به گزارش گروه ایرانشناسی خبرگزاری دانا(دانا خبر) به نقل از جام جم، آیدین آغداشلو نقاش به نام کشورمان، هنرمندی است که آثارش همیشه در حراجیهای هنری مورد استقبال بوده است. در ادامه گفت و گو با این هنرمند آمده است:
چندی قبل، حراج کریستیز امسال در دبی برگزار شد و اثر شما نتوانست رکورد قبلی خودتان را در این حراج بزند.
رکورد من 140 هزار دلار در سال 2006 بود.
و این دوره 37 هزار و 500 دلار اثرتان فروش رفت.
بله.
همین یک اثر را در حراج شرکت داده بودید؟
کار من بود، ولی متعلق به خودم نبود. متعلق به مجموعه داری در خارج از کشور بود که چند سال پیش از من خریده بود. وقتی کاتالوگ حراج را دید این کار را شرکت داده بود.
پس اگر این اثر نبود، امسال در حراج کریستیز غایب بودید.
بله. من در حراج سال گذشته هم خودم اثری نداشتم، ولی کسی که پیشتر اثری از من خریده بود کارم را شرکت داده بود.
متوجه شدید امسال چه کسی اثرتان را خرید؟
معمولا در حراج ها اگر کسی تلفنی کاری را خریداری کند، برگزارکنندگان حراج اعلام نمی کنند. اعلام اسامی خریداران معمولا در سیاست حراج ها نیست.
امسال برای اولین بار معاون هنری وزیر ارشاد هم به حراج کریستیز رفته بود. نظر شما در این باره چیست؟ آیا دولتی ها باید به چنین جاهایی بروند یا اصلا نباید بروند؟
به نظر من حراج ها به دولتی ها ارتباط پیدا نمی کند. اما اگر دولتی ها کنجکاوی دارند یا مایلند از روند حراج ها و مارکت ها در جهان مطلع شوند، درست است که تعقیب کنند و چند و چون و ساز و کارش را بشناسند. در طول هشت سال گذشته این موضوع از طرف دست اندرکاران فرهنگی دنبال نشد ولی در این حراج معاون هنری حضور پیدا کرد. این حضور از حیث فروش آثار ایرانی تاثیری ندارد، ولی از نظر گسترش حوزه شناخت و دریافت مسوولان اهمیت دارد. حراج های اینچنینی ترتیب خاصی دارند. این که کسانی آنجا شرکت کنند و این جایگاه و تاثیر را ببینند، می تواند به لحاظ اشراف به جایگاه موضوع، حایز اهمیت باشد.
بعد از حراج کریستیز امسال، وزیر ارشاد گفته می خواهیم شعبه ای از این حراج معتبر جهانی در کیش برگزار شود. می دانید که پیش از میزبانی دبی به عنوان نمایندگی کریستیز خاورمیانه، ایران در دوره آقای سمیع آذر تمایل داشت میزبانی کریستیز خاورمیانه را برعهده بگیرد، ولی به دلیل نبود زیرساخت ها این اتفاق نیفتاد. فکر می کنید اظهار نظر اخیر وزیر ارشاد خیلی دیر نیست و آیا چنین اتفاقی اصلا شدنی هست؟
من هر چه می گویم نظر شخصی خودم است. من نه برنامه ریز فرهنگی هستم و نه برنامه ریزان فرهنگی از من می پرسند. در طول یک دهه گذشته این طور بوده و من هم رضایت دارم که چنین بوده. ولی به عنوان نظر شخصی می گویم که به قول شما هم دیر است و هم برگزاری آن خیلی محتمل نیست. دیر است به این دلیل که شعبه کریستیز در دبی جا افتاده است. دفتر مفصلی در این شهر دارد و فعالیت شان هم حساب شده است. چون حراج های بانامز و ساتبی آنجا شعبه داشتند ولی دوام نیاوردند. پس اگر کریستیز دوام آورده بیشتر به دلیل برنامه ریزی دست اندرکارانش جا افتاده است و نمایندگانش در کشورهای مختلف خوب کار می کنند. بخصوص نماینده آنها در ایران که با هنر معاصر ایران آشنایی عمیقی دارد. نکته دیگر این که الان در ایران چه کاری می توانند انجام دهند که در دبی انجام نمی دهند؟ به هر حال خریداران آثار ایرانی بیشتر ایرانی ها هستند و اعراب در یک لجاجت ایرانی ستیزی تا جایی که بتوانند از هنرمندان ایرانی خریداری نمی کنند. به طوری که حتی اگر نمونه هایی از نقاشی خط های ایرانی که با مذاقشان جور است و اشتراکات فرهنگی با آن دارند هم در حراج عرضه شود، با این که به مراتب از آثار دیگر هنرمندان عرب برجسته تر است، باز هم اعراب خرید این آثار را در اولویت قرار نمی دهند.
