در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۵۶۸۰۷
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۲:۲۲
گفت و گوی اختصاصی خبرگزاری دانا با دکتر حسن نمکدوست همزمان با روز خبرنگار:
نویسنده: هانیه حقیقی
رشته روزنامه نگاری از آن دست رشته‌هایی است که اگر می‌خواهیم در آن موفقیت وجود داشته باشد، باید پیوند نزدیکی بین صنعت رسانه و دانشگاه برقرار کنیم و افراد بتوانند کاملا بین این دو حوزه در رفت و آمد باشند. یعنی افرادی که در صنعت رسانه فعالیت می‌کنند، دانشگاهی باشند و اساتید هم به این صنعت راه پیدا کنند.
دکتر حسن نمکدوست تهرانی، رییس مرکز آموزش و پژوهش همشهری از آن دسته افرادی است که در کنار تدریس و تحقیق در دانشگاه، در تحریریه‌ها و عرصه‌های رسانه‌ای نیز حضور داشته و به نحوی علم و عمل را درهم آمیخته است. آنچه در ادامه می‌آید گفت و گوی این استاد علوم ارتباطات با خبرنگار  گروه فناوری خبرگزاری دانا است.

در ابتدا بهتر است راجع به اقتصاد و وابستگی رسانه‌ها به دولت صحبت کنیم. در حال حاضر اغلب مطبوعات و رسانه‌های ما به صورت مستقیم و غیر مستقیم به دولت وابسته‌اند. سوال من این است که چگونه می‌توانیم رسانه و مطبوعاتی داشته باشیم که به جای دولت به مخاطبان خود وابسته باشند؟

بحث اقتصاد رسانه‌ها و اینکه چطور یک رسانه می‌تواند به تیراژ و مخاطبان خود وابسته باشد، بحث وسیعی است و جنبه‌های مختلفی دارد. یکی از جنبه‌های این مقوله موضوع مدیریت و مالکیت رسانه‌هاست که همانطور که اشاره کردید، مدیریت رسانه‌ها و مطبوعات در کشور ما عمدتا دولتی است و با علم به این موضوع، فراگیرترین رسانه کشورمان که رادیو و تلویزیون است به لحاظ مدیریت و مالکیت انحصاری و متعلق به حکومت است که این مساله بسیار ناخوشایند است.


صدا و سیمای ایران علاوه بر حکومتی بودن، انحصاری هم است

البته هر دولتی می‌تواند برای خودش رادیو و تلویزیون داشته باشد اما نباید مانع فعالیت‌های دیگران شود. اما در ایران متاسفانه علاوه بر حکومتی بودن، صدا و سیمای ما انحصاری هم است که باعث شده یکی از مهمترین منابع دسترسی مردم به اخبار، اطلاعات، آگهی‌ها و سرگرمی‌ها دولتی و وابسته به منویات دولت باشد، که در بسیاری مواقع نه تنها در ایران بلکه در همه دنیا و نه در عصر حاضر بلکه در تمام تاریخ شاهد بوده‌ایم که رویکردهای دولت رویکرد مخل آگاهی و در جهت تامین منافع حکومت بوده است. از سوی دیگر طبعا در همه جای دنیا رادیو و تلویزیون منبع دریافت و پخش آگهی نیز است، بنابراین سهم اصلی درآمدهای ناشی از آگهی‌ها هم نصیب حکومت می‌شود.

همچنین سهم عمده‌ای از بودجه سالانه کشور هم متعلق به صدا و سیماست، به سراغ روزنامه‌های کثیرالانتشار کشور هم که می‌رویم وضع به همین منوال است، به این معنی که حکومت در حقیقت سهم بسیار وسیعی از مالکیت رسانه‌ها را هم برعهده دارد و علاوه بر این از آنها به عنوان ابزار پروپاگاندا و پیشبرد اندیشه‌ها، اعتقادات و سیاست‌های خودش استفاده می‌کند.

