دکتر مهدی محسنیان راد:
به گزارش گروه فناوری خبرگزاری دانا(داناخبر)، به نقل از خبرآنلاین، دکتر مهدی محسنیان راد جامعه شناس و استاد ارتباطات، با اشاره به عنوان نشست گفت: عنوان صحبت ما الگوی آرمانی رابطه ملت- مطبوعات-دولت است. امیدوارم بتوانیم به واسطه این جلسات و اقداماتی از این دست درباره این الگو در ایران و به خصوص ایران اسلامی که در آن زندگی میکنیم با کمک استادان ارتباطات به فکر و راهکاری مشترک برسیم و به صورتی معقول از وضعیتی که در آن قرار گرفتهایم خارج شویم.
او سخنان خود را با برشمردن سه سرفصلی که در صحبتهای خود دنبال خواهد کرد ادامه داد و گفت: موضوع را در سرفصلهای یک: شناخت نوع مثالی مطبوعات معاصر ایران، دو: نقد سه دهه باید و نباید حکومتمردان ایران برای مطبوعات (سرگردانی در تبیین مدل آرمانی) و سه: پیشنهاد مدل، بررسی خواهیم کرد.
محسنیانراد در توضیح بخش نخست اظهار کرد: ما فرض را بر این گذاشتهایم که یک میز روزنامهفروشی داریم و به مدت یک ماه تمامی نشریههای تولید شده روی آن قرار میگیرند. به مدت 30 روز تمامی نسخههای نشریانی که روی میز قرار گرفتهاند، تحلیل میشوند. براساس این بررسی دریافتهایم که در یک صفحه از روزنامه یک چهارم عکس است و اگر عکس را بیرون بیاوریم حالا باید بررسی کنیم که مطلب تا چه حد خواندنی است. در 65 درصد با مطالب خواندنی روبرو میشویم. در 23 درصد آگهی و مواردی از این دست را میبینیم و در 12 درصد موارد دیدنی. نکته این است که مطبوعات ایران کمتر دیدنیاند و آنچه در تصاویر دیده میشود بیشتر کارکرد پروپاگاندایی دارد. صفت دوم این مطالبی که مشاهده شده، این است که سطح بالایی از آنان منشا چاپ تهران دارند و روزنامههای خبری و سیاسی هستند و سهم باقی نشریات بسیار ناچیز است و این نماد عدم تکثر در مطبوعات است.
روزنامههای پرتیراژ وابسته به حکومت نشان میدهند، اقتصاد ایران دولتی است
او توضیحات خود را در این بخش چنین ادامه داد: سهم عمده متعلق به نشریات حکومتی و حزبی است که لباس مستقل به تن کردهاند. این البته از خاصیت مطبوعات جهان سومی است، اما نمود و بروز آن در مطبوعات ایران بسیار بالاست. در حال حاضر ماجرای ترکیب نشریات حزبی و مستقل بیش از پیش اتفاق افتاه است. از سوی دیگر من همشهری، کیهان، اطلاعات، جامجم و ایران را پنج روزنامه پرتیراژ وابسته به حکومت میدانم که اینها 70 درصد آگهیهای تجاری را جذب میکنند و این هم یکی از نشانههای دولتی بودن اقتصاد ایران است.
او ادامه داد: در میان روزنامههای حزبی که لباس مستقل بر تن کردهاند، آگهیهای ثبتی (شامل مزایده، مناقصه، وراثت و ... که مربوط به قوه قضائیه میشوند) به رسانهای تعلق پیدا میکند خوشخدمتی بیشتری به دولت میکند. به عنوان مثال روزنامه رسالت در تمامی این سالها همواره چهار صفحه آگهی کامل داشته که این حیات روزنامه را با هر تیراژی تضمین میکند. در توزیع این آگهیها میتوان گفت که جناح راست دو برابر جناح چپ به آگهیها دسترسی پیدا میکند. یکی از بیماریهای کهنه و قدیمی مطبوعات ایران در جریان این تحقیقات باز هم خودنمایی میکند و آن نبود نشریات محلی است. نشریات محلی 10.5 درصد سطح چاپ را از آن خود میکند و البته اگر روزنامهای همانند خراسان که سراسری توزیع میشود از این آمار خارج شود، به رقم 5.3 درصدی میرسیم. هیچ کشوری با وسعت ایران نمیتوان یافت که وضعیت نشریات محلی در آن به این ترتیب باشد.
