به گزارش خبرگزاری دانا(داناخبر) به نقل از خبرآنلاین، امیر محبیان در خصوص یک سالگی دولت و برخی اظهار نظرها از سوی چهره های منتقد جریان اصلاحات که دولت یازدهم را با اصلاح طلبان گره می زند، گفت و گویی کرده است محبیان موسس حزب نواندیشان ایران وتحلیل گر اصولگرا است که دولت یازدهم را نه محصول تام و تمام اصلاح طلبان که نتیجه رفتار منفی دولت احمدی نژاد و پیامدهای پیش و حین انتخابات 92 می داند.
وی معتقد است مردم فعلا انتظار می کشند تا طرح های دولت با رفع تحریم ها به نتیجه برسد. دغدغه منتقدان سیاست خارجی دولت را درست نمی داند و تاکید می کند که نظام با یک سری از چارچوب های مشخص از آقای روحانی حمایت می کند تا مشکل تحریم ها راحل کند.دولت هم از این چارچوب ها خارج نشده است.
مشروح گفت وگو با این چهره اصولگرا به شرح زیر است:
اظهار نظر های اخیر چهره های اصلاح طلب درباره خاستگاه دولت یازدهم را با چه هدفی ارزیابی می کنید؟
این برداشت در برخی از اصلاح طلبان وجود دارد و آنها آقای روحانی را مدیون خود می دانند.مشخصا برخی از چهره های شاخص این جریان معتقدند که چون بدنه اجتماعی اصلاح طلبان در اختیار آقای روحانی قرار گرفت و باعث پیروزی ایشان شد او وظیفه دارد شرایط را برای احیا و بازگشت اصلاح طلبان به قدرت فراهم کند.
حتی در برخی مواضع اخیر خود اقتدار گرایانه صحبت می کنند، بحث انحلال مجلس توسط رئیس جمهور یکی از این اظهار نظر های عجیب بود. سوال این است که این افراد در دوره آقای احمدی نژاد حاضر بودند که این چنین توصیه ای را بکنند که در صورت مخالفت مجلس با آقای احمدی نژاد، او مجلس را منحل کند؟ مسلما چنین اظهار نظری را نمی کردند. بنابراین می توان گفت آنان اکنون تلاش می کنند به نحوی وضعیت را به گونه ای جلو ببرند که آقای روحانی در خدمت اصلاح طلبان قرار بگیرد یا اینکه روند روند به گونه ای به پیش برود که امکان بازگشت اصولگرایان به قدرت نباشد.
این دیدگاه هابه نظرم نقطه نظرات عمیقی نیست علی رغم اینکه آقای حجاریان چهره ای است که در مواضع خود دقت دارد و معمولا تلاش می کند برای آن مبانی تئوریک ایجاد کند، ولی به نظر می رسد اظهار نظر های اخیر،بیشتر مواضع اقتضایی است .
از سوی دیگر،برداشت خود آقای روحانی برداشتش درباره پیروزی اش در انتخابات با نگاه اصلاح طلبان یکی نیست. این تصور که آراء بدنه اجتماعی اصلاح طلبان موجب پیروزی ایشان شد، برداشت دقیقی نیست.
دلیلتان چیست؟
چون اگر این بدنه اجتماعی، با نگاه سیاسی اصلاح طلبانه محض همخوان بود، رای آقای معین در انتخابات 84 یا آقای عارف در سال 92 باید بیشتر می بود و آنها باید پیروز انتخابات ریاست جمهوری می شدند نه کسان دیگر. نتیجه انتخابات هم دلالت بر این می کند که خواست اجتماعی با خواست سیاسی و راس اصلاح طلبان یکی نیست و آنها دچار نوعی توهم شدند.البته تردیدی نیست که بخشی از خواست بدنه اجتماعی، توسط اصلاح طلبان مدیریت می شود.
اینکه در مواضعی اصلاح طلبان خود را در جامعه پیش انداخته اند، به معنای پیروی جامعه از آنها نیست. این پیش افتادگی به این معنا نیست که مردم تبعیت از خواست اصلاح طلبان می کنند و اگر این گونه بود که مردم راس سیاس اصلاح طلبان را مشروع می شمردند،آرا اهل سیاست که با وجه اصلاح طلبانه وارد عرصه انتخابات 92 شده بودند باید بیش از این می بود.در آن شرایط هم روحانی به نفع عارف کنار می رفت نه اینکه اجماع اصلاح طلبان بر روحانی باشد.