جالب است اقتصاددانان کشورمان مدام از از واگذاری اقتصاد به بخش خصوصی و دولت زدایی اقتصاد صحبت می‌کنند، اما در هیچ جا صحبتی از دولت زدایی مطبوعات نمی‌بینیم؛ و این مساله درک نشده است. متخصصان اقتصادی اصلا توجه ندارند که تازمانیکه مطبوعات و رسانه‌ها دولت زدایی نشوند خصوصی سازی صورت نخواهد گرفت. درحال حاضر اگر یک کارخانه تعطیل شود صدها و شاید هزارها نفر مدعی می شوند اما جالب است که می‌بینیم روزنامه‌ای توقیف می‌شود و آب ار آب تکان نمی‌خورد. انگار که رسانه‌ها جزیی از اقتصاد مملکت نیستند.

 

به نظر شما این مساله نمی‌تواند ناشی از نگاه ابزاری به مطبوعات باشد؟

اصلا به نظر من درک درستی از ماهیت روزنامه‌ها و مفهوم دولتی زدایی ندارند. چراکه رسانه‌ها و نشریات خود بنگاه‌های اقتصادی هستند خصوصا اگر خصوصی باشند. البته رسانه‌های دولتی که به مثابه یک اداره بوده و اعضای آنها هم کارمند هستند، آنچه که من در مورد آن صحبت می‌کنم بخش خصوصی است. اینکه شما می‌گویید رسانه‌ها و مطبوعات ما چندان مورد استقبال واقع نمی‌شوند، دلایل متعددی دارد. مثلا نیاز به کسب اطلاعات، آگاهی و سرگرمی نیازی است که خواه، ناخواه در همه وجود دارد. انسان ذاتا موجودی است که به دنبال خبر می‌گردد و حتی آدم‌های بیسواد هم دوست دارند بدانند پیرامونشان چه خبر است و حتی به همان اندازه دوست دارند راجع به رویدادها اظهار نظر کنند. حال اگر روزنامه‌ها و رسانه‌های جریان اصلی این کار را نکنند، مخاطبان به سراغ رسانه‌های دیگری که این کار را انجان می‌دهند، می‌روند و یا در وضعیت بدتر به سراغ شایعات می‌روند. در نتیجه مخاطب از روند جریان اصلی کشور جدا شده و به منابع دیگر روی می‌آورد و بنابراین از این جهت هم بنیه اقتصادی پایین می‌آید.

عددهای شاخص تولید رسانه در کشور به نسبت جمعیت بسیار پایین است و البته همیشه اینگونه بوده است. دلیلش هم این است که همانطور که گفتم مخاطب پاسخ به نیازهایش را پیدا نمی‌کند که البته دلیل آن هم اعمال فشار و احساس محافظه کاری است که در رسانه‌ها و مطبوعات وجود دارد. البته بماند که خود مخاطبان هم فشارهای متعددی را به رسانه‌ها وارد می‌آورند که مبنای خاصی هم ندارد، دلیل آن این است که مردم ما روحیه بالایی ندارند که اجازه دهند بحث‌هایی مطرح شود و به محض اینکه مطلبی یا فیلمی و یا هر محصول رسانه‌ای منتشر می‌شود، یک قشر و یا یک قومیت خاص زبان به اعتراض می‌گشایند، در صورتیکه چنین حساسیت‌هایی بی دلیل است.

به نظر من علت اینگونه مشکلات و اعتراض‌ها این است که مخاطبان می‌خواهند داد خود را از رسانه‌ها بستانند در حالیکه رسانه‌ها بازتاب مناسبات اجتماعی هستند و رسانه‌ها و جوامع با هم پیوند تنگاتنگ دارند و اینگونه نیست که دو دنیای متفاوت از هم باشند و حتی دولتی بودن رسانه‌ها هم بازتاب همین نگرش و رفتار است.

 

اگر ممکن است کمی بیشتر توضیح دهید.

