به گزارش گروه سبک زندگی خبرگزاری دانا
(داناخبر) طلاق عاطفی زمانی شکل میگیرد که زن و شوهر زیر سقف یک خانه زندگی میکنند،
به وظایف خود واقف هستند و البته مانند تمام زن و شوهرهای دیگر زندگی مشترک را تجربه
میکنند اما حلقه عاطفه، از زنجیره زندگیشان جدا شده است.
پیوند یا جدایی
روزنامه ایران نوشت: طلاق عاطفی بخشی از مساله کلی اختلال در روابط است. انواعی از اختلالات در شبکه پیوندهای ارتباطی اعضای خانواده قابل شناسایی است که بهطور خاص میتوان این برچسب را به ارتباط مختل شده زوجین نسبت داد تا به این ترتیب موضوع بهتر حلاجی شود.
دکتر علی اصغر عباسی اسفجیر، آسیب شناس اجتماعی
و عضو هیات علمی دانشگاه با بیان این جملات ادامه داد: بسیاری از اوقات در حوزه مطالعات
خانواده اگر به یک موضوع به صورت منطقی پرداخته نشود، به شکل گرفتن یک مساله نگرانکننده
دامن زده خواهد شد که رد پاهای آن در ابعاد مختلفی مانند روابط میان فرزندان، والدین،
حیطههای فردی و بین فردی و... قابل مشاهده است..
مقصر کیست؟
از دیدگاه این آسیب شناس اجتماعی این دلزدگیها طبیعی است؛ در عین حال که یک منشا ارتباطی شخصیتی دارد و به اعتبار جامعه پذیری، انتظارات جنسیتی که در جامعه وجود دارد و نقشی که به دلیل زن یا مرد بودن بر عهده دارند و فضاهایی را به وجود میآورند میتوان گفت بخشی از مشکلات موجود به هویت جنسی برمیگردد.
وی معتقد است که زن به اعتبار هویتیاش
و همین طور مرد که از گذشتگان برچسبی را کسب کرده و به آن رنگ و لعاب امروزی بخشیده
است انتظارات متفاوتی را برآورده میکنند.
به عنوان نمونه فارغ از صحت و سقم و هرگونه قضاوت
و پیشداوری از مرد انتظار میرود قوت و قدرت بدنی خود را نشان دهد،
نگاه از بالا و برخورد و مواجهه عمودی و چکشی نسبت به دیگران داشته باشد و از آنجا که جامعه چنین توقعی از مرد
دارد این گونه رفتارها در فرآیندهای زندگی باز تولید میشود و به نوعی هدایت با جنسیت
مردانه به وجود میآید که چشماندازی از یک مرد را به نمایش میگذارد.
البته نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که مردان امروزی با باورها و رسومهای فرهنگی کنارآمدهاند و قدری هم اهل تسامح شدهاند.
از سوی دیگر از زنان انتظار میرود مادرانی خوب،
عاطفی و دوست داشتنی باشند و در اکثر مواقع کوتاه بیایند و به خاطر فرزندان یا دیگران
حق و حقوق خود را نادیده بگیرند.
طبیعی است در این ارتباطات گاهی اوقات احساسات واقعی زن و شوهر بیان نمیشود و به عنوان یک کلیشه جنسیتی به آن نگاه میشود. گاهی طرفین گمان میکنند هر اتفاقی که میافتد و همچنین وضع موجود حق آنها است در حالی که این رفتارها بیحسی را به وجود میآورد، فرد مقابل را میآزارد و به مرور زمان ریشههای زندگی را مخدوش میکند.
تصورات نادرست
فرض را بر این قرار دهیم که زن وضع موجود را بدون تامل و تعمق بپذیرد، در صورتی که این اتفاق افتاد در عین حال که این رفتار در خانواده باز تولید میشود، پیروی از این رویه نابجا به فرزندان نیز آموزش داده میشود چراکه زن، خانواده خود را در مرتبه پایین دست میانگارد، وضع موجود را میپذیرد و به این ترتیب نخستین گام رسیدن به ایستگاه دلسردی برداشته خواهد شد.
بر همین اساس و به گفته دکتر عباسی اسفجیر قرار
نیست با این توضیحات توپ به زمین زنان انداخته شود اما همین که زن و شوهر متوجه حرف
یکدیگر نشوند در حالی که هر کدام فکر کنند حق با آنها است، فرد مقابل در لاک خود میرود
و انزوا پیشه میکند و در این صورت به دلگرمیها و نیازهای انفرادی خود فکر میکند.
واکنش های متفاوت
معمولا زنان در این مواقع خود را پشت سنگر فرزندان
مخفی میکنند و در نهایت زمانش که از راه میرسد هر کدام دیگری را مقصر میدانند.
در این مواقع مرد ناخواسته فضای ارتباطی افقی را
عمودی کرده و به خواستههای همسرش توجه نمیکند و ارتباط عاطفی، اقتصادی و مالی را
درک نخواهد کرد و به این ترتیب فضای فهم، تفاهم و ارتباط مثبت را به وجود نمیآورد،
البته در این بین زنان هم با بیان نکردن خواستههای
خود و پیگیری نکردن آنها و کوتاه آمدن، زمینه بروز مشکلات را فراهم میکنند.
این رفلکس و بازگشتی است که از فضای مردانه به وجود
میآید و زن و شوهر هر کدام باید به سهم خود برای ترمیم این نقصها گام بردارند.
در حقیقت ارتباطات فرا دستی و فرو دستی از یک طرف و ترتیب ندادن یک گفتوگوی سالم و دو طرفه از سویی دیگر فضا را به گونهای غبار آلود میکند که هم زن و هم شوهر مقصر آن هستند و سهم هر کدامشان در ایجاد چنین فضایی متفاوت است اما با این حال زنان بیشتر در معرض آسیب قرار میگیرند و باید با تلاش و خودباوری میزان سهم خود را دریافت کنند.