این امر نشان دهنده آن است که ما بین خواست اجتماعی و بدنه جریان اصلاحات تفاوت هایی وجود دارد. البته بدنه سیاسی اصلاح طلبان تلاش می کند با بیان خواسته های اجتماعی بخشی از بدنه اجتماعی برای خود یک ظرفیت ایجاد کند، اما معمولا از آنجا که با درایت کامل پیش نرفتند نتوانستند این پتانسیل را با راس سیاسی اصلاح طلبانه پیوند بزنند .
معتقدم مردم دریافتند اگر هم خواستی اجتماعی دارند و اصلاحات اجتماعی را می خواهند پیش ببرند، این امر از طریق انتخاب اصلاح طلبان رادیکال امکان پذیر نیست و افرادی معتدلی چون آقای روحانی بهتر می توانند این خواست ها را محقق کنند.
آقای محبیان! اگر پاسخ شما را با اصلاح طلبان در میان بگذاریم آنها خواهند گفت که رای روحانی مدیون خاتمی است و بسیاری از مردم به خاطر حمایت او و هاشمی رفسنجانی به روحانی رای داند؟ پاسخ شما چیست .رای مردم را چطور باید تفسیر کنیم؟
اگر قرار است ترازویی در دست بگیریم و میزان دین آقای روحانی به افراد مختلف را در نظر بگیریم. باید گفت هر کس که روند انتخابات را درنظر گرفته باشد، درمی یابد که اختلاف دیدگاه آقای روحانی و احمدی نژاد، دلیل پیروزی وی بود.به این دلیل که اگر واکنش به رفتارهای آن دوران نبود، آقای روحانی زمینه ای برای بروز خود پیدا نمی کرد.
آقای احمدی نژاد خواسته یا ناخواسته، پتانسیلی را فراهم آورد که براساس آن آقای روحانی مقبولیت پیدا کرد و بحث اعتدال مطرح شد.یا اگر آقای جلیلی در انتخابات حضور پیدا نمی کرد،ممکن بود سرنوشت انتخابات شکل دیگری پیدا می کرد.
اینکه گفتمان اعتدال رشد پیدا کرد و آقای روحانی رایی آورد بیشتر مدیون وجه منفی رئیس جمهور پیش از خود است نه تبلیغاتی که اصلاح طلبان برای او کردند. اگر این گونه می بود باید بدنه اجتماعی به سراغ آقای عارف می رفت چون ایشان صریح تر از آقای روحانی از اصلاح طلبی دفاع می کرد.آقای روحانی جزو جامعه روحانیت مبارز بود،بنابراین آنچه مردم برگزیدند، گفتمان اعتدال و واکنشی به برخی حرکت های تند روانه پیش ودر پی انتخابات بود.
در یک سالی که از این دولت گذشته است منتقدان تلاش کردند مخالفت خود را با روش دولت در سیاست خارجی و اقتصاد به گوش دولت برسانند. آیا در بدنه عمومی مردم که معیشت اولویت اول است هم چنین نگاهی به دولت وجود دارد؟ آیا می توان میانگین آنچه در فضای مجازی می گذرد را آیینه ای از آنچه در فضای جامعه می گذرد بدانیم؟
فضای مجازی نمایانگر آنچه در بین مردم می گذرد به طور دقیق نیست. به نظر می رسد فضای کشور تا حدودی آرام تر از پیش است و مردم انتظار می کشند. احساس می کنند کارهایی در حال انجام است، اما اینکه این کارها به شکل کاملا ملموس باشد، هنوز رخ نداده است. در حوزه اقتصاد مردم با توجه به فشارهای اقتصادی، خواهان این هستند که زودتر به شکل ملموس نتایج را ببینند. البته این پیام دولت به مردم که تا حدودی انتقال پیدا کرده است که مسائلی نظیر گفت وگو های هسته ای در تغییرات اقتصادی بسیار موثر است ، انتظار را طولانی تر کرده است.به گمانم دولت سریعتر می تواند پاسخ های روشنی به مردم بدهد.
در حوزه اقتصادی سیاست خارجی بین مردم دو نگاه وجود دارد. نگاه عمده این است که نظام جمهوری اسلامی با یک سری از چارچوب های مشخص از آقای روحانی حمایت می کند تا مشکل تحریم ها راحل کند.دولت هم از این چارچوب ها خارج نشده است. گروهی هم براساس نگرانی هایی که دارند این دغدغه را دارند که نکند دولت دستاوردها را بفروشد تا برای خودش موفقیت ثبت کند. به نظرم دغدغه این گروه درست نیست چون مردم می دانند اگر دولت از مسیر خارج شود، رهبری که اشراف کامل دارند وبرخورد خواهند کرد.
