به گزارش گروه سبک زندگی خبرگزاری دانا (داناخبر) و به نقل از جام جم، مواد مخدر در میانه گود است و دو گروه آدم کنار گود؛ عدهای که رغبتی به مصرف مواد ندارند و از آن دوری میکنند و عدهای که زندگی را بدون مواد نمیپسندند. گروه دوم همانهایی هستند که هومان نارنجیها، درمانگر و پژوهشگر برتر اعتیاد در سال 88 میگوید باید خیلی مراقبشان بود. او با این موضوع که بعضیها خود را از خطرات مواد مصون میدانند و فکر میکنند مرگ همیشه برای همسایه اتفاق میافتد، مشکل دارد و چون در طول سالهای درمانگریاش و نیز زمانی که مدیرکل فرهنگی و پیشگیری ستاد مبارزه با مواد مخدر بوده، دیده که مواد، پشت آدمهای صاحب نام و اسم و رسمدار را هم به زمین مالیده، تاکید دارد که شاید فقط با آگاه کردن مردم بشود جلوی تقاضای روزافزون مواد مخدر را درکشور سد کرد.
گزارشهای رسمی از گرایش روزافزون زنان به مواد مخدر حکایت دارد. به نظر شما چرا چنین شده است؟
در سالهای اخیر مواد مخدری به بازار عرضه شده که مخاطبش میتواند گستردهتر از مخاطبان سالهای گذشته باشد یعنی اگر در سالهای خیلی دور بازار مواد مخدر فقط میتوانست گروه کوچکی از زنان را در بر بگیرد، اکنون این بازار به علت وجود مواد مخدر جدید توانسته زنان بیشتری را به خود جذب کند. در گذشته برای قاچاقچیان، دسترسی به زنان سختتر از امروز بود چون آنها معمولا در خانه بودند، همچنین موادی وجود نداشت که زنان بتوانند براحتی از آن استفاده کنند؛ مثلا اگر زنی میخواست تریاک مصرف کند، سست میشد و از کار خانه باز میماند و اطرافیان بسرعت متوجه این مساله میشدند، اما حالا مادهای چون شیشه وجود دارد که میتواند زنان را که حضوری فعال در جامعه دارند، درگیر و آنها را در ظاهر، پرتحرک و فعال کند.
آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر نشان میدهد که در کشور یک میلیون و 325 هزار معتاد وجود دارد، از این جمعیت چه تعداد زن هستند؟
آمارها تاکنون از یک نسبت 9 به یک حکایت داشته یعنی از هر ده معتاد یک نفر آنها زن است، اما این آمار رو به فزونی است؛ هر چند تا مساوی شدن آمار زنان و مردان معتاد زمان زیادی باقیمانده است چون هنوز وضع این دو جنس در جامعه متفاوت است، اما درمان زنان معتاد خیلی سخت است چون زنی که معتاد میشود بلافاصله همه پلهای پشت سرش را خراب میکند. او در ازای به دست آوردن پول خرید مواد، حاضر است به هر کاری دست بزند و بیپروا از خانواده، قانون و حتی اخلاق بگذرد؛ در حالیکه این مساله در مردان کمتر دیده می شود.
این تفاوت ناشی از چیست؟
مصرف مواد از سوی زنان هنوز قبیح است. این قبح در مورد مصرف سیگار هم وجود دارد، به طوری که مردان براحتی این کار را در هر مکانی انجام میدهند، اما زنان باید پنهانی سیگار بکشند چون در جامعه ما زن سیگاری تابلو میشود. این مساله باعث میشود وقتی زنان گرفتار مواد مخدر میشوند، به هیچ چیز پایبند نباشند. در واقع این زنان خط شکن هستند و چون میدانند جامعه دیگر حاضر به پذیرش آنها نیست، قبول میکنند که با وجود همه آسیبهای مواد مخدر به مصرف آن ادامه دهند.
برخی میگویند کسانی که معتاد میشوند به ویژه زنان، مشکلی درون خود دارند که به این راه کشیده میشوند. آیا این اعتقاد درستی است؟
ما اعتیاد را محصول عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی میدانیم. زنان مصرفکننده مواد، مسائل فردی و رفتاری خاصتری دارند، اما با این حال جامعه هم نقش دارد. در گذشته زنان در حوزه اعتیاد اغلب قربانی بودند یعنی یک مرد ـ بویژه همسر ـ از آنها مصرفکننده مواد میساخت و کمتر سراغ داشتیم که یک زن از روی کنجکاوی یا کسب لذت به سمت مصرف مواد برود، خودش مواد بخرد و در جمعهای دوستانه آن را مصرف کند، اما حالا وضع تا حدودی متفاوت شده، البته همچنان مردان نقش مهمی در کشاندن زنان به سمت مصرف مواد مخدر دارند. وقتی زشتی یک کار برای یک فرد از بین برود، دیگر برای تداوم مصرف مانعی وجود ندارد و سختی بار اول برایش تکرار نمیشود و درها برای تکرار خطا باز میشود.