می‌گویم دولتی بودن رسانه‌ها بازتاب نگرش و رفتار جامعه است. البته برای گفته ام مصداق دارم. چرا افراد جامعه ما تصور می‌کنند دولت باید پول در جیبشان بگذارد، با این توجیه که دولت سهم ما را از نفت می‌دهد. علاوه براینها باید اذعان داشته باشم که اصحاب رسانه نیز توانایی‌ها و مهارت‌های سطح بالای رسانه‌ای و ارتباطی که بتوانند محتواهایی را خلق کنند که برای مخاطب جذاب باشد را هم ندارند.

ما نیروی انسانی کارآمد در حوزه تولید محتوای رسانه‌ای کم داریم و چون پایداری در حرفه کم است، اقتصاد نابسامان مطبوعات و رسانه‌ها نابسامان‌تر نیز می‌شوند.

 

اگر اصحاب رسانه متوجه باشند که حرفه رسانه‌ای، حرفه سطح بالایی است هرگز حاضر نمی‌شوند استثمار شوند

نکته دیگر درک غلطی است که اصحاب رسانه از مقتضیات این عرصه دارند که اساسا منظورم سطح دستمزدهاست که باید بگویم دستمزدهای اصحاب رسانه در کشور ما پایین است مگر در مواردی انگشت شمار؛ البته بخش اعظمی از این مشکلات به خود ما مطبوعاتی‌ها برمی‌گردد. به عبارت دیگر اینکه چون تصور ما بر این است که با انجام کار رسانه‌ای و مطبوعاتی به نوعی علایق خودمان را ارضا کرده و نقش اجتماعی که خودمان دوست داریم را ایفا می‌کنیم، بنابراین باید از حقوق طبیعی خودمان چشم پوشی کنیم. از این روست که می‌بینیم دستمزدها پایین است، بیمه نمی‌شویم و قراردادهای مشخص نداریم. بدتر از همه اینها اینکه مدیران شماری از رسانه‌های خصوصی تصور می‌کنند همین‌که به یک خبرنگار کار می‌دهند لطف بزرگی در حق آنها می‌کنند و جالب اینجاست که خبرنگاران و روزنامه‌نگاران نیز آنها را تشویق می‌کنند که حق آنها را نادیده بگیرند.

بنابراین خیلی نابسامانی‌ها به لحاظ رفتار حرفه‌ای در این عرصه وجود دارد که بخش زیادی از آن هم به این دلیل است که همکاران ما به جای رفتار حرفه‌ای، رفتار احساسی از خود بروز می‌دهند. فکر می کنم اگر اصحاب رسانه رفتار حرفه‌ای خود را ارتقا دهند و متوجه باشند که حرفه رسانه‌ای، حرفه سطح بالایی است هرگز حاضر نمی‌شوند استثمار شوند، چیزی که الان دارد اتفاق می‌افتد. مدیران هزینه چاپ و خرید کاغذ و سایر هزینه‌ها را که مجبور هستند پرداخت می‌کنند اما به دستمزدهای اصحاب رسانه هیچ توجهی ندارند.

 

بنابراین، با این تفاسیر نمی توانیم امیدوار باشیم که روزی رسانه‌ها به تیراژ و مخاطبان خود متکی باشند؟

ببینید مراد از استقلال تحریریه رفع هرگونه مانعی است که بخواهد جلوی فعالیت مستقل تحریریه را بگیرد، یعنی اینکه تحریریه نتواند به اختیار خودش به سوژه‌ها و موضوعات نزدیک شود و بدون هیچگونه احساس فشاری تا حد امکان به طرح و بحث پیرامون موضوع بپردازد. مهمترین موانع در همه جای دنیا مالکان خود رسانه‌ها هستند، چراکه تحریریه ها اغلب به دنبال آن هستند که به اخبار پرداخته و پیرامون آن بحث کنند و موارد مبهم را آشکار کنند از این طریق جامعه را مطلع کنند. اما مالکان رسانه‌ها اغلب اهداف اقتصادی و سیاسی دارند و همانند تحریریه‌ها هدفشان آگاهی بخشی و دانش افزایی نیست.