اگر برخورد نکردند نشان دهنده این است که مذاکره کنندگان ما از چارچوب ها خارج نشده اند. برداشت عمومی مردم این است. مردم به دولت نه نمره رد ندادند نه نمره تجدیدی.نمره مردم به دولت ناتمام است به این معنی که منتظرند برخی از پروژه ها به نتیجه برسد تا اثرات خود را در حوزه اقتصاد و معیشت نشان بدهد.
به نظرتان دولت توانسته مش و روش خود را که اعتدالی می خواند به جامعه منتقل کند؟
هنوز نشده است.صرف تئوری پردازی درباب مسائل اجتماعی مفید نیست. تاکید می کنم که رئیس جمهور نظریه پرداز نیست و نباید باشد.رئیس جمهور مصرف کننده نظریات حوزه و دانشگاه است و باید بتواند آنها را با گفتمان غالب هماهنگ کند.چون گفتمان غالب برگرفته از میل و تمایل اجتماعی است که تبدیل به نهادهای اجتماعی هم می شود . دولت و رئیس جمهور باید نظریات را از نظریه پردازان بگیرد ودر حوزه عمل راه حل ارائه بدهند. اگر دولت صرفا به نظریه پردازی بپردازد، به نظرم این کار مشکلی را حل نمی کند. از سوی دیگر بی اعتنایی به نظریه و دیدگاه های مختلف و اقتضایی عمل کردن موجب می شود دولت بدون بصیرت عمل کند و نگاه دراز مدت نداشته باشد و به سمت فرصت طلبی کشیده شود.
بنابراین دولت حد واسطی است که باید نظریه های نظریه پردازان را در کنار مطالبات روز مردم به گونه ای با هم تطبیق دهد واز آنها به یک منطق عملیاتی برسند.
این منطق عملیاتی نیز نیروها را به یک نقطه کانونی هدایت می کند که مشکلات را بر حسب ترجیح بندی و اولویت بندی حل کنند .ما این تجربه را در ادوار گذشته داشته ایم که یا دولتها نظریه پردازی می کردند یا اینکه اصولا نظریه پردازی را کنار می گذاشتند و دنبال اقتضایی عمل کردن بودند و گرفتار فرصت طلبی وظاهر پردازی شدند.
چنین چیزی را در رفتار دولت یازدهم در این مدت دیدید؟
دولت در این زمینه تلاش های کرده است، اما این تلاش سامانه یافته نبوده است. احساس نمی کنم برنامه ای حساب شده ای باشد تا ترکیبی از خواست نخبگان و مردم را طراحی کرده باشد. باید همه کمک کنیم. فراتر از اینکه از ما بخواهند یا نخواهند باید کمک کنیم که دولت پیش برود.چون وزرا مدیران ارشد نظام هستند که مستقیما حل مساله را بر عهده دارند. اگر ما در این زمینه کمک نکنیم، دولت گرفتار خواهد شد و هزینه آن را همه خواهیم پرداخت. با تاسف عرض می کنم که هنوز ندیده ام دولت علی رغم برخی تحرکات، یک رویکرد عملیاتی و سیاست نامه اجرایی که بتواند هدف ها را مشخص کند و از اتلاف انرژی تهیه کند و برای مدیریت های مختلف ارسال کند.
آقای روحانی اخیرا نشست های نمادین با اصولگرایان و اصلاح طلبان داشت. قبل تر از آن هم ایشان با سایر نامزدهای انتخابات 92 نشستی را در سالگرد انتخابات برگزار کرد. به نظرتان آقای و روحانی با این نشست ها به دنبال انتقال چه پیامی به جامعه است؟
این کاراقدام مفید و ارزشمندی است. آقای روحانی با این کار این یپام را به جامعه می دهد که آنچه پیش از این در سخن آنها را بیان کردم، در حال عملیاتی کردن هستم .یعنی دیدار با رقبا، پایان رقابت و آغاز رفافت ها است، این شروع خوبی است اگر به نتیجه مطلوب نرسد و طرح ابتر دنبال شود شاید تبعات منفی اش در درازمدت بیشتر شود.توقعاتی را به وجود آورد. به گمانم باید دبیرخانه ای ایجاد شود که این دبیرخانه پیگیر باشد و دغدغه های اصولگرایان و اصلاح طلبان پیگیری شود که افراد احساس کنند این جلسات صرفا نشست های نمادین نیست ،بلکه دیدگاه های مختلف که سرمایه های فکری جامعه هستند قرار است در حل معضلات کشور به کار گرفته شود.
