به مناسبت هفته دولت؛
به گزارش خبرگزاری دانا، با گذشت ۱۵ روز از شروع به کار دولت شهید رجایی در ۸ شهریور 1360 منافقین با بمبگذاری در دفتر نخستوزیری اقدام به شهادت محمدعلی رجایی، رئیسجمهور و دکتر محمدجواد باهنر نخستوزیر کردند.
مطابق اصول ۱۳۰ و ۱۳۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شورای موقت ریاستجمهوری به عضویت آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس و آیتالله موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی (قضایی) تشکیل و نهایتاً در ۱۰ شهریور آیتالله مهدوی کنی را که عهدهدار سمت وزارت کشور در کابینه شهید باهنر بود به نخستوزیری برگزید.
لازم است به یاد داشته باشیم، کشور پس از تصویب عدم کفایت سیاسی بنی صدر (خرداد ۶۰) و آغاز سیل ترورهای بی سابقه که نمونه هایی از آن ترور نافرجام آیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر (۶تیر۶۰)، فاجعه هفتم تیر و شهادت آیت الله دکتر بهشتی و افراد تاثیر گذاری از مجلس و دولت و سایر نهاد ها در شرایطی خاط و ملتهب بود.
"روزهای یکشنبه جلسه شورای امنیت ملّی با حضور مسئولین لشکری و کشوری در نخستوزیری تشکیل میشد. رئیس جمهور، نخستوزیر، وزیر کشور و فرماندهی سپاه و فرماندهی نیروی انتظامی و ژاندارمری، مقامات ارتشی و دیگر سران نیروها در آن جلسه حضور داشتند و من به عنوان وزیر کشور در آن شرکت میکردم.
... در آنجا یک میز مستطیل شکلی بود. آقای رجایی و دکتر باهنر کنار هم مینشستند. بنده هم به عنوان وزیر کشور پهلوی ایشان مینشستم. کشمیری هم رو به روی دکتر باهنر و آقای رجایی مینشست. یک کیف هم همیشه داشت که آن را زیر میز میگذاشت. ضبط صوت را هم بالا میگذاشت.
در وزارت کشور هرگاه خسته میشدم قدری استراحت میکردم. روز انفجار پس از ادای نماز ظهر و عصر و صرف نهار در اتاق بالا کمی استراحت کردم. وقتی بلند شدم ساعت 2:25 دقیقه بود. جلسه شورای امنیت ملی قرار بود حدود ساعت 2:30 در محل نخستوزیری تشکیل شود، خیلی خسته بودم، گفتم پنج دقیقهی دیگر هم بخوابم بعد بلند میشوم. ساعت 2:35 دقیقه بلند شدم و پایین آمدم و سوار ماشین زرهی شدم که در آن ماشین بیسیم و تلفن و وسائل ارتباطی وجود داشت.
از خیابان بهشت که وزارت کشور قبلاً آنجا بود به طرف خیابان حافظ حرکت کردیم. همین که وارد خیابان حافظ شدیم، شنیدم بیسیم داد میزند: مرکز، مرکز! نخستوزیری، انفجار، انفجار در نخستوزیری! در آن وقت هر چه خواستم با نخستوزیری تماس بگیرم نتوانستم. من به بچههایی که همراهم بودند گفتم به وزارت کشور برگردیم تماس بگیریم ببینیم جریان چیست؟ به وزارت کشور برگشتیم و به دفتر خودم آمدم. روبهروی نخستوزیری هم بود. اتفاقاً من نگاه کردم، دیدم از همان اتاق دارد آتش بالا میآید. بعد هم با کمیته تماس گرفتم، گفتند بله، آنجا انفجار رخ داده و آقایان را به بیمارستان بردند، نگفتند که اینها شهید شدهاند."
