گروه دانش ـ احمد طبایی*: «بهار» روایتگر دگرگونی و تازگی است، روایتگر زادن از پس مرگ، دانایی از پس بی خبری. و نمود این دگرگونی و تازگی را می توان در دو ساحت، بازیافت: ساحت درون و ساحت برون.
ساحت درون، دربرگیرنده هر آن چیزی است که انسان با مشاهده بهار و نشانه هایش در وجود خود حس می کند. آنگونه که شیخ اجل، سعدی شیرین سخن به زیبایی سروده: «این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود / هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار». و ساحت برون، برانگیختگی و شکوفایی طبیعت است، سبزی و رویش و زندگی که در تک تک یاخته های موجودات زمینی، دمیده می شود.
اما بر خلاف ساحت برون که نمودی عینی و ظاهری دارد، دگرگونی در ساحت درون با وجود درک فطری آن در خویشتن خویش، بر همگان آشکار نیست و برای انتقال به دیگران، نیازمند واسطه است. چراکه این دگرگونی، تنها در اندیشه و احساس انسان روی می دهد و اندیشه و احساس را تنها با زبان هنر می توان گفت و به تصویر درآورد که در این میان، هنر «شعر» به راستی جایگاهی ویژه و مرتبه ای ممتاز دارد.
شعر که حاصل آمیختگی اندیشه و احساس شاعر است، همواره بهترین ابزار برای تصویر بهار و نشانه هایش بوده است، میراث دار برانگیختگی ناب ترین دریافت های انسانی از تحول زمین و زمان، از دگرگونی جان و جهان. و این هنر در نزد ایرانیان ـ به عنوان طلایه داران و صاحبان اصلی بهار ـ از چنان منزلتی برخوردار است که می توان شعر را ایرانی ترین هنر دنیا نام نهاد.
در ساحت برون اما، داستان قدری متفاوت است. دگرگونی در ساحت برون با آنکه جنبه عینی و ظاهری دارد، اما برگرفته از وجود عوامل طبیعی و پیرامونی است که این شکوفایی و زندگی دوباره را رقم می زنند. عواملی که به عناصر چهارگانه معروفند و یونانیان باستان، آنها را عناصر سازنده جهان می دانستند: آب، خاک، هوا و خورشید.
هرچند که زندگی صنعتی و زیاده خواهی انسان، هریک از این عناصر را به گونه ای در معرض تهدید قرار داده است، اما شاید بتوان «آب» را کمیاب ترین و موثرترین این پارامترها در تداوم هستی و نیز تداوم حیات بشر قلمداد کرد. چه آنکه در فرهنگ دیرپای ایرانی و نیز زبان و ادب پرافتخار پارسی، اهمیت آب تا بدانجاست که واژگانی چون «آبادی» و «آبادانی» از آن ریشه گرفته اند و گذشته از زیبایی های زبان شناختی، به گونه ای نمادین، جایگاه و مرتبه بی همتای آب در نزد نیاکان ما مورد اشاره قرار گرفته است.
در حقیقت می توان کارکرد آب در فرهنگ و اندیشه ایرانی و نیز در آثار نویسندگان و شاعران پارسی گوی را، بسیار فراتر از کارکرد یک پدیده فیزیکی دانست. به دیگر سخن، اگر از ما پرسیده شود که شاعرانه ترین عنصر جهان چیست؟ بی تردید از «آب» نام خواهیم برد.