در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۶۹۲۷۲
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۳
محمود فرشیدی/2/
یکی از وزرای آموزش و پرورش در کابینه محمود احمدی نژاد معتقد است یک وزیر برای فعالیت زیربنایی در آموزش و پرورش نیاز به 12 سال وقت دارد. برای همین بهتر است وزیر آموزش و پرورش را نهادهای حکومتی انتخاب کنند؛ نظیر همان اتفاقی که درباره انتخاب ریاست سازمان صدا و سیما رخ می دهد.

به گزارش خبرنگار گروه آموزش خبرگزاری دانا (دانا خبر)، گفت و گوی ما با محمود فرشیدی، وزیر سابق آموزش و پرورش طولانی بود زیرا وی ایده های زیادی برای تولید ثروت در آموزش و پرورش و نیز نحوه مدیریت بحران در حوادث غیر مترقبه داشت. در بخش نخست گفت و گو، بیشتر درباره معلمان و ایرادات تئوریک دانشگاه تازه تاسیس فرهنگیان صحبت کردیم. ادامه گفت و گو را در پی می خوانید. همچنین برای بازخوانی بخش اول گفت و گو از بخش اخبار مرتبط، در انتهای همین صفحه استفاده کنید.

تغییر نظام آموزش و پرورش در یکی دو سال گذشتهسرو صدای زیادی داشت. اما آقای فانی آمدند نظرشان این بود تو بعضی حوزه ها شتابزده عمل شده است. از همان اول اعلام کردند که تغییراتی در نحوی اجرایی اعمال خواهد شد. این تغییرات دارد کم کم داره رنگ و بوی جدی به خودش میگیرد. به عنوان کسی که تجربه وزارت داشته اید، به نظر شما یک وزیر چقدر وقت نیاز دارد که بتواند یک پکیچ کامل از یک آموزش و پرورش قدرتمند رو تحویل نفری بعدی خودش بدهد؟

حقیقتش این است که در بعضی از کشورها این طور هست که آموزش و پرورش یک دستگاهی است مستقیما زیر نظر حکومت اداره می شود و نه دولت. مثلا وزیر آموزش و پرورش را در ژاپن امپراتور مشخص می کند تا 12 سال بر این منصب باشد. چون آموزش و پرورش یک کار دیر بازده است. شما اگر یک دانش آموز را تربیت کردی و یک دانش آموز را تربیت نکردی چه اختلافی باهم دارند؟ در هیکلشان چیزی دیده نمی شود. اما شما وقتی یک کارخانه می سازی همه می بینند یک جاده می سازی همه میبینید. دولت ها هم که دنبال کارهای محسوس می گردند. مجلس ها دنبال کارهای محسوس می گردند. تا دیده بشوند و مردم دوباره به آن ها رای بدهند.

یکی از دلایلی که دولت ها به آموزش و پرورش ها توجه نمی کنند در قالب ساختار چهار ساله این است. اگر قرار باشد در قانون اساسی بازنگری کنیم لازم است به این هم فکر کنیم که آموزش و پرورش از نظارت دولت خارج شده و تحت نظارت حکومت قرار بگیرد. حالا ممکن است مستقیما زیر نظر ولی فقیه قرار یگیری یا شورای عالی انقلاب فرهنگی. مثل قوه قضاییه و سازمان صدا و سیما. خود مقام معظم رهبری هم گفتند تحول آموزش و پرورش ممکن است 15 سال طول بکشد.

ما در این زمینه فعالیت های شتابزده تجربه های زیادی داریم. درباره تربیت معلم که مفصل توضیح دادم. حذف معاونت پژوهشی هم بود. تجربه نظام جدید هم که باعث بی سواد شدن تعدادی از بچه های ما شد. وقتی این بچه ها دیپلم گرفتند آن مسوولان طراح نظام دیگر سرکار نبودند. کسی هم از آن ها بازخواستی نکرد. آن پنجره های بازی که نظام جدید داشت و دانش آموزان را ساعت ها رها می کرد و از کنترل خانواده خارجشان می کرد، مشکلات زیادی به وجود آورد.

شورای عالی آموزش و پرورش صلاحیت این را ندارد که تصمیمات کلان بگیرد. مثلا مسایل مربوط به آموزش و پرورش و سند تحول آموزش و پرورش را باید شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کند.

حالا هم اگر یک اقدام صورت گرفته و شتابزده بوده است، علاج شتابزدگی باز با شتابزدگی نیست. راجع به تعطیلی پنجشنبه ها باید بگویم نباید شتابزده عمل کرد. حالا زمانی است که دانش آموزان از همه طرف مورد هجوم بیگانگان هستند. حتی در خانه و پای رایانه، مساله پیچیده تر هم می شود. پنجشنبه ها یک فرصت است برای فعالیت پرورشی. چرا از آن استفاده نکنیم؟ مدرسه از پارک ها که بهتر است. کافی است بالای سر دانش آموزان یک مربی پرورشی بگذاریم. فعالیت های پرورشی، دانش آموز محور هستند. بچه باید یاد بگیرد چطور پول در بیاورد، در مقابل اعتیاد مقاومت کند و مقابل ناهنجاری ها بایستد. این چیزها با سخنرانی ممکن نیست. در کتاب و آزمایشگاه هم ممکن نیست. بلکه در فعالیت های فرهنگی باید به دنبال آن بود.