مقام معظم رهبری که آن روزها در بستر نقاهت بیماری ناشی از ترور به سر میبردند در خاطرات خود با اشاره به روز انفجار می فرمایند:
"من هم بیمار بودم و خوابیده بودم، از خواب که بیدار شدم از بچههای پاسدار، برادرهایی که پهلوی من بودند یک زمزمههایی شنیدم. گفتم چیه؟ گفتند که یک بمب در نخستوزیری منفجر شده است. گفتم که کی آنجا بوده؟ گفتند که رجایی و باهنر هم بودند، من فوقالعاده نگران شدم، با حال بسیار ضعیف و ناتوانی که داشتم خودم را رساندم پای تلفن، نشستم، بنا کردم اینجا آنجا تلفن کردن، اما خبرها همه متناقض و نگران کننده بود. یکی میگفت که حالشان خوب است، یکی میگفت زنده بیرون آمدند، یکی میگفت جسدشان پیدا نشده، یکی میگفت توی بیمارستانند و من تا اوائل شب که خبر درستی به من نرسیده بود در حالت فوقالعاده بد و نگرانی به سر میبردم، تا بالأخره مطلب برایم روشن شد.
احساسات من در آن موقع طبیعی است که چه احساساتی بود. دو دوست عزیز و قدیمی، دو انقلابی، دو عنصر طراز اول جمهوری اسلامی را از دست داده بودیم و من شدیداً احساس خسارت میکردم، احساس ضایعه میکردم، احساس غم میکردم و از طرفی احساس خشم نسبت به آن کسانی که عاملین این حادثه بودند میکردم و همین بود که فردا صبح زود با اینکه خیلی بیحال بودم پا شدم، سوار ماشین شدم، آمدم برای تشییع جنازه به مجلس، و با اینکه اطبا همه من را منع میکردند که من شرکت نکنم و دخالت نکنم، دیدم طاقت نمیآورم که شرکت در مراسم نکنم، آمدم آنجا روی ایوان جلوی مجلس و یک سخنرانیای هم با کمال هیجان کردم که دور و ور من را دوستان گرفته بودند که نبادا من بیفتم، از بس هیجان داشتم. بههرحال برای من بسیار حادثهی تلخی بود، یعنی شاید بتوانم بگویم تلخترین حادثهای بود که تا آنروز من دیده بودم، زیرا حادثهی هفتتیر که میتوانست برای من تلختر باشد هنگامی اتفاق افتاده بود که من آن روز بیهوش بودم و نمیفهمیدم، بعد تدریجاً با این حادثه ذره ذره آشنا شدم و اطلاع پیدا کردم، اما این حادثهی ناگهانی به خصوص بعد از حادثهی هفت تیر برای من شاید تلخترین حادثهای بود که تا آن روز برای من پیش آمده بود." (مصاحبهی مطبوعاتی پیرامون حادثهی هشتم شهریور؛ ۱۳۶۱/۵/۲۶)
عدم قبول نخست وزیری از طرف آیت الله مهدوی کنی
آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود چنین می نویسد:
"با آقای موسوی اردبیلی، برای مشورت خدمت امام رسیدیم. امام از کم احتیاطی، گلهکردند. با صدارت آقای مهدوی کنی، موافقت نمودند. شب را در منزل احمد آقا ماندم. آقایمهدوی، قبول نمیکرد و دچار مشکل شدیم. با تلفن در این باره، با خیلیها صحبت کردم." (نهم شهریور1360)
"پس از نماز، با تلفن مشغول مذاکره و مشاوره درباره نخست وزیر شدم. از وزرا خواستم کهجمع شوند و با توجه به استنکاف آقای مهدوی، فکری بکنند." (دهم شهریور1360)
با توجه به دستور امام و نیاز کشور، آیت الله مهدوی از طرف شورای ریاست جمهوری به مجلس معرفی می شود و با رای قاطع نمایندگان مجلس به نخست وزیری برگزیده شد.