نتایج یک تحقیق نشان میدهد، افراد شرور که به دیگران آزار میرسانند ژنی به نام ژن شرارت دارند، آیا میشود گفت گرایش به مواد مخدر نیز زمینههای ژنتیک دارد چون به هر حال فقط افرادی خاص به این سمت کشیده میشوند.
تحقیقات نشان میدهد دو ژن «دیآردی 4» و «دیآردی 2» وجود دارد که در مقالات بینالمللی به آنها اشاره میشود و در کشور نیز تحقیقاتی انجام شده که نشان میدهد ژن دیآردی 4 در معتادان ما به طرز معناداری وجود دارد. در واقع اعتیاد زمینههای ژنتیک دارد، اما این ژن برای بارز شدن نیاز به بستر مناسب دارد. پس اگر شرایط اجتماعی بهبود یابد و آموزشهای فردی گستردهتر شود، میتوان بر ژن غلبه کرد، اما اگر کسی ژن را داشته باشد و محیط نیز برای ظهور این ژن مناسب باشد، کنترل فرد بسیار دشوار میشود، مثل کسی که ژن چاقی دارد و همه انواع خوراکیها نیز در دسترس او قرار دارد که مسلم است ژن کار خودش را میکند و فرد چاق میشود، این در حالی است که اگر کسی ژن چاقی داشته باشد، اما مثلا در منطقهای از آفریقا زندگی کند که نان بسختی پیدا میشود، محال است ژن بتواند تاثیرگذار باشد.
پس دوباره به مشکل مهم جامعهمان یعنی دسترسی آسان به مواد مخدر برمیخوریم، درست است؟
دسترسی آسان به مواد مخدر مشکلی بزرگ است، اما مهمتر از آن این است که افراد نسبت به تبعات مصرف مواد آگاه باشند و به سمت آن نروند، البته این که چرا افراد از مواد دوری نمیکنند به نوع نگرش آنها برمیگردد. برخی مصرفکنندگان مواد به طور راسخ اعتقاد دارند که من ظرفیتم دستم است، با بقیه فرق دارم، با یکی دو بار مصرف که کسی معتاد نمیشود یا من میتوانم هر وقت خواستم مواد را کنار بگذارم در حالی که همه افراد مثل هم هستند و وقتی در این وادی بیفتند همه گرفتار میشوند و نمیتوانند مواد را کنار بگذارند. ریشه مشکل هم در همین باورهاست و ما تا به حال روی این بعد از مساله کار نکردهایم تا افراد را آگاه کنیم. در جامعه ما یک عده افراد خوب و سالم و البته اندک وجود دارند، در مقابل یک گروه آسیبدیده و آسیبرسان داریم که عده اینها نیز زیاد نیست. در عوض بین این دو گروه، عده بسیار زیادی افراد بلاتکلیف داریم که ممکن است بر اثر نادانی و ندانم کاری گردانندگان جامعه به سمت گروه آسیب دیده بروند. پس به اعتقاد من باید روی آگاهی افراد جامعه کار کرد .
یعنی شما معتقدید افراد از تبعات مصرف مواد مخدر باخبر نیستند؟ آمارهای رسمی کشور نشان میدهد که 5/22 درصد معتادان، مدرک تحصیلی لیسانس و بالاتر دارند.
مشکل همان است که گفتم. ما آدمها با معتادان همذاتپنداری نمیکنیم چون معتقدیم اگر آنها معتاد شدند ما نمیشویم. کسی که مثلا امشب قرار است تریاک مصرف کند، مطمئن است که معتاد نمیشود و این فقط دیگران هستند که معتاد میشوند. این باور رایج در جامعه باعث میشود که افراد به سمت مصرف مواد سوق پیدا کنند و گرایش به مواد مخدر را توجیه کنند. این توجیه در اقشار مختلف اجتماع نیز وجود دارد و فقط به افراد کمسواد یا بیسواد محدود نمیشود و تا زمانی که این باور تغییر نکند و کنجکاوی برای یک بار مصرف مواد یا کسب لذت از آن در افراد از بین نرود، گرایش به مصرف مواد مخدر کم نمیشود.
پس به اعتقاد شما باید بیش از هر چیز بر کاهش تقاضای مواد مخدر تمرکز کرد.
