در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۳۲۰۶۳۸
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۵
وقتی صدای مشاجره بچه‌ها از اتاق بلند می‌شود، بسیاری از مادران به طور غریزی وارد نقش «قاضی» می‌شوند تا مقصر را پیدا کنند و صلح برقرار کنند. اما این روش نه تنها آرامش را برنمی‌گرداند، بلکه مادر را به بخشی از درگیری تبدیل می‌کند. راه حل ساده و مؤثر این است: نقش پلیس را کنار بگذاریم و با چند گام ساده، به جای حل‌کننده مشکل، راهنمای حل مسئله باشیم.

به گزارش پایگاه خبری دانا، بازی بچه‌ها از اتاق نشیمن شروع می‌شود و به سرعت به جریانی از داد و بیداد، گریه و اعتراض تبدیل می‌گردد. صدای مادر که می‌گوید «بسه دیگه! بازم شروع کردین!» این بار هم تأثیر چندانی ندارد. صحنه‌ای که برای بسیاری از خانواده‌ها، به ویژه مادران، آشنا و فرساینده است. زمانی که دعوای بچه‌ها پشت سر هم تکرار می‌شود، مادر نه تنها کلافه و درمانده می‌شود، بلکه اغلب احساس می‌کند در نقش یک «داورِ ناکام» گرفتار شده است. اما راه برون‌رفت از این دور باطل، در تغییر همین نقش نهفته است: کنار گذاشتن لباس قاضی و پوشیدن ردای راهنما.

 فرسودگی در نقش «پلیسِ خانه»

والدین، به ویژه مادران، به طور غریزی وقتی صدای درگیری بلند می‌شود، خود را موظف می‌بینند که فوراً وارد عمل شوند، طرف حق را از ناحق جدا کنند، مقصر اصلی را شناسایی کرده و در کوتاه‌ترین زمان ممکن، صلح را برقرار نمایند. این واکنش، اگرچه از نیت خیر و مسئولیت‌پذیری سرچشمه می‌گیرد، اما در بلندمدت به سه دلیل اصلی ناکارآمد و فرساینده است:

۱. عدالتِ آنی غیرممکن است: در بیشتر مشاجرات کودکان، حق مطلق و باطل محض وجود ندارد. آنچه ما می‌بینیم، اغلب تنها قسمت پایانی یک اختلاف طولانی‌تر است. قضاوت سریع، به احتمال زیاد به یکی از طرفین (معمولا آن که صدای بلندتر یا گریه بیشتری دارد) احساس بی‌عدالتی می‌دهد.

۲. وابستگی ایجاد می‌کند: با هر بار دخالت و حل مسئله توسط والد، کودکان این پیام را درونی می‌کنند که برای حل اختلافات خود نیاز به یک ناجی خارجی دارند. در نتیجه، مهارت حل تعارض مستقل در آنان پرورش نمی‌یابد.

۳. والد را به «طرف سوم دعوا» تبدیل می‌کند: وقتی مادر مقصر اعلام می‌کند، ناخواسته در جایگاه مقابل یکی از کودکان قرار می‌گیرد. خشم و ناراحتی کودک، به جای اینکه متوجه خواهر یا برادرش بماند، ممکن است به سمت مادر معطوف شود. در این حالت، مادر انرژی عاطفی خود را نه برای آرام‌سازی، که برای مقابله با خشم کودک خرج می‌کند.

 گام اول: توقف، فاصله و آرامش

اولین و شاید مهم‌ترین قدم برای خروج از این الگوی مخرب، مکث و حفظ آرامش است. پیش از ورود به صحنه، چند نفس عمیق بکشید. این کار نه تنها عصبانیت شما را کاهش می‌دهد، بلکه از تبدیل شدن شما به جزئی از آشوب جلوگیری می‌کند. سپس، با ایجاد یک فاصله‌ی امن فیزیکی و کلامی فضای تنش را بشکنید.

به جای فریاد زدن و پرسش‌های بازجویی‌گونه («باز چی شده؟ کی شروع کرد؟»)، با یک جمله ساده و بی‌طرف، وضعیت را توصیف کنید:  

«می‌بینم اوضاع قاطی شده. صدای هر دو شما بلنده.»  

