در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۸۳۲۳۸
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۲
تقی آباد جایی است در جنوب غربی تهران واقع در محله یافت آباد که گوی رقابت را در کسب و کار از ساختمان بورس نبش خیابان حافظ ربوده است تا به عنوان بورس زباله تهران روزانه 600 کامیون زباله توسط بیش از 1500 کارگر، تفکیک و بازیافت شود.
بورس زباله تهران بزرگ تر است یا بورس نبش پل حافظ؟به گزارش گروه سبک زندگی خبرگزاری دانا، 300هزار تن پسماند خشک در طول روز، در این مکان بازیافت می‌شود. زمین 15هکتاری اوقافی در جنوب‌غرب تهران در یافت‌آباد.
اینطور که روزنامه شرق نوشته است تقی‌آباد؛ 250 کارگاه و غرفه غیرمجاز تفکیک و بازیافت زباله را در خود جا داده و روزانه 600 کامیون زباله می‌آورند و هزار و 500کارگزار زباله و کارگرانشان در اینجا مشغول کارند.

مرکز مالی تهران نبش پل حافظ نیست
اگر مرکز مالی تهران، آن ساختمان نبش پل حافظ است و بورس‌بازها و واسطه‌ها و کارگزارهایش از پشت دیوارهای شیشه‌ای تالار بورس، سرمایه و اوراق بهادار معامله می‌کنند؛ کارگزارهای زباله در حلبی‌ها و کانکس‌هایی که بوی زباله به جدار آنها چسبیده، در انتظار رسیدن آشغال‌ها هستند.

کارگزارها، مدیران کارگاه‌ها هستند که زباله‌ها را از واسطه‌ها می‌خرند و بازیافت می‌کنند و می‌فروشند به کارخانه‌ها، هرکدام شش، هفت کارگر دارند. برخی هم فقط صاحب کارگاه تفکیک هستند.

آشنایی با بورس زباله تقی آباد
از سطح شهر زباله جمع و تفکیک می‌کنند و به کارگزارها می‌فروشند و دیگران هم تنها کارگرند و بیشتر از اتباع افغان. از خیابان اصلی تا بورس زباله تقی‌آباد دو کیلومتر جاده خاکی است. تل زباله‌ها در کنار جاده خاکی و راه‌آهن اهواز- تهران از رسیدن به بورس زباله تهران حکایت دارد.

بوی زباله خیلی زودتر به استقبالت می‌آید. دو راه خاکی که تا انتها امتداد دارد و اطرافش غرفه‌ها و کارگاه‌های تفکیک زباله جاخوش کرده‌اند، کارتن، آهن، بطری، کاغذ خشک و تر. مقصد ماشین‌ها مشخص است. تندوتند می‌آیند و می‌روند و پر و خالی می‌شوند. کمترین بی‌احتیاطی، مساوی است با صدای بوق مهیب خاور.

کارگاه اول: جداسازی بطری های آب
اولین کارگزاری و کارگاه، مربوط به بطری‌های آب معدنی و نوشابه است. محوطه 400، 500 متری پر از بطری. کف خیس است. بوی زباله نفس را بند می‌آورد و حتی از دستمال و روسری هم عبور می‌کند.

آن سوی انبوه بطری‌ها، نقاله در حال حرکت است و تیغه‌ها و کارگرهای افغان در حال کار. بطری‌ها را می‌ریزند روی نقاله، می‌رود داخل تیغه‌ها و محوطه و از آن سویش خرده‌های پلاستیک می‌رود داخل کیسه‌های غول‌پیکر پلاستیکی که روی هم انبار شده‌اند در انتظار ارسال به کارخانه‌های پلی‌استر.

آن بالا به فاصله سه، چهار متری اتاقکی بنا شده برای مدیر کارگاه و نظارت. سخت اعتماد می‌کنند برای مصاحبه، اما بالاخره پای حرف می‌آیند:

دقیقا اینجا چه کار می‌کنید؟
اینجا مرکز بازیافت مواد پلاستیکیه. هرچه فکر می‌کنی.

شما برای خودت کار می‌کنی یا کارگری؟
ما برای خودمان کار می‌کنیم. کارگر خودمانیم.

چی می‌خرید؟ از چه کسانی می‌خرید؟
همان چیزهایی که مراکز بازیافت می‌خرن. همه‌چیز.

کیلویی چند؟
هرچیز قیمت خاص خودشو داره. یک‌سری هستند که جمع می‌کنن. منتها شهرداری از آنها کیلویی 200تومان می‌خره. ما کیلویی 500، 600تومان می‌خریم. کیلویی 100تومان سود می‌کنیم.