بله، متاسفانه هنوز مردم معتقدند باید مسوولان، مواد مخدر را از دسترس خارج کنند و وقتی مواد آسان به دست میآید نباید انتظاری جز گرایش افراد به سمت مواد داشت یعنی بیشتر مردم جامعه ما هنوز به کاهش عرضه باور دارند نه کاهش تقاضا. این یک پیام دارد یعنی مردم ما نمیخواهند خود را اصلاح کنند بلکه انتظار دارند پلیس، مواد مخدر را جمع کند. البته من با کاهش عرضه موافقم، اما باید دانست در هیچ جامعهای وجود مواد مخدر به صفر نمیرسد. الان دیگر نمیشود جلوی تولید شیشه را گرفت چون شیشه را در خانهها درست میکنند، پلیس هم نمیتواند در تکتک خانهها سرک بکشد. پس میبینید که باور مردم نسبت به مواد مخدر اشتباه است. بعضی پدر و مادرها میگویند دولت بچه ما را بدبخت کرد چون شیشه در جامعه ریخته، اما من میگویم قرص برنج هم در جامعه ریخته پس چرا بچه شما آن را نخورد تا بمیرد؟ مشکل این است که خانوادهها توپ همه تقصیرها را به زمین دولت و پلیس میاندازند در حالی که خودشان در گرایش فرزندان به مواد مخدر مقصر اصلی هستند.
به هر حال نمیشود منکر نقش دولت شد یعنی هم مواد مخدر در دسترس است، هم آموزشها کم است و هم آموزشها کماثر است.
بله، من هم منکر این مسایل نیستم، اما میگویم نقش خانواده بسیار مهم است. دولت برای فرهنگسازی در حوزه کاهش مصرف مواد مخدر بودجه اندکی در اختیار دارد و آن زمان که معاون فرهنگی ستاد مبارزه با مواد مخدر بودم برای آگاهسازی همه اقشار جامعه در سراسر کشور 12 میلیارد تومان پول داشتیم که اگر این پول را به جمعیت هدف تقسیم میکردیم در خوشبینانهترین حالت، سهم افراد فقط یک بروشور میشد. برای همین است که میگوییم نقش خانواده در آگاهسازی مهم است چون ایفای نقش تربیتی خانواده برخلاف دولت نیاز به پول ندارد، اما مشکل این است که خانوادههای ما نسبت به این مسائل بیخیالاند، آموزش و پرورش هم دست روی دست گذاشته و برای آموزش مهارتهای زندگی به دانشآموزان تلاشی نمیکند. پس نگوییم چرا اعتیاد در کشور کم نمیشود چون عملا کاری انجام نمیشود.
البته همه خانوادهها این طور نیستند و خانوادههای زیادی نسبت به اعتیاد حساسند و بیم گرایش فرزندان به مواد را دارند.
بله ما هم راجع به همه افراد حرف نمیزنیم، اما واقعیت این است که بیشتر خانوادهها به چیزهایی جز آموزش مهارتهای زندگی به فرزندان فکر میکنند. خانوادهها امروز بیشتر درگیر این هستند که فرزندانشان چه نمرهای میگیرند و از دوره ابتدایی آنها را به تست زنی وادار میکنند، یعنی بچهها تکبعدی بار میآیند. نتیجه این میشود که من الان بیماری دارم که پزشک است و معتاد به شیشه.
چه کنیم فرزندمان پاک بماند ؟
آگاه شدن از مضرات مواد مخدر و تبعات منفی آلوده شدن به آن، قرص ندارد که یک دانهاش را بخوری و دیگر در مقابل مواد و خطراتش مصون بمانی بلکه باید از کودکی طوری بزرگ شوی که یاد بگیری باید از مواد مخدر دوری کرد.
وظیفه آگاه کردن بچهها نیز بر عهده خانواده است، بعد هم مدرسه و جامعه اما خانواده در صدر نهادهای فرهنگساز قرار دارد.
خانواده باید بر فرزند نظارت داشته باشد، باید محیط خانه را محیطی قانونمند کند تا فرزند تبعیت از قوانین خانواده را یاد بگیرد. خانواده باید با اصول فرزندپروری آشنا باشد و مهارتهای زندگی را به او یاد بدهد. پدر و مادر نباید فرزند را تن پرور، بیمسوولیت، بیصبر و لذتجو بار بیاورند. این که برخی والدین میگویند بچه ما هرچه بخواهد در اختیارش است، غلط است چون اصلا نباید همه چیز خیلی راحت در اختیار فرزند قرار بگیرد.
همه آدمها به آرزوی داشتن چیزهای مادی نیاز دارند و اگر همه چیز برایشان تامین باشد، به فکر کسب لذت میافتند نه به فکر تلاش برای رسیدن به آرزوها. آگاه بودن خانوادهها از اثرات مواد مخدر نیز بسیار مهم است؛ همچنین صحبت کردن صریح خانواده با فرزندان درباره تبعات مصرف مواد و این که چرا باید از آن دوری کرد.
گزارش از: مریم خباز