من «نق» را معادل نقد بیخطر به کار میبرم
محسنیانراد در ادامه سخنان خود وارد بحث تحلیل محتوایی نشریات شد و گفت: در بررسی دقیق هزاران صفحه از نمونهای شامل کل نشریات ایران که با قطع و اندازه مختلف منتشر میشوند، ابتدا با نرمافزاری آنان به قطعی مشترک رسیدند و در ادامه به 10 هزار و 103 صفحه رسیدیم از نشریات در قطع روزنامه اطلاعات رسیدیم که 7 درصد مطالب موجود در آنها انتقادی بود و 93 درصد را آگهیها و تبلیغات و عکس و مواردی از این دست تشکیل میداد. این 7 درصد انتقاد را شامل نکاتی همانند انتقاد از بازی پرسپولیس و استقلال و طلاق و بیآرتی و همه اینها در نظر گرفتهایم.
او جزییتر به این تحلیل نگاه کرد و گفت: اگر جهتگیری نسبت به موارد بیخطر مانند نکاتی که به آن در جمله قبل اشاره کردم کنار بگذاریم با چهار درصد انتقاد به شکل «نق» و فقط سه درصد نقد روبرو میشویم. همچنین از بین آنان هم فقط 16 صدم درصد نقد با ریسک بالا محسوب میشوند. من «نق» را معادل نقد بیخطر به کار میبرم.
او ادامه داد: مشکل مهم این است که ما جامعهای در حال گذار داریم و به دلیل عبور از سنت به مدرنیته احتمال خطا بالاست. کشوری که سنتی است برای حل مسایل سراغ راهکارهای سنتی میرود، اینکه خردمندان در گذشته در مواجهه با مواردی از این دست چطور برخورد میکردند، اما سیستم مدرن به دنبال دانش و خرد و اندیشه میرود. جامعه در این وضعیت با انباشت نارسایی مواجه است و اگر روزنامهنگار بخواهد به سمت نقد برود کار او بسیار سخت میشود.
خودسانسوری و ترس از توقیف در کنار مشکلات دیگری که به آن اشاره کردیم موجب میشود نقش دیدهبانی و نقد روزنامهنگار کمرنگ شود. در ایران باور بسیاری بر این نیست که روزنامهنگاران باید دیدهبانی کنند. نتیجه این است نقد پردهپوشانه همراه خودسانسوری رواج مییابد.
محسنیانراد با اشاره به واژه «نقد سازنده» گفت: مسوولان وقتی از نقد گله میکنند میگویند نقد باید سازنده باشد. این عنوان در اتحاد جماهیر شوروی ابداع شد و یک ادعای دنیای ارتباطات نیست. در یک تحقیق از جمعی از روزنامهنگاران پرسیده شد که نقد سازنده را چه معنی میکنند و اغلب آنان به شکلی از نقد اشاره کردند که علاوه بر دیدن بدیها خوبیها را هم میبیند و همچنین راهکار ارایه میدهد. این تعبیر و این خواست کاملا بیمعنا و به دور از معنای واقعی نقد است. هیچ دلیل ندارد روزنامهنگاری که اتفاق یا موضوعی را نقد میکند آنقدر تخصص داشته باشد که درباره آن پیشنهاد هم بدهد. نقد چیزی است که در آن جهتگیری منفی وجود داشته باشد.
او سخنان خود را به ارایه توضیحاتی درباره سرفصل دوم ادامه داد و گفت: وضعیت کنونی مطبوعات ما محصول سه دهه بایدها و نبایدهای گونانی است که از سوی حکومتمردان ارایه شده است.
