اجرایی و کارشناسی، برنامه مدونی در زمینه فرهنگ سازی و ایجاد گفتمان مشترک صورت گیرد.
شکل گیری و تولیدات نظام فکری جامعه
منظور از نظام فکری، چيزي است که به خروجی های ما جهت می دهد. یعنی هر سیاستگذاری که می کنیم متناسب با نظام فکری است که ورودی ها را پردازش می کند. به عبارت دیگر اگر دو نفر دو نوع نظام فکری داشته باشند، قطعاً خروجی های متفاوتی خواهند داشت و این خروجی ها متناسب با حجم ورودی ها شکل می گیرد.
لزوم تحول در ساختار های نظام آموزشی کارکنان
در کشور ما دولت برای این آموزش، برنامه هایی می گذارد. مخیلی منظور ما را برآورده نمی کند، اما در دوره های توجیهی و عمومی، اهدافی بیان شده که با چیزی که مد نظر ماست مقداری نزدیکی دارد. مثلاً در دوره توجیهی، به هدف آگاهی های عمومی در زمینه نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی جمهوری اسلامی، و آشنایی با برنامه های توسعه و اصول و سیاستهای حاکم بر آن اشاره شده است و دوره های عمومی هم به هدف آگاهی دادن به کارکنان در زمینه های فرهنگ اسلامی به منظور رشد فضایل اخلاقی فرهنگ سازمانی و بهبود روابط انسانی در نظام اداری کشور برگزار مي گردد. یک نمونه از دوره های فرهنگی که در بحث دوره های عمومی مطرح است و اخیراً اجرا می شود بحث دوره های فرهنگی طرح سلمان برای مدیران است که چند موضوع برای آن پیش بینی شده است.
پيشنهاد روش استانداردسازی محتوایی برای رفع آفتها
استاندارد سازی محتوایی، یعنی حداقلهاي کیفی تعریف کردن برای هر سطح مجریان یا کارشناسان یا صاحبنظرانی که قرار است در این الگو قدری اثر گذار باشند. یعنی اگر می خواهیم کسی الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت را مثلاً در بخش انرژی توسعه دهد، چه حداقل های کیفی محتوایی را باید بداند؟ از مبادی، غايات، از عدالت، پیشرفت از نگاه امام، از نگاه رهبری چقدر باید بداند، برای اینها باید هدفگذاری و برنامه ریزی باشد. بعد از تعریف استانداردها در مورد اهداف شناختی، گرایشي و رفتاری نوبت به ترویج این الگو با برنامه های مختلف از جمله کلاس ، کتاب، رسانه و .... می شود. و شاخص های ارزیابی کیفی نیز برای بررسی اینکه آیا فرد مورد نظر، حداقل های کیفی را دارد یا خیر، نیز در نظر گرفته می شود.
پیشینه استاندارد سازی محتوایی
الگوی استاندارد سازی محتوایی، كه ابزاري برای فرهنگ سازی است، اولین بار درسال 1983 در آمریکا، در قالب یک گزارش با عنوان ملتی در خطر پیشنهاد شده است و در آن به تعریف استانداردهایی برای محتوای تعلیم و تربیت توجه شده است و ایده ای که به نظر آنها رسیده است: تعریف حداقل های کیفی لازم برای کسب دانش ها و مهارتهای مورد نیاز مؤثر در ارتقاء سطح علمی و فرهنگی جامعه و تسریع در رشد و پیشرفت آن است.
ساختار استانداردها و نحوه به كارگيري آن در الگوي اسلامي ايراني پيشرفت
معمولاً استانداردها دو بخش اساسی دارند:
1- یک بخش كه شامل مجموعه اهداف شناختی، گرایشي، رفتاری است. و به عبارت ديگر یک مجموعه ای از باید بداندها و باید بتواندها است.
2- و مجموعه ای از معیار ها، که به نوعی ریز شده ای از اهداف است و کمک می کند تا مخاطب را به اهدافی که داریم برسانیم.
البته این معیارها باهم، معنادار هستند. و برای اینکه معیارها برای سطوح مختلف طراحی شوند بايد نكات زير مورد توجه قرار گيرند: اولاً باید به مبانی نظری توجه کرد كه چه چیزی از مبانی دینی را باید به سطح کارشناسی خود برای تدوین الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت منتتقل کنیم. در کنار آن، محتوای دانشی، نیازهای جامعه، جایگاه سازمان و .... کمک می کند تا استاندارد ها را خوب طراحی کنیم. همچنين این استانداردها باید نگاهی به هدف، نگاهی به وضعیت موجود و نگاهی به مسیر حرکت داشته باشند و به خصوص اقتضائات اجرا و ارزیابی هر مرحله از مسیر پیشرفت را داشته باشد.