به گزارش گروه سبک زندگی خبرگزاری دانا (داناخبر) طرز تلقی افراد از رویدادهای زندگی بر هیجانها و پاسخهای مقابلهای آنها تاثیر میگذارد.
جام جم نوشت: ممکن است ما تنهایی خود را به عوامل شخصی و درونی نسبت دهیم یا اینکه تنهایی خود را ناشی از شرایط بیرونی زندگی خود بدانیم.
به طور مثال فردی که تنهایی خود را شخصی و در عین حال تغییرناپذیر میداند، میگوید من تنها هستم زیرا هر وقت دوستانم مرا برای رفتن به کوهنوردی دعوت میکنند نمیتوانم دعوت آنها را قبول کنم، چون شخصیت اجتماعی ندارم، یا من تنها هستم، چون احساس میکنم دیگران از کنار من بودن لذت نمیبرند.
در اینجا هیجانی که به فرد دست میدهد خود را به شکل افسردگی، شرم و خودکمبینی نشان میدهد و فرد حالتهای انفعالی مثل گریه کردن، خوردن و خوابیدن افراطی را از خود نشان میدهد.
گاهی تبیینهای ما از تنهایی حالت شخصی، ولی تغییرپذیر دارد. مثلا من تنها هستم، برای اینکه وقت کافی برای برقراری ارتباط با دیگران نمیگذارم. در این شرایط فرد احساس نارضایتی و بیتابی میکند و رفتار او حالت مقابلهای فعال است.
گاهی تبیین فرد از تنهایی، بیرونی و تغییرناپذیر است. مثلا من تنها هستم، برای اینکه دوستان و اطرافیانم دوست ندارند که با من ارتباط نزدیکی برقرار کنند.
خشم و خصومت، هیجان غالبی است که این افراد در این حالت تجربه میکنند و رفتارهای انزواگرایانه مثل قدم زدن و مطالعه را از خود نشان میدهند و در نهایت برخی از تنهایی خود تبیینهای بیرونی و تغییرپذیری دارند.
مثلا من تنها هستم، چون خودم نخواستم که در کارهای مشترک با دیگران همکاری نشان دهم یا من تنها هستم چون خودم وارد جمعهای شلوغ و گروههای صمیمانه نمیشوم.
این افراد احساس نارضایتی و بیصبری میکنند و در نهایت ممکن است به ملاقات افراد دیگر رفته یا به جمع دوستان خود بپیوندند.
بنابراین اگر برای احساس تنهایی خود به جای سرزنش، رفتارهای مسوولانهتری برگزینیم، در نهایت بهتر میتوانیم بر احساس ناخوشایند خود غلبه کنیم.