عالی ترین نصاب موافقت مجلس با کابینه/ آغاز به کار دولت آیت الله مهدویکنی با ۴ رای مخالف
1- سید کمال الدین نیک روش وزیر کشور
2- علی اکبر پرورش وزیر آموزش و پرورش
3- محمد غرضی وزیر نفت
4- حسن غفوری فرد وزیر نیرو
5- حبیب الله عسگری اولادی مسلمان وزیر بازرگانی
6- هادی منافی وزری بهداری
7- مرتضی نبوی وزیر پست و تلگراف و تلفن
8- معادیخواه وزیر ارشاد اسلامی
9- حسین نمازی وزیر اقتصادی و دارایی
10- میر حسین موسوی وزیر امور خارجه
11- سید محمد اصغری وزیر دادگستری
12- سید موسی نامجو وزیر دفاع
13- هادی نژاد حسینیان وزیر راه و ترابری
14- مصطفی هاشمی خراسگانی وزیر صنایع
15- محمد علی نجفی وزیر فرهنگ و آموزش عالی
16- محمد میر محمد صادقی وزیر کار و امور اجتماعی
17- سلامتی وزیر کشاورزی
18- شهاب گنابادی وزیر مسکن و شهرسازی
19- بهزاد نبوی وزیر مشاور در امور اجرایی
20- محمد تقی بانکی وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بوجه
21- محمود روحانی وزیر مشاور و سرپرست سازمان بهزیستی
22- سید حسین موسویان وزیر مشاور و سرپرست شرکت ملی فولاد ایران
برنامه های آیت الله مهدوی، برنامه های مورد نظر امام
اعضای کابینه صبح روز دوشنبه 16 شهریور 1360 در محل اقامت حضرت امام خمینی (س) در جماران به حضور ایشان رسیدند. در این دیدار نخست اعضای دولت معرفی شدند و سپس گزارشی به استحضار رسید.
امام امت در این دیدار فرمودند:
البته این برنامهای که جنابعالی(آیت الله مهدوی کنی) ذکر کردید، همین برنامه ای است که ما میخواهیم و من امیدوارم که موفق بشوید که برنامه در خارج تحقق پیدا بکند.
مطابق اصول ۱۳۰ و ۱۳۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شورای موقت ریاستجمهوری به عضویت آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس و آیتالله موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی (قضایی) تشکیل و نهایتاً در ۱۰ شهریور آیتالله مهدوی کنی را که عهدهدار سمت وزارت کشور در کابینه شهید باهنر بود به نخستوزیری برگزید.
لازم است به یاد داشته باشیم، کشور پس از تصویب عدم کفایت سیاسی بنی صدر (خرداد ۶۰) و آغاز سیل ترورهای بی سابقه که نمونه هایی از آن ترور نافرجام آیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر (۶تیر۶۰)، فاجعه هفتم تیر و شهادت آیت الله دکتر بهشتی و افراد تاثیر گذاری از مجلس و دولت و سایر نهاد ها در شرایطی خاط و ملتهب بود.
"روزهای یکشنبه جلسه شورای امنیت ملّی با حضور مسئولین لشکری و کشوری در نخستوزیری تشکیل میشد. رئیس جمهور، نخستوزیر، وزیر کشور و فرماندهی سپاه و فرماندهی نیروی انتظامی و ژاندارمری، مقامات ارتشی و دیگر سران نیروها در آن جلسه حضور داشتند و من به عنوان وزیر کشور در آن شرکت میکردم.
... در آنجا یک میز مستطیل شکلی بود. آقای رجایی و دکتر باهنر کنار هم مینشستند. بنده هم به عنوان وزیر کشور پهلوی ایشان مینشستم. کشمیری هم رو به روی دکتر باهنر و آقای رجایی مینشست. یک کیف هم همیشه داشت که آن را زیر میز میگذاشت. ضبط صوت را هم بالا میگذاشت.
در وزارت کشور هرگاه خسته میشدم قدری استراحت میکردم. روز انفجار پس از ادای نماز ظهر و عصر و صرف نهار در اتاق بالا کمی استراحت کردم. وقتی بلند شدم ساعت 2:25 دقیقه بود. جلسه شورای امنیت ملی قرار بود حدود ساعت 2:30 در محل نخستوزیری تشکیل شود، خیلی خسته بودم، گفتم پنج دقیقهی دیگر هم بخوابم بعد بلند میشوم. ساعت 2:35 دقیقه بلند شدم و پایین آمدم و سوار ماشین زرهی شدم که در آن ماشین بیسیم و تلفن و وسائل ارتباطی وجود داشت.