آموزش و پرورش جایی که در معرض دید همه مردم است چون همه مردم به صورتی باهاش درگیرند. برای همین تا اتفاق ناگواری می افتد، مثل حوادث اردوهای دانش آموزی، انرژی مردم می رود به سمتی که وزیر آموزش و پرورش باید استعفا دهد. خوب، تجربه شما در وزارت کوتاه است و برکنار شده اید. در این زمینه نظری دارید؟

واقعیت این است که کسی دلش نمی خواهد شاهد چنین اتفاقاتی باشد. کسی نمی خواست بچه های شین آباد در آتش بسوزند و تصور قصور منصفانه نیست.

منتها مساله پیشبینی را باید مدنظر قرار داد. حقیقت این است که منابع مالی آموزش و پرورش بسیار محدود است. همه کسانی که دغدغه ای دارند باید به کمک بیایند.

مثلا در زمان وزارت خودم یاد دارم که وزارت کشور یک تعداد اتوبوس را در اختیار شهرداری ها می گذاشت. ما هم گفتیم بیایند برای حل مشکل ناامن بودن سرویس مدارس با هزینه اندک این اتوبوس ها را در اختیار آموزش و پرورش هم بگذارند. حتما در فیلم ها دیده اید که در برخی کشورها اتوبوس های زرد مخصوص سرویس مدرسه است. نه این که نتوانند این سرویس ها را در طول زمان عوض کنند ولی این کار را نمی کنند چون تبدیل به نماد شده و همه می دانند که این اتوبوس سرویس مدرسه است و باید امینی را درباره آن رعایت کرد.

از طرف دیگر آموزش و پرورش نیاز به یک ستاد ایمن سازی دارد. مثل همان کاری که در زمینه زلزله در کشور انجام شد. این ستاد در عالی ترین سطح در وزارت آموزش و پرورش تشکیل شود تا به آموزش کادر مدرسه و ایمن سازی مدرسه و این طور مسایل بپردازد.

بگذارید سایر دستگاه ها را هم کمی مسوول بدانیم. آتش نشانی باید بیاید و این مسایل را به عهده بگیرد. وزارت بهداشت باید به همکاری آموزش و پرورش بیاید.

پرسیدم یک وزیر چقدر وقت لازم دارد تا یک کار را کامل انجان بدهد. شما دوره وزارتتان کوتاه بود. وقتی وزارتخانه را ترک می کردید چقدر کار نیمه تمام داشتید؟ چقدر از این کارها بعدا دنبال شد؟

همان اول که مسوولیت را به عهده گرفتم بیشترین تاکیدم بر روی تربیت اسلامی بود. شعار قالب من و هدف غایی این بود به حمدالله در قالب سند تحول بنیادین مدون شد. یعنی بالاخره یک قانون اساسی برای آموزش و پرورش در راستای تربیت اسلامی و حیات طیبه ثبت و ظبط شد و به تصویب عالی ترین مراجع رسید.

شاید این بزرگ ترین آرمان من بود که محقق شود و با قانونمند شدن آن به نتیجه رسید. البته مسایل مربوط به معیشت همکاران و مشارکت بود که الزاما نمی توانم بگویم به سرانجام رسیده است ولی برایشان تلاش کردیم.

خوب به عنوان آخرین سوال هم بپرسم که دانش آموزان این روزها با دانش آموزان گذشته چه تفاوت هایی دارند.

ماده خام تفاوتی ندارد و فطرت انسان است. ما اسم مدرسه آرمانی خود را مدرسه زندگی گذاشتیم. یعنی جایی که دانش آموز در آن احساس کند یک قهرمان است و نه تنها کسی که باید فیزیک و شیمی یاد بگیرد. دانش آموز باید در درجه اول در مدرسه کیف کند.

دانش آموز باید در مدرسه احساس راحتی کند و بتواند در آن رشد کند و استعدادهایش را بروز بدهد و از این راه در مقابل بلاهای اجتماعی واکسینه شود. اگر لازم باشد باید تصویر معتادان بدحال را به دانش آموزان نشان بدهیم.

دانش آموزان ما چرا کار آفرین نیستند؟ چرا در مدرسه چیزی درمورد کار و کارآفرینی یاد نمی گیرند؟ این در حالی است که ائمه ما خودشان کار می کردند تا ارزش کار کردن را یاد بدهند. بچه های ما تن به کار نمی دهند. دنبال یک میز می گردند. تنشان برای کار کردن آماده نیست. دنبال یک ثروت بادآورده هستند.

در این مورد بچه ها تفاوتی با هم ندارند. ولی خوب بچه های این دوره مورد تهاجم فرهنگی بیشتری هستند. در گذشته، خانواده و محله روی دانش آموزان تسلط زیادی داشت. همه می دانستند که این دانش آموز کجا می رود و کجا می آید ولی امروز دیگر امکان کنترل وجود ندارد. برای همین است که می گویم در این دوره باید واکسن های بیشتری به دانش آموزان تزریق کرد.

گفت و گو: الناز اسکندری
ارسال نظر