دومین موانع مالکان آگهی‌ها هستند. از آنجا که بخش عمده‌ای از حیات رسانه‌ها وابسته به آگهی‌هاست، صاحبان آگهی‌ها از ابزار دادن یا ندادن آگهی به نشریه و رسانه ای خاص، برای اعمال فشار به محتوای رسانه‌ها استفاده می‌کنند. البته در حالت کلی چاپ آگهی‌ها مشکلی ندارد، چراکه بالاخره یکی از منابع کسب درآمد رسانه‌ها محسوب می‌شود، اما آنجایی که استقلال تحریریه را به خطر می‌اندازد، باید نسبت به آن حساسیت نشان داد.

سوم هم گروه‌های فشاری هستند که با اشکال مختلف بر محتوای رسانه‌ها فشار وارد می‌آورند که خود دولت یکی از عوامل تهدیدکننده فعالیت حرفه‌ای این عرصه در تمام دنیا شناخته می‌شود. بنابراین یکی از چالش‌های این حوزه این است که استقلال تحریریه حفظ شده و رسانه‌ها آنچه را که فکر می‌کنند درست است بدون محدودیت، بیان کرده و اجازه داشته باشند صداهای مختلف را در جامعه انعکاس دهند.

در پاسخ به سوال شما باید بگویم اینکه روزی  بتوانیم به جایی برسیم که روزنامه‌ها بتوانند از طریق فروش خودکفا شوند تقریبا ناممکن است؛ مگر در نشریات کم تیراژ تخصصی که معمولا تک رنگ بوده و بعضا به کسانی که مطالب را ارایه می‌دهند دستمزدی پرداخت نمی‌شود، ضمن اینکه قیمت بالایی هم دارند. وگرنه در هیچ جای دنیا فروش به تنهایی نمی‌تواند هزینه روزنامه‌ها را تامین کند و بنابراین آگهی‌ها همیشه وجود دارند. مگر در نشریات و خبرنامه‌های دولتی که منابع مالی از جای دیگر به تحریریه سرازیر می‌شود که آن هم سم است. بنابراین به صورت معمول تک فروشی و اشتراک به تنهایی نمی‌تواند هزینه‌های روزنامه را تامین کند و از این روست که نهادهای رسانه‌ای صاحب نام دنیا اشکال دیگر کسب درآمد از قبیل فروش پژوهش و انتشار کتاب و سایر خدمات فروش مستقیم را هم تجربه می‌کنند.

 

در جایی از صحبت‌هایتان گفتید اصحاب رسانه هم از مهارت‌های سطح بالا برخوردار نیستند. به نظر شما این به تحصیلات آکادمیک و اینکه اساتید این رشته به روز نمی‌شوند، برنمی‌گردد؟

در نظام دانشگاهی ما هم اساتید خوب وجود دارند و هم دانشجویان خوب. گرچه در اکثریت نیستند. معتقدم اساسا سازوکاری که در نظام آموزش عالی برای تربیت دانشجوی رشته روزنامه‌نگاری تعریف شده است، مشکل اساسی دارد. البته بگذریم از یک اینکه تفکری که در دانشگاه‌های ما اعمال می‌شود، از نظر من تفکری راه‌گشا و توسعه گرا در عرصه علم نیست. همچنین بخش عمده‌ای از روسای دانشگاه‌های ما که سیاست‌های کلان دولت را پیاده می کنند، از نظر من به حق و مناسب انتخاب نشده‌اند. چراکه بدترین اساتید و روسا را ما در این سال‌ها در دانشگاه ها تجربه کرده ایم.

از اینها که بگذریم، باید بگویم اساسا سازوکار تربیت روزنامه‌نگاران در ایران مشکل اساسی دارد. مهمترین آن این است که معتقدم در جهان امروز دوره روزنامه‌نگاری نباید یک دوره کارشناسی باشد. بلکه همه خبرنگاران باید در حد دوره کارشناسی در زمینه‌ای اعم از ورزشی، اقتصادی، سینما و... اطلاعات داشته باشد و سپس در مقطع کارشناسی ارشد دانش روزنامه‌نگاری نیز به این دانش حرفه‌ای اضافه شود. در اینجاست که می‌توانیم امیدوار باشیم که روزنامه‌نگاران ما به حوزه و قلمرویی که در آن کار می‌کنند اشراف دارند و از سوی دیگر توانایی رفتار ارتباطی و رسانه‌ای را هم دارند.