از خیابان بهشت که وزارت کشور قبلاً آنجا بود به طرف خیابان حافظ حرکت کردیم. همین که وارد خیابان حافظ شدیم، شنیدم بیسیم داد میزند: مرکز، مرکز! نخستوزیری، انفجار، انفجار در نخستوزیری! در آن وقت هر چه خواستم با نخستوزیری تماس بگیرم نتوانستم. من به بچههایی که همراهم بودند گفتم به وزارت کشور برگردیم تماس بگیریم ببینیم جریان چیست؟ به وزارت کشور برگشتیم و به دفتر خودم آمدم. روبهروی نخستوزیری هم بود. اتفاقاً من نگاه کردم، دیدم از همان اتاق دارد آتش بالا میآید. بعد هم با کمیته تماس گرفتم، گفتند بله، آنجا انفجار رخ داده و آقایان را به بیمارستان بردند، نگفتند که اینها شهید شدهاند."
مقام معظم رهبری که آن روزها در بستر نقاهت بیماری ناشی از ترور به سر میبردند در خاطرات خود با اشاره به روز انفجار می فرمایند:
"من هم بیمار بودم و خوابیده بودم، از خواب که بیدار شدم از بچههای پاسدار، برادرهایی که پهلوی من بودند یک زمزمههایی شنیدم. گفتم چیه؟ گفتند که یک بمب در نخستوزیری منفجر شده است. گفتم که کی آنجا بوده؟ گفتند که رجایی و باهنر هم بودند، من فوقالعاده نگران شدم، با حال بسیار ضعیف و ناتوانی که داشتم خودم را رساندم پای تلفن، نشستم، بنا کردم اینجا آنجا تلفن کردن، اما خبرها همه متناقض و نگران کننده بود. یکی میگفت که حالشان خوب است، یکی میگفت زنده بیرون آمدند، یکی میگفت جسدشان پیدا نشده، یکی میگفت توی بیمارستانند و من تا اوائل شب که خبر درستی به من نرسیده بود در حالت فوقالعاده بد و نگرانی به سر میبردم، تا بالأخره مطلب برایم روشن شد.
احساسات من در آن موقع طبیعی است که چه احساساتی بود. دو دوست عزیز و قدیمی، دو انقلابی، دو عنصر طراز اول جمهوری اسلامی را از دست داده بودیم و من شدیداً احساس خسارت میکردم، احساس ضایعه میکردم، احساس غم میکردم و از طرفی احساس خشم نسبت به آن کسانی که عاملین این حادثه بودند میکردم و همین بود که فردا صبح زود با اینکه خیلی بیحال بودم پا شدم، سوار ماشین شدم، آمدم برای تشییع جنازه به مجلس، و با اینکه اطبا همه من را منع میکردند که من شرکت نکنم و دخالت نکنم، دیدم طاقت نمیآورم که شرکت در مراسم نکنم، آمدم آنجا روی ایوان جلوی مجلس و یک سخنرانیای هم با کمال هیجان کردم که دور و ور من را دوستان گرفته بودند که نبادا من بیفتم، از بس هیجان داشتم. بههرحال برای من بسیار حادثهی تلخی بود، یعنی شاید بتوانم بگویم تلخترین حادثهای بود که تا آنروز من دیده بودم، زیرا حادثهی هفتتیر که میتوانست برای من تلختر باشد هنگامی اتفاق افتاده بود که من آن روز بیهوش بودم و نمیفهمیدم، بعد تدریجاً با این حادثه ذره ذره آشنا شدم و اطلاع پیدا کردم، اما این حادثهی ناگهانی به خصوص بعد از حادثهی هفت تیر برای