حکومتمردان را در جریان تحقیقاتی که انجام دادیم امام، رهبری، رییس جمهور ادوار مختلف، نخستوزیران، تمامی اعضای هیات دولت، تمامی نمایندگان مجلس شورای اسلامی، استانداران، امام جمعه تهران و قم، معاون مطبوعاتی و رییس سازمان صداوسیما میدانیم و نتیجه تحقیقات بر سخنان این حکومتمردان نشان میدهد که 61 درصد سخنان آنان نسبت به مطبوعات منتقدانه بوده، 28 درصد تعیین کردهاند که روزنامهنگاران چه کار باید بکنند و در 10 درصد ستایش را دیدهایم. در مورد این 61 درصد باید و نیابد به این نتیجه رسیدیم که هیچ کدام بر 50 درصد موارد هم با هم به توافق نرسیده بودند.
30 سال سردرگمی روزنامهنگاری ما را تهی کرده است
او اظهار کرد: روزنامهنگاری یک رشته کاملا علمی است و نمیتوان در مورد یک چنین رشتهای با شرایطی مواجه شد که ببینیم افراد مختلف در مورد آن تعیین تکلیف میکنند. نتیجه 30 سال سردرگمی این شده که روزنامهنگاری ما تهی شده است. در سال 1369 تحقیقاتی انجام دادم که نشان میداد فقط 6 درصد اهالی مطبوعات تحصیلاتی مرتبط با کار خود دارند و آن تحقیق هر چند مورد انتقاد قرار گرفت، اما در سالهای بعد آمارهای مشابهی به دست آمد که نشان داد تحقیق دقیق بوده است. شیوهای که برای کار در مطبوعات به وجود آمده اجازه میدهد افراد غیرمرتبط وارد این عرصه شوند.
او ادامه داد: دورههای مختلفی را میتوان برای مطبوعات در سالهای بعد از انقلاب قایل شد؛ نخست از صبح روز 23 بهمن سال 57 تا شروع جنگ که مطبوعات ما کاملا آزاد بودند؛ دوره بعدی را میتوان دوره بسیجگری جنگ و پردهپوشی اشکالات دانست که البته این شکل از کار در دوران جنگ در تمامی دنیا دیده میشود. دوره سوم مطبوعات که 107 ماه طول کشید دوره خودسانسوری است و آخرین دوره که 52 ماه طول کشید و تا سال 83 را شامل میشود، جدال دو ایدئولوژی نامیده میشود. حتی در مورد بایدها و نبایدها و تئوری هنجاری بین حاکمیت توافق وجود نداشته و این سرگردانی میان روزنامهنگاران را سبب شده است.
دکتر محسنیانراد سرفصل سوم را چنین بیان کرد: در مدل آرمانی تمایل دارم در مورد یک واژه که در قرآن آمده صبحت کنم و آن «جهر» است. معنای این واژه بانگ برداشتن است. هدف از این بانگ برداشتن رساندن پیام به عدهای بیشتر و فاصلهای دورتر است. اگر جهر را در قرآن معادل رسانه بگیریم و این نکته را در نظر داشته باشیم که خداوند در قرآن در آیه 148 سوره نساء نقل به مضمون فرموده من دوست ندارم کسی از جهر استفاده کند مگر آنکه بر او ظلم شده باشد. این بیانیهای است که تاکید میکند در جامعه اسلامی باید در مقابل ستم بانگ برداشت بر همین اساس مهمترین کارکرد رسانه در نظام اسلامی باید دیدهبانی و نقد ستم باشد. ستم را هم میتوان در چهار بخش ستم مردم بر مردم، ستم حکومت بر مردم، ستم مردم بر حکومت و ستم مردم بر طبیعت. همچنین از امامان شنیدهایم که گفتهاند بهترین دوست کسی است که عیبهایم را به من هدیه میدهد. با در نظر گرفتن این موضوع چرا نباید از حکومت انتقاد کرد؟
او ادامه داد: در 25 سال از حکومت اسلامی ایران، حکومتمردان ایران هرماه 13 بار گزارشی حاوی باید و نباید برای مطبوعات به کار بردهاند که آن را میتوان در شکلهای مطبوعاتی همانند تئوری هنجاری استبدادی، تئوری مسوولیت اجتماعی، تئوری هنجاری، تئوری مسلکی، تئوری توسعهبخش، تئوری مشارکت دموکراتیک و مطبوعات آزاد مشاهده کرد. در مطبوعات ما 31 درصد مسوولیت اجتماعی، 28 درصد آزاد، 23 درصد مسلکی، 5 درصد دموکراتیک بودهاند.
