

فاطمه سادات زاهدی ، کارشناس ارشد مشاوره، پایگاه خبری دانا، گروه سلامت و سبک زندگی؛ در سطح فردی، یکی از اولین اثرات هوش مصنوعی را میتوان در افزایش بهرهوری مشاهده کرد. برنامههای مدیریت زمان، پیشنهاددهندههای محتوای شخصیسازیشده و دستیارهای صوتی هوشمند، انجام بسیاری از امور روزانه را آسانتر و سریعتر کردهاند. افراد میتوانند با صرف زمان و انرژی کمتر، تصمیمات بهتری بگیرند. این در نهایت به کاهش استرس و ارتقاء کیفیت زندگی منجر میشود. علاوه بر این، هوش مصنوعی در زمینه سلامت روان نیز وارد عمل شده است؛ برای مثال، برخی اپلیکیشنها با تحلیل الگوهای رفتاری کاربران میتوانند علائم اولیه افسردگی یا اضطراب را شناسایی کرده و به فرد هشدار دهند یا او را به کمک تخصصی ارجاع دهند.
در محیطهای کاری، هوش مصنوعی به بهینهسازی فرایندها کمک میکند و موجب افزایش سرعت و دقت در انجام وظایف میشود. با این حال، این موضوع نگرانیهایی نیز به همراه داشته است؛ بهویژه درباره حذف برخی مشاغل که قابل اتوماسیون هستند. این نگرانیها میتوانند منجر به اضطراب شغلی یا حتی کاهش احساس امنیت روانی در برخی افراد شوند. در عین حال، مشاغل جدیدی نیز در حال ظهور هستند که نیازمند مهارتهایی در حوزه هوش مصنوعی هستند، بنابراین افراد باید بهطور مداوم خود را بهروزرسانی کنند و مهارتهای جدید بیاموزند. این فشار برای یادگیری مداوم میتواند هم مثبت باشد و هم موجب فشار روانی.
از جنبه اجتماعی، هوش مصنوعی نحوه ارتباط انسانها را نیز تحت تاثیر قرار داده است. الگوریتمهایی که در شبکههای اجتماعی به کار میروند، محتواهایی را به کاربران نشان میدهند که با علایق آنها هماهنگ است. این موضوع میتواند موجب تقویت دیدگاههای فردی شود اما در عین حال خطر گرفتار شدن در حبابهای اطلاعاتی را نیز به همراه دارد. افراد ممکن است کمتر در معرض نظرات متفاوت قرار بگیرند و این مسأله میتواند به کاهش تحمل اجتماعی و گفتوگوی سازنده منجر شود. همچنین، استفاده گسترده از چتباتها و ابزارهای مشابه ممکن است در بلندمدت بر روابط انسانی اثر بگذارد، بهویژه اگر افراد به جای تعامل با انسانها، به گفتوگو با سامانههای هوشمند روی بیاورند.
از منظر روانشناسی شناختی، هوش مصنوعی بر فرآیند تصمیمگیری نیز تأثیر گذاشته است. در گذشته، افراد بیشتر بر پایه اطلاعات محدود و تجربیات شخصی تصمیمگیری میکردند، اما اکنون بسیاری از تصمیمات با کمک الگوریتمهایی گرفته میشوند که حجم عظیمی از دادهها را پردازش میکنند. این تغییر میتواند به بهبود کیفیت تصمیمها کمک کند، اما در عین حال ممکن است حس کنترل و استقلال را در برخی افراد کاهش دهد. وقتی انسانها بیش از حد به سیستمهای هوشمند تکیه کنند، ممکن است توانایی تفکر انتقادی و تحلیل شخصی آنها تضعیف شود.
در نهایت، هوش مصنوعی مانند هر ابزار دیگری، میتواند هم مفید و هم مضر باشد، بسته به اینکه چگونه از آن استفاده شود. مهمترین نکته این است که آگاهی فردی و جمعی در مورد فرصتها و چالشهای آن افزایش یابد. اگر انسانها بتوانند رابطهای هوشمندانه، متعادل و اخلاقی با فناوری برقرار کنند، آنگاه هوش مصنوعی میتواند به ابزاری برای رشد، آرامش و پیشرفت تبدیل شود، نه تهدیدی برای انسانیت.