وی معتقد است مردم فعلا انتظار می کشند تا طرح های دولت با رفع تحریم ها به نتیجه برسد. دغدغه منتقدان سیاست خارجی دولت را درست نمی داند و تاکید می کند که نظام با یک سری از چارچوب های مشخص از آقای روحانی حمایت می کند تا مشکل تحریم ها راحل کند.دولت هم از این چارچوب ها خارج نشده است.
مشروح گفت وگو با این چهره اصولگرا به شرح زیر است:
اظهار نظر های اخیر چهره های اصلاح طلب درباره خاستگاه دولت یازدهم را با چه هدفی ارزیابی می کنید؟
این برداشت در برخی از اصلاح طلبان وجود دارد و آنها آقای روحانی را مدیون خود می دانند.مشخصا برخی از چهره های شاخص این جریان معتقدند که چون بدنه اجتماعی اصلاح طلبان در اختیار آقای روحانی قرار گرفت و باعث پیروزی ایشان شد او وظیفه دارد شرایط را برای احیا و بازگشت اصلاح طلبان به قدرت فراهم کند.
حتی در برخی مواضع اخیر خود اقتدار گرایانه صحبت می کنند، بحث انحلال مجلس توسط رئیس جمهور یکی از این اظهار نظر های عجیب بود. سوال این است که این افراد در دوره آقای احمدی نژاد حاضر بودند که این چنین توصیه ای را بکنند که در صورت مخالفت مجلس با آقای احمدی نژاد، او مجلس را منحل کند؟ مسلما چنین اظهار نظری را نمی کردند. بنابراین می توان گفت آنان اکنون تلاش می کنند به نحوی وضعیت را به گونه ای جلو ببرند که آقای روحانی در خدمت اصلاح طلبان قرار بگیرد یا اینکه روند روند به گونه ای به پیش برود که امکان بازگشت اصولگرایان به قدرت نباشد.
این دیدگاه هابه نظرم نقطه نظرات عمیقی نیست علی رغم اینکه آقای حجاریان چهره ای است که در مواضع خود دقت دارد و معمولا تلاش می کند برای آن مبانی تئوریک ایجاد کند، ولی به نظر می رسد اظهار نظر های اخیر،بیشتر مواضع اقتضایی است .
از سوی دیگر،برداشت خود آقای روحانی برداشتش درباره پیروزی اش در انتخابات با نگاه اصلاح طلبان یکی نیست. این تصور که آراء بدنه اجتماعی اصلاح طلبان موجب پیروزی ایشان شد، برداشت دقیقی نیست.
دلیلتان چیست؟
چون اگر این بدنه اجتماعی، با نگاه سیاسی اصلاح طلبانه محض همخوان بود، رای آقای معین در انتخابات 84 یا آقای عارف در سال 92 باید بیشتر می بود و آنها باید پیروز انتخابات ریاست جمهوری می شدند نه کسان دیگر. نتیجه انتخابات هم دلالت بر این می کند که خواست اجتماعی با خواست سیاسی و راس اصلاح طلبان یکی نیست و آنها دچار نوعی توهم شدند.البته تردیدی نیست که بخشی از خواست بدنه اجتماعی، توسط اصلاح طلبان مدیریت می شود.
اینکه در مواضعی اصلاح طلبان خود را در جامعه پیش انداخته اند، به معنای پیروی جامعه از آنها نیست. این پیش افتادگی به این معنا نیست که مردم تبعیت از خواست اصلاح طلبان می کنند و اگر این گونه بود که مردم راس سیاس اصلاح طلبان را مشروع می شمردند،آرا اهل سیاست که با وجه اصلاح طلبانه وارد عرصه انتخابات 92 شده بودند باید بیش از این می بود.در آن شرایط هم روحانی به نفع عارف کنار می رفت نه اینکه اجماع اصلاح طلبان بر روحانی باشد.
این امر نشان دهنده آن است که ما بین خواست اجتماعی و بدنه جریان اصلاحات تفاوت هایی وجود دارد. البته بدنه سیاسی اصلاح طلبان تلاش می کند با بیان خواسته های اجتماعی بخشی از بدنه اجتماعی برای خود یک ظرفیت ایجاد کند، اما معمولا از آنجا که با درایت کامل پیش نرفتند نتوانستند این پتانسیل را با راس سیاسی اصلاح طلبانه پیوند بزنند .