دکتر محسنیانراد با اشاره به الگویی که وضعیت ارتباط بین مطبوعات، دولت و مخاطب را نشان میداد متذکر شد: دولت باید داده به مطبوعات بدهد نه اطلاعات، مطبوعات باید اطلاعات به مخاطب بدهند نه داده. مطبوعات باید جایگاه نخبگاه باشد و دولتیان باید در نقش پاسخگو ظاهر شوند نه بازبین.
محسنیانراد در توضیح بخش نخست اظهار کرد: ما فرض را بر این گذاشتهایم که یک میز روزنامهفروشی داریم و به مدت یک ماه تمامی نشریههای تولید شده روی آن قرار میگیرند. به مدت 30 روز تمامی نسخههای نشریانی که روی میز قرار گرفتهاند، تحلیل میشوند. براساس این بررسی دریافتهایم که در یک صفحه از روزنامه یک چهارم عکس است و اگر عکس را بیرون بیاوریم حالا باید بررسی کنیم که مطلب تا چه حد خواندنی است. در 65 درصد با مطالب خواندنی روبرو میشویم. در 23 درصد آگهی و مواردی از این دست را میبینیم و در 12 درصد موارد دیدنی. نکته این است که مطبوعات ایران کمتر دیدنیاند و آنچه در تصاویر دیده میشود بیشتر کارکرد پروپاگاندایی دارد. صفت دوم این مطالبی که مشاهده شده، این است که سطح بالایی از آنان منشا چاپ تهران دارند و روزنامههای خبری و سیاسی هستند و سهم باقی نشریات بسیار ناچیز است و این نماد عدم تکثر در مطبوعات است.
روزنامههای پرتیراژ وابسته به حکومت نشان میدهند، اقتصاد ایران دولتی است
او توضیحات خود را در این بخش چنین ادامه داد: سهم عمده متعلق به نشریات حکومتی و حزبی است که لباس مستقل به تن کردهاند. این البته از خاصیت مطبوعات جهان سومی است، اما نمود و بروز آن در مطبوعات ایران بسیار بالاست. در حال حاضر ماجرای ترکیب نشریات حزبی و مستقل بیش از پیش اتفاق افتاه است. از سوی دیگر من همشهری، کیهان، اطلاعات، جامجم و ایران را پنج روزنامه پرتیراژ وابسته به حکومت میدانم که اینها 70 درصد آگهیهای تجاری را جذب میکنند و این هم یکی از نشانههای دولتی بودن اقتصاد ایران است.
او ادامه داد: در میان روزنامههای حزبی که لباس مستقل بر تن کردهاند، آگهیهای ثبتی (شامل مزایده، مناقصه، وراثت و ... که مربوط به قوه قضائیه میشوند) به رسانهای تعلق پیدا میکند خوشخدمتی بیشتری به دولت میکند. به عنوان مثال روزنامه رسالت در تمامی این سالها همواره چهار صفحه آگهی کامل داشته که این حیات روزنامه را با هر تیراژی تضمین میکند. در توزیع این آگهیها میتوان گفت که جناح راست دو برابر جناح چپ به آگهیها دسترسی پیدا میکند. یکی از بیماریهای کهنه و قدیمی مطبوعات ایران در جریان این تحقیقات باز هم خودنمایی میکند و آن نبود نشریات محلی است. نشریات محلی 10.5 درصد سطح چاپ را از آن خود میکند و البته اگر روزنامهای همانند خراسان که سراسری توزیع میشود از این آمار خارج شود، به رقم 5.3 درصدی میرسیم. هیچ کشوری با وسعت ایران نمیتوان یافت که وضعیت نشریات محلی در آن به این ترتیب باشد.