البته برعکس آن هم مصداق دارد یعنی صرف تحصیلات در سایر رشته‌ها کسی نمی‌تواند روزنامه‌نگار شود و این دو باید در کنار هم باشد، اتفاقا مشکل بنیادی که در این حوزه وجود دارد این است که متخصصان فکر می‌کنند که چون پزشک و یا مثلا اقتصاددان خوبی هستند، می‌توانند نویسنده خوبی هم باشند اما اینگونه نیست و ما شاهد بودیم که در عرصه روزنامه نگاری و قلم زدن گاهی افتضاحاتی به بار آمده است.

باید در نظر داشته باشیم که مهارت روزنامه‌نگاری مهارت بسیار بالایی است و فقط کسی که دوره‌های آکادمیک این رشته را گذرانده است می‌تواند مطالب را به گونه‌ای انعکاس دهد که مخاطبان عام آن را درک کنند. البته این توهم وجود دارد که اغلب افراد فکر می‌کنند که نویسندگان و سخنوران خوبی هستند اما مطلقا اینگونه نیست و من معتقدم تخصص در یک رشته خاص باید با دانش و توانایی‌های علوم ارتباطات پیوند بخورد و یکی بدون دیگری ممکن نیست.

خبرنگاری که در حوزه مربوطه متخصص نباشد نمی‌تواند فرد مصاحبه شونده را به چالش بکشاند و برعکس کسی که تخصص دارد می‌تواند مصاحبه پرباری تهیه کند اما قدرت منعکس کردن را ندارد. البته باید بگویم یکی از موهبت‌های مطبوعات و رسانه‌های کشور ما دانش ناکافی روزنامه‌نگاران و خبرنگاران ماست که وقتی در مقابل مسوولی قرار می‌گیرند به دلیل دانش ناکافی در حوزه مربوطه به اجبار به صحبت‌های آنها تن می‌دهند و مسوولان به راحتی از پاسخ دادن طفره می‌روند. بنابراین مادامیکه این دو باهم رخ ندهد روزنامه‌نگاری سطح بالایی نخواهیم داشت.

 

در مورد اساتید این حوزه نیز بسیاری معتقدند که اساتید روزنامه نگاری توانایی انجام کار اجرایی را ندارند.

رشته روزنامه نگاری از آن دست رشته‌هایی است که اگر می‌خواهیم در آن موفقیت وجود داشته باشد، باید پیوند نزدیکی بین صنعت رسانه و دانشگاه برقرار کنیم و افراد بتوانند کاملا بین این دو حوزه در رفت و آمد باشند. یعنی افرادی که در صنعت رسانه فعالیت می‌کنند، دانشگاهی باشند و اساتید هم به این صنعت راه پیدا کنند.

اما آنچه که در حال حاضر با آن مواجه هستیم این است که اساسا نظام دانشگاهی ما برای تامین نیازهای رسانه‌ها تعریف نشده است. دلیل آن هم این است که وقتی مدیریت رسانه‌ها در کشور ما توسط دولت تعیین می‌شود، کسانی روی کار می‌آیند که با دیدگاه‌ها و چشم اندازهای دولت همخوانی داشته باشند و طبیعتا مهارت‌ها و توانایی‌های حرفه‌ای فرد در اولویت اهمیت نخواهد بود. بلکه کاملا برعکس، افراد انعطاف پذیر و بله، قربان گو در چنین وضعیتی رشد می‌کنند. از این روست که می‌گویم نظام دانشگاهی ما براساس نیازهای رسانه‌ها تعریف نشده است.