معتقدم مردم دریافتند اگر هم خواستی اجتماعی دارند و اصلاحات اجتماعی را می خواهند پیش ببرند، این امر از طریق انتخاب اصلاح طلبان رادیکال امکان پذیر نیست و افرادی معتدلی چون آقای روحانی بهتر می توانند این خواست ها را محقق کنند.
آقای محبیان! اگر پاسخ شما را با اصلاح طلبان در میان بگذاریم آنها خواهند گفت که رای روحانی مدیون خاتمی است و بسیاری از مردم به خاطر حمایت او و هاشمی رفسنجانی به روحانی رای داند؟ پاسخ شما چیست .رای مردم را چطور باید تفسیر کنیم؟
اگر قرار است ترازویی در دست بگیریم و میزان دین آقای روحانی به افراد مختلف را در نظر بگیریم. باید گفت هر کس که روند انتخابات را درنظر گرفته باشد، درمی یابد که اختلاف دیدگاه آقای روحانی و احمدی نژاد، دلیل پیروزی وی بود.به این دلیل که اگر واکنش به رفتارهای آن دوران نبود، آقای روحانی زمینه ای برای بروز خود پیدا نمی کرد.
آقای احمدی نژاد خواسته یا ناخواسته، پتانسیلی را فراهم آورد که براساس آن آقای روحانی مقبولیت پیدا کرد و بحث اعتدال مطرح شد.یا اگر آقای جلیلی در انتخابات حضور پیدا نمی کرد،ممکن بود سرنوشت انتخابات شکل دیگری پیدا می کرد.
اینکه گفتمان اعتدال رشد پیدا کرد و آقای روحانی رایی آورد بیشتر مدیون وجه منفی رئیس جمهور پیش از خود است نه تبلیغاتی که اصلاح طلبان برای او کردند. اگر این گونه می بود باید بدنه اجتماعی به سراغ آقای عارف می رفت چون ایشان صریح تر از آقای روحانی از اصلاح طلبی دفاع می کرد.آقای روحانی جزو جامعه روحانیت مبارز بود،بنابراین آنچه مردم برگزیدند، گفتمان اعتدال و واکنشی به برخی حرکت های تند روانه پیش ودر پی انتخابات بود.
در یک سالی که از این دولت گذشته است منتقدان تلاش کردند مخالفت خود را با روش دولت در سیاست خارجی و اقتصاد به گوش دولت برسانند. آیا در بدنه عمومی مردم که معیشت اولویت اول است هم چنین نگاهی به دولت وجود دارد؟ آیا می توان میانگین آنچه در فضای مجازی می گذرد را آیینه ای از آنچه در فضای جامعه می گذرد بدانیم؟
فضای مجازی نمایانگر آنچه در بین مردم می گذرد به طور دقیق نیست. به نظر می رسد فضای کشور تا حدودی آرام تر از پیش است و مردم انتظار می کشند. احساس می کنند کارهایی در حال انجام است، اما اینکه این کارها به شکل کاملا ملموس باشد، هنوز رخ نداده است. در حوزه اقتصاد مردم با توجه به فشارهای اقتصادی، خواهان این هستند که زودتر به شکل ملموس نتایج را ببینند. البته این پیام دولت به مردم که تا حدودی انتقال پیدا کرده است که مسائلی نظیر گفت وگو های هسته ای در تغییرات اقتصادی بسیار موثر است ، انتظار را طولانی تر کرده است.به گمانم دولت سریعتر می تواند پاسخ های روشنی به مردم بدهد.
در حوزه اقتصادی سیاست خارجی بین مردم دو نگاه وجود دارد. نگاه عمده این است که نظام جمهوری اسلامی با یک سری از چارچوب های مشخص از آقای روحانی حمایت می کند تا مشکل تحریم ها راحل کند.دولت هم از این چارچوب ها خارج نشده است. گروهی هم براساس نگرانی هایی که دارند این دغدغه را دارند که نکند دولت دستاوردها را بفروشد تا برای خودش موفقیت ثبت کند. به نظرم دغدغه این گروه درست نیست چون مردم می دانند اگر دولت از مسیر خارج شود، رهبری که اشراف کامل دارند وبرخورد خواهند کرد.