محسنیانراد در ادامه سخنان خود وارد بحث تحلیل محتوایی نشریات شد و گفت: در بررسی دقیق هزاران صفحه از نمونهای شامل کل نشریات ایران که با قطع و اندازه مختلف منتشر میشوند، ابتدا با نرمافزاری آنان به قطعی مشترک رسیدند و در ادامه به 10 هزار و 103 صفحه رسیدیم از نشریات در قطع روزنامه اطلاعات رسیدیم که 7 درصد مطالب موجود در آنها انتقادی بود و 93 درصد را آگهیها و تبلیغات و عکس و مواردی از این دست تشکیل میداد. این 7 درصد انتقاد را شامل نکاتی همانند انتقاد از بازی پرسپولیس و استقلال و طلاق و بیآرتی و همه اینها در نظر گرفتهایم.
او جزییتر به این تحلیل نگاه کرد و گفت: اگر جهتگیری نسبت به موارد بیخطر مانند نکاتی که به آن در جمله قبل اشاره کردم کنار بگذاریم با چهار درصد انتقاد به شکل «نق» و فقط سه درصد نقد روبرو میشویم. همچنین از بین آنان هم فقط 16 صدم درصد نقد با ریسک بالا محسوب میشوند. من «نق» را معادل نقد بیخطر به کار میبرم.
او ادامه داد: مشکل مهم این است که ما جامعهای در حال گذار داریم و به دلیل عبور از سنت به مدرنیته احتمال خطا بالاست. کشوری که سنتی است برای حل مسایل سراغ راهکارهای سنتی میرود، اینکه خردمندان در گذشته در مواجهه با مواردی از این دست چطور برخورد میکردند، اما سیستم مدرن به دنبال دانش و خرد و اندیشه میرود. جامعه در این وضعیت با انباشت نارسایی مواجه است و اگر روزنامهنگار بخواهد به سمت نقد برود کار او بسیار سخت میشود.
خودسانسوری و ترس از توقیف در کنار مشکلات دیگری که به آن اشاره کردیم موجب میشود نقش دیدهبانی و نقد روزنامهنگار کمرنگ شود. در ایران باور بسیاری بر این نیست که روزنامهنگاران باید دیدهبانی کنند. نتیجه این است نقد پردهپوشانه همراه خودسانسوری رواج مییابد.
محسنیانراد با اشاره به واژه «نقد سازنده» گفت: مسوولان وقتی از نقد گله میکنند میگویند نقد باید سازنده باشد. این عنوان در اتحاد جماهیر شوروی ابداع شد و یک ادعای دنیای ارتباطات نیست. در یک تحقیق از جمعی از روزنامهنگاران پرسیده شد که نقد سازنده را چه معنی میکنند و اغلب آنان به شکلی از نقد اشاره کردند که علاوه بر دیدن بدیها خوبیها را هم میبیند و همچنین راهکار ارایه میدهد. این تعبیر و این خواست کاملا بیمعنا و به دور از معنای واقعی نقد است. هیچ دلیل ندارد روزنامهنگاری که اتفاق یا موضوعی را نقد میکند آنقدر تخصص داشته باشد که درباره آن پیشنهاد هم بدهد. نقد چیزی است که در آن جهتگیری منفی وجود داشته باشد.
او سخنان خود را به ارایه توضیحاتی درباره سرفصل دوم ادامه داد و گفت: وضعیت کنونی مطبوعات ما محصول سه دهه بایدها و نبایدهای گونانی است که از سوی حکومتمردان ارایه شده است.
حکومتمردان را در جریان تحقیقاتی که انجام دادیم امام، رهبری، رییس جمهور ادوار مختلف، نخستوزیران، تمامی اعضای هیات دولت، تمامی نمایندگان مجلس شورای اسلامی، استانداران، امام جمعه تهران و قم، معاون مطبوعاتی و رییس سازمان صداوسیما میدانیم و نتیجه تحقیقات بر سخنان این حکومتمردان نشان میدهد که 61 درصد سخنان آنان نسبت به مطبوعات منتقدانه بوده، 28 درصد تعیین کردهاند که روزنامهنگاران چه کار باید بکنند و در 10 درصد ستایش را دیدهایم. در مورد این 61 درصد باید و نیابد به این نتیجه رسیدیم که هیچ کدام بر 50 درصد موارد هم با هم به توافق نرسیده بودند.