«به نظر می‌رسه هر دوتون ناراحت شدین.»  

«بیاید اول همه یه نفسی بکشیم و آروم بشیم.»

این جملات، بدون سرزنش یا قضاوت، واقعیت را منعکس می‌کنند و درعین حال، احساسات هر دو کودک را تأیید می‌کنند. این تأیید احساسات، سنگ بنای اصلی برقراری ارتباط مجدد است.

 تغییر نقش: از پلیس به «راهنمای حل مسئله»

پس از کاهش تنش اولیه، نوبت به ایفای نقش سازنده‌تر می‌رسد: راهنمایی برای تسهیل گفتگو. هدف شما دیگر پیدا کردن مقصر نیست، بلکه یاد دادن مهارت حل اختلاف است.

۱. به هر دو فرصت صحبت بدهید: بگویید: «حالا هر کدوم به نوبت، بدون اینکه یکی حرف اون یکی رو قطع کنه، بگه چه اتفاقی افتاده و چه احساسی داره.» شما فقط شنونده باشید. این کار به کودکان می‌آموزد که احساسات خود را شناسایی و بیان کنند.

۲. احساسات را بازتاب دهید: بعد از شنیدن هرکدام، احساسشان را خلاصه کنید: «پس تو عصبانی شدی چون اسباب‌بازیت رو برد بدون اجازه.» و «تو هم ناراحت شدی چون فکر می‌کردی دیگه باهاش بازی نمی‌کنی.» این بازتاب، به کودک احساس دیده و درک شدن می‌دهد.

۳. آنها را به سمت راه‌حل سوق دهید: به جای ارائه راه‌حل آماده، از آنها سؤال کنید: «حالا چه کار می‌تونیم بکنیم که هر دوتون راضی باشین؟» یا «برای اینکه دفعه بعد این طور نشه، چه فکری دارین؟» ممکن است راه‌حل‌های کودکانه و خلاقانه‌ای ارائه دهند که از ذهن شما به دور است.

۴. توافق نهایی را ثبت کنید: وقتی به یک راه‌حل مشترک رسیدند، آن را مرور کنید: «پس قشنگ قول دادین که حالا نوبتی باهاش بازی کنین و دفعه بعد قبل از برداشتن وسیله همدیگه، اجازه بگیرین.»

نتیجه بلندمدت: صلحی که از درون می‌جوشد

این روش، اگرچه در ابتدا زمان‌برتر به نظر می‌رسد، اما نتایج شگرفی دارد:

 کاهش دفعات دعوا: کودکان به تدریج یاد می‌گیرند که اختلاف، طبیعی است و می‌توانند بدون مداخله بزرگترها، آن را مدیریت کنند.

رشد هوش هیجانی: کودکان در شناسایی و بیان احساسات خود و درک احساسات دیگران مهارت پیدا می‌کنند.

 تقویت رابطه خواهر و برادری: هنگامی که احساسات هر دو طرف دیده می‌شود و راه‌حل از خودشان می‌آید، احتمال بخشش و همکاری بیشتر است.

حفظ آرامش و انرژی والد: مادر از جایگاه قاضی خسته و مقصرکننده، به جایگاه مربی آرام و توانمند ارتقا می‌یابد. او دیگر خود را در میانه میدان جنگ نمی‌بیند، بلکه از حاشیه امن، نظاره‌گر و راهنمای فرآیند رشد فرزندانش است.

به یاد داشته باشیم که دعوای کودکان، تنها یک «مشکل» نیست، بلکه یک «فرصت یادگیری» گران‌بهاست. با تغییر نگاه از کنترل سریع درگیری به تربیت مهارت‌های زندگی، می‌توانیم این لحظات دشوار را به سنگ‌بنای روابط محکم‌تر برای فرزندانمان تبدیل کنیم. پایان هر دعوای امروز، می‌تواند آغاز بلوغ فردای آنان باشد.

ارسال نظر