اگر برخورد نکردند نشان دهنده این است که مذاکره کنندگان ما از چارچوب ها خارج نشده اند. برداشت عمومی مردم این است. مردم به دولت نه نمره رد ندادند نه نمره تجدیدی.نمره مردم به دولت ناتمام است به این معنی که منتظرند برخی از پروژه ها به نتیجه برسد تا اثرات خود را در حوزه اقتصاد و معیشت نشان بدهد.
به نظرتان دولت توانسته مش و روش خود را که اعتدالی می خواند به جامعه منتقل کند؟
هنوز نشده است.صرف تئوری پردازی درباب مسائل اجتماعی مفید نیست. تاکید می کنم که رئیس جمهور نظریه پرداز نیست و نباید باشد.رئیس جمهور مصرف کننده نظریات حوزه و دانشگاه است و باید بتواند آنها را با گفتمان غالب هماهنگ کند.چون گفتمان غالب برگرفته از میل و تمایل اجتماعی است که تبدیل به نهادهای اجتماعی هم می شود . دولت و رئیس جمهور باید نظریات را از نظریه پردازان بگیرد ودر حوزه عمل راه حل ارائه بدهند. اگر دولت صرفا به نظریه پردازی بپردازد، به نظرم این کار مشکلی را حل نمی کند. از سوی دیگر بی اعتنایی به نظریه و دیدگاه های مختلف و اقتضایی عمل کردن موجب می شود دولت بدون بصیرت عمل کند و نگاه دراز مدت نداشته باشد و به سمت فرصت طلبی کشیده شود.
بنابراین دولت حد واسطی است که باید نظریه های نظریه پردازان را در کنار مطالبات روز مردم به گونه ای با هم تطبیق دهد واز آنها به یک منطق عملیاتی برسند.
این منطق عملیاتی نیز نیروها را به یک نقطه کانونی هدایت می کند که مشکلات را بر حسب ترجیح بندی و اولویت بندی حل کنند .ما این تجربه را در ادوار گذشته داشته ایم که یا دولتها نظریه پردازی می کردند یا اینکه اصولا نظریه پردازی را کنار می گذاشتند و دنبال اقتضایی عمل کردن بودند و گرفتار فرصت طلبی وظاهر پردازی شدند.
چنین چیزی را در رفتار دولت یازدهم در این مدت دیدید؟
دولت در این زمینه تلاش های کرده است، اما این تلاش سامانه یافته نبوده است. احساس نمی کنم برنامه ای حساب شده ای باشد تا ترکیبی از خواست نخبگان و مردم را طراحی کرده باشد. باید همه کمک کنیم. فراتر از اینکه از ما بخواهند یا نخواهند باید کمک کنیم که دولت پیش برود.چون وزرا مدیران ارشد نظام هستند که مستقیما حل مساله را بر عهده دارند. اگر ما در این زمینه کمک نکنیم، دولت گرفتار خواهد شد و هزینه آن را همه خواهیم پرداخت. با تاسف عرض می کنم که هنوز ندیده ام دولت علی رغم برخی تحرکات، یک رویکرد عملیاتی و سیاست نامه اجرایی که بتواند هدف ها را مشخص کند و از اتلاف انرژی تهیه کند و برای مدیریت های مختلف ارسال کند.
آقای روحانی اخیرا نشست های نمادین با اصولگرایان و اصلاح طلبان داشت. قبل تر از آن هم ایشان با سایر نامزدهای انتخابات 92 نشستی را در سالگرد انتخابات برگزار کرد. به نظرتان آقای و روحانی با این نشست ها به دنبال انتقال چه پیامی به جامعه است؟
این کاراقدام مفید و ارزشمندی است. آقای روحانی با این کار این یپام را به جامعه می دهد که آنچه پیش از این در سخن آنها را بیان کردم، در حال عملیاتی کردن هستم .یعنی دیدار با رقبا، پایان رقابت و آغاز رفافت ها است، این شروع خوبی است اگر به نتیجه مطلوب نرسد و طرح ابتر دنبال شود شاید تبعات منفی اش در درازمدت بیشتر شود.توقعاتی را به وجود آورد. به گمانم باید دبیرخانه ای ایجاد شود که این دبیرخانه پیگیر باشد و دغدغه های اصولگرایان و اصلاح طلبان پیگیری شود که افراد احساس کنند این جلسات صرفا نشست های نمادین نیست ،بلکه دیدگاه های مختلف که سرمایه های فکری جامعه هستند قرار است در حل معضلات کشور به کار گرفته شود.