چندتا کارگر دارید؟
ما خودمان کارگر خودمانیم. اینجا کارگاه خوداشتغالیه. ما هفت صبح می‌آییم. از کسانی‌که زباله جمع می‌کنن کیلویی 400، 500 تومان می‌خریم. کیلویی 100 تومان سود خودمونه. روزی 400، 500 کیلو، 700، 800 کیلو بار می‌خریم و تفکیک می‌کنیم. این کاری که مردم در خانه باید انجام بدن، کارگران انجام می‌دن.

‌هر کدام از این کیسه‌ها را چقدر می‌فروشی؟
20 تا 25هزارتومن.

‌روزی چند تا کیسه تولید می‌شود؟
تقریبا 100 تا 150تا.

‌روزی چند کیلو بطری می‌خری؟
سه‌تن.

هر دستگاه روزی چقدر بطری خرد می‌کند؟

شش، هفت‌تن، روزی هفت‌تا کامیون بار میاره و تبدیل میشه به دوکامیون خروجی بطری خردشده.


اینجا خبری از بیماری های پوستی نیست!
هر طرف سر بچرخانی اشتغال کودکان را در میان زباله‌ها می‌بینی. اما خودشان می‌گویند که این کار بیماری پوستی ندارد و تاکنون کسی نگرفته. فقط یک‌بار «انگشتان دست یک کارگر افغان با تیغه‌های دستگاه رفت»؛ یعنی قطع شد و انگشتانش رفتند میان تیغه‌ها و تکه‌تکه شدند. خودشان این‌طور روایت می‌کنند.

‌‌درآمد جداسازی زباله
بسته‌های بزرگ چندمتری پرس‌شده و نواربندی‌شده کارتن روی هم قرار گرفته‌اند. این‌سوتر محفظه چندمتری مستطیلی‌شکلی است که کارتن‌ها درونش چیده و پرس می‌شوند. روزی چندتن کارتن می‌فروشند به کارخانه‌های کارتن‌سازی و کاغذسازی. وزن هر بسته 400کیلوگرم است و کیلویی 30تومن، سود دارد البته که پول کارگر، اجاره و پول برق می‌دهند؛ اجاره ماهی یک‌میلیون تومن، ماهی یک‌میلیون تومن هم پول برق می‌دهند و سه‌کارگر، نفری یک‌میلیون و 300هزارتومان در ماه حقوق می‌گیرند.

مردی میانسال دستمالی دور سرش بسته، با زیرپیراهنی و شلوار کردی، سبیل پهن و پرپشتی دارد، صورت استخوانی و موهای مشکی، لاغراندام است و میانسال به نظر می‌رسد.

صنفی که 20هزار نان خور دارد
پسری جوان کنارش ایستاده با ظاهری همین‌شکلی که بی‌شباهت به خودش نیست. خودش را این‌طور معرفی می‌کند: «حق‌دوست میرزایی» و می‌گوید: «این کار، 80درصدش آلودگیه اما چی؟ اینجا پنج‌هزار نفر مشغول کارن. 100تا هزارمتری مردم زمین دارن. کار می‌کنن. اگر اینها را بخوان از اینجا در بیارن این جوون‌ها بدبخت می‌شن.»

وی ادامه می‌دهد: «اینجا حداقل 500 تا کاسب هستن؛ هرکدام را چهارتا خانواده حساب کنی، می‌شود: 20هزارنفر اینجا نون‌خور داریم؛ اونایی که از ما می‌خرن و می‌فروشن. ما اینها را به جایی می‌رسانیم، می‌دیم ذوب‌آهن، این کار ماست. اصلا اگر از اینجا بیرونمان کنند، زمین‌هامان را به هیچ احدالناسی نمی‌دیم من اینجا خودم 100آمپر برق دارم، قانونی، همه چیزش را هم دارم. صبح ساعت هفت می‌آییم و شب ساعت 9، 10 می‌ریم.»

وقتی وقت نهار فرا می رسد
ظهر شده است و برخی‌ها می‌روند رستوران برای ناهار. رستوران پنج، شش تخت سنتی دارد که با گلیم فرش شده‌اند. فست‌فود و غذاهای ایرانی و صبحانه سرو می‌کنند. قیمت‌هایش شبیه رستوران‌های مرکز شهر است و مرد فروشنده می‌گوید میانگین روزی 50مشتری دارد.

مردان از میان زباله‌ها می‌آیند دست‌ورویشان را می‌شویند و می‌نشینند به غذاخوردن. از بورس زباله که خارج می‌شوی می‌توانی باغچه آفتابگردان‌های فنس‌پیچی‌شده را در کنار کارگاه تفکیک زباله ببینی و کاناپه رهاشده کنارش را.

اینجا در میان زباله زندگی در جریان است و زندگی آدم‌های بسیاری از زباله‌هایی که هر شب سرکوچه گذاشته می‌شود، جان می‌گیرد و چرخ زندگی‌شان بر مدار زباله‌ها می‌چرخد.
ارسال نظر