30 سال سردرگمی روزنامهنگاری ما را تهی کرده است
او اظهار کرد: روزنامهنگاری یک رشته کاملا علمی است و نمیتوان در مورد یک چنین رشتهای با شرایطی مواجه شد که ببینیم افراد مختلف در مورد آن تعیین تکلیف میکنند. نتیجه 30 سال سردرگمی این شده که روزنامهنگاری ما تهی شده است. در سال 1369 تحقیقاتی انجام دادم که نشان میداد فقط 6 درصد اهالی مطبوعات تحصیلاتی مرتبط با کار خود دارند و آن تحقیق هر چند مورد انتقاد قرار گرفت، اما در سالهای بعد آمارهای مشابهی به دست آمد که نشان داد تحقیق دقیق بوده است. شیوهای که برای کار در مطبوعات به وجود آمده اجازه میدهد افراد غیرمرتبط وارد این عرصه شوند.
او ادامه داد: دورههای مختلفی را میتوان برای مطبوعات در سالهای بعد از انقلاب قایل شد؛ نخست از صبح روز 23 بهمن سال 57 تا شروع جنگ که مطبوعات ما کاملا آزاد بودند؛ دوره بعدی را میتوان دوره بسیجگری جنگ و پردهپوشی اشکالات دانست که البته این شکل از کار در دوران جنگ در تمامی دنیا دیده میشود. دوره سوم مطبوعات که 107 ماه طول کشید دوره خودسانسوری است و آخرین دوره که 52 ماه طول کشید و تا سال 83 را شامل میشود، جدال دو ایدئولوژی نامیده میشود. حتی در مورد بایدها و نبایدها و تئوری هنجاری بین حاکمیت توافق وجود نداشته و این سرگردانی میان روزنامهنگاران را سبب شده است.
دکتر محسنیانراد سرفصل سوم را چنین بیان کرد: در مدل آرمانی تمایل دارم در مورد یک واژه که در قرآن آمده صبحت کنم و آن «جهر» است. معنای این واژه بانگ برداشتن است. هدف از این بانگ برداشتن رساندن پیام به عدهای بیشتر و فاصلهای دورتر است. اگر جهر را در قرآن معادل رسانه بگیریم و این نکته را در نظر داشته باشیم که خداوند در قرآن در آیه 148 سوره نساء نقل به مضمون فرموده من دوست ندارم کسی از جهر استفاده کند مگر آنکه بر او ظلم شده باشد. این بیانیهای است که تاکید میکند در جامعه اسلامی باید در مقابل ستم بانگ برداشت بر همین اساس مهمترین کارکرد رسانه در نظام اسلامی باید دیدهبانی و نقد ستم باشد. ستم را هم میتوان در چهار بخش ستم مردم بر مردم، ستم حکومت بر مردم، ستم مردم بر حکومت و ستم مردم بر طبیعت. همچنین از امامان شنیدهایم که گفتهاند بهترین دوست کسی است که عیبهایم را به من هدیه میدهد. با در نظر گرفتن این موضوع چرا نباید از حکومت انتقاد کرد؟
او ادامه داد: در 25 سال از حکومت اسلامی ایران، حکومتمردان ایران هرماه 13 بار گزارشی حاوی باید و نباید برای مطبوعات به کار بردهاند که آن را میتوان در شکلهای مطبوعاتی همانند تئوری هنجاری استبدادی، تئوری مسوولیت اجتماعی، تئوری هنجاری، تئوری مسلکی، تئوری توسعهبخش، تئوری مشارکت دموکراتیک و مطبوعات آزاد مشاهده کرد. در مطبوعات ما 31 درصد مسوولیت اجتماعی، 28 درصد آزاد، 23 درصد مسلکی، 5 درصد دموکراتیک بودهاند.
دکتر محسنیانراد با اشاره به الگویی که وضعیت ارتباط بین مطبوعات، دولت و مخاطب را نشان میداد متذکر شد: دولت باید داده به مطبوعات بدهد نه اطلاعات، مطبوعات باید اطلاعات به مخاطب بدهند نه داده. مطبوعات باید جایگاه نخبگاه باشد و دولتیان باید در نقش پاسخگو ظاهر شوند نه بازبین.