البته باید اذعان کنم که برخی از اساتید ما در این رشته بسیار کارکشته بوده و کارنامه درخشانی دارند اما متاسفانه عده کثیری در این حوزه بر اساس روابط بالا آمده‌اند و در چنین وضعیتی که روابط به ضوابط برتری دارد، داشتن توانایی چندان نمی‌تواند اثربخش باشد. یا به عبارت دیگر وقتی در دانشگاه‌ها هیچ امکاناتی نیست و هیچ بودجه‌ای برای ارتقای این حوزه در جامعه صرف نمی‌شود، یک استاد چگونه می‌تواند کاری انجام دهد. بنابراین باید بگویم اساسا دیدگاه‌ها و ساختارهای ما اشکال دارد و گرنه در این حوزه اساتید توانمند داریم.

 

در حال حاضر چیزی که شاهد آن هستیم فعالیت نشریات و سایت‌های زردی است که برخلاف اینکه ضوابط حرفه‌ای را رعایت نمی‌کنند اما تیراژ و بازدید بالایی دارند. شما دلیل این تناقض را چه می‌دانید؟

بینید من مطبوعات و رسانه‌ای را  زرد می‌دانم که فعالیتش مبتنی بر شایعات بوده و یا در پی نقض حریم خصوصی باشد. بنابراین ممکن است بسیاری از نشریات و سایت‌هایی را که شما زرد می‌دانید از نظر من زرد نباشد. علاوه بر این به نظرم بعید است که ادعا کنیم این نشریات پرمخاطب و پرتیراژ هستند. کما اینکه تمامی ما در لایه‌هایی از شخصیت اجتماعی خود به این زرد بودن گرایش داریم. اما برفرض فروش و تیراژ بالای این نشریات نباید نگران باشیم، چراکه فروش آنها تهدیدی برای مطبوعات حرفه‌ای نخواهد بود. به جای اینکه از این بابت نگران باشیم، باید به این بیندیشیم که چرا حرفه‌ای تر نیستیم. بهتر است نگران این باشیم که چگونه کار کنیم که بتوانیم نشریات و رسانه‌های حرفه‌ای موفق‌تری داشته باشیم. دغدغه ما باید این باشد که در حال حاضر به جای اینکه رسانه‌ها بر حکومت نظارت داشته باشند، این حکومت است که بر رسانه‌ها نه نظارت که اعمال نظر و حتی مدیریت می‌کند.

استاد همه ما دکتر معتمد نژاد نزدیک به نیم قرن است که این مشکل را مطرح کرده است. ایشان اعتقاد دارند: «رسانه‌ها باید بدون هیچ گونه مجوزی وجود داشته باشند و بدون احتیاج به مجوز به کارشان ادامه دهند و اگر طی این فعالیت خلافی از آنها سر زد، آن زمان است که دستگاه‌های قضایی باید به جرم آنها رسیدگی کنند».

اما در کشور ما اینگونه نیست، چون دولت ابتدا مجوز می‌دهد و این یعنی اعمال سلیقه و اعمال نظر آشکار. چراکه مجوز دادن به معنای اجازه دادن نیست، بلکه برعکس به معنای سلب اجازه کردن از عده بیشتری است. بنابراین چون مجوز می‌دهند به عمیق‌ترین شکل ممکن در مقررات و خط و مشی رسانه‌ها دخالت می‌کنند.

 

به نظر شما یارانه‌های دولتی که به مطبوعات تعلق می‌گیرد نمی‌تواند این دخالت‌های دولت را بیشتر توجیه کند؟

به عقیده من پرداخت یارانه به هر شکل ممکن و هر نامی که روی آن بگذاریم سم است و مسموم تر و کشنده تر این است که بنابر رفاقت، نزدیکی و خط و مشی و اهدافی خاص این یارانه‌ها به عده‌ای تعلق بگیرد و به عده‌ای خیر. من مدافع صددرصدی حذف یارانه‌ها هستم. چراکه تا زمانیکه این وضعیت ادامه داشته باشد بدبختی مطبوعات و رسانه‌ها هم ادامه خواهد داشت.


گفت و گو از هانیه حقیقی

ارسال نظر