آیا این نکته، همان گلایه شما از مکانیسم خرید آثار در کریستیز است که در گفت وگوهای قبلی عنوان کردید؟
نه گلایه خاصی نیست. اجازه دهید پاسخ قبلی را تکمیل کنم. حدود 10ـ12 سال قبل تفاهم نامه ای امضا و قرار شد حراج کریستیز با کمک موزه هنرهای معاصر تهران در تهران برگزار شود، اما در عمل به دلیل مشکلات گمرکی، قوانین خاص دولت ایران در انتقال و ورود ارز این اتفاق نیفتاد. بنابراین شاید دست اندرکاران این حراج احساس کردند جایی این حراج را برگزار کنند که تسهیلات بیشتری وجود دارد. امروز کریستیز خاورمیانه با همه نکات مثبت و منفی، کارش را انجام می دهد و ایرانی ستیزی اعراب هم کمتر محلی از اعراب دارد. چون خریداران عمده ایرانی براحتی به دبی می روند و آثار را می خرند. البته بجز ایرانی ها خریداران دیگری هم هستند، ولی بیشتر ایرانی ها هستند.
این دردناک نیست که سرمایه داران ایرانی برای خرید آثار هنرمندان کشورمان به یک کشور دیگر می روند و پول در جیب واسطه می ریزند؟ یعنی خود ما نمی توانیم یک حراج دست و پا کنیم؟
به هر حال این امر اتفاق افتاده است. قبلا در مصاحبه دیگری گفته ام. کریستیز در دبی، از سطحی که در سال 2006 کارش را شروع کرد، افت کرده. قیمت ها کاهش یافته و حجم فروش هم مانند سابق نیست.
شما به روند انتخاب آثار کریستیز انتقاد دارید؟
نقد من مختص کریستیز نیست. انتخاب آثار همواره بخش قابل توجهی در تعیین بازار است. کریستیز و ساتبی در نقاط مختلف جهان شعبه دارند و نمایندگان این دو حراج در کشورهای مختلف سعی می کنند آثار متناسب با حال و هوای هنر آن کشور را بشناسند. انتخاب معمولا با راهنمایی کارشناسان محلی صورت می گیرد. در ایران اغلب این مساله مطرح می شده که چرا بعضی آثار به این حراج ها راه پیدا می کند و بعضی نه. هر کسی نماینده این حراج ها باشد، باز همین مسایل مطرح می شود. چون بیشتر هنرمندان مایلند شرکت کنند، ولی شدنی نیست. در نتیجه بحث انتخاب مطرح می شود. این انتخاب هم براساس معیارهایی صورت می گیرد که مهم ترینش بحث فروش است. حراج مکانی فرهنگی نیست و اصلا داعیه فرهنگی ندارد. شاید در باطن خود بر کیفیت اثر هنری صحه بگذارد، اما باز چنین داعیه ای ندارد، فقط محل فروش اثر است. اگر اثری از کیفیت بالایی برخوردار نباشد یا از هنرمند طراز اولی نباشد، اما به دلیل مد بودن، سلیقه خریدار یا برند بودن امضای هنرمند، به رقم بالایی فروش رود، حراج آن کار را تبلیغ می کند. مساله اصلی فروش آثار به بالاترین قیمت است. چون درصدش را موسسه حراج برمی دارد. هنرمندان ما تصور می کنند اگر آثارشان در حراج های معتبر بین المللی عرضه و فروخته شود، کیفیت هنری شان تثبیت شده. ما شاهد بودیم آثاری با کیفیت بسیار نازل در این حراج ها فروخته شده، بی آن که منطقی داشته باشد. در حراج وقتی قیمت سقف و کف مشخص می شود فقط یک رقم است. این رقابت خریداران است که قیمت را از کف به سقف یا حتی بالاتر می رساند. من درباره کارهای آقای فرهاد مشیری چنین نظری دارم. فکر می کنم کارهای ایشان کیفیت بسیار نازلی دارند که به قیمت های بسیار بالایی فروش رفتند که در مقایسه با آثار بسیاری از هنرمندان بزرگ کشور غیرقابل باور است.
درباره کارهای آقای تناولی چه نظری دارید؟
به آن هم خواهم رسید. درباره کارهای هنرمندان بزرگی مانند ابوالقاسم سعیدی، بهمن محصص و سهراب سپهری شاهد این جفا بودیم و دیدیم کارهایشان هرگز به قیمت یکی از کارهای آقای مشیری فروش نرفته. گلایه من از این نیست که چرا اثر یکی فروش رفته و یکی فروش نرفته، چون اینجا بحث بازار است. حالا اگر در این میان هنرمندی مانند پرویز تناولی هم اثرش فروخته شده موردی استثنایی است که هنرمندی بزرگ اتفاقا اثرش هم به قیمت بالایی فروخته شده. حرف من این است که جامعه هنری ما باید ساز و کار هنر را بشناسد و متناسب با آن جایگاه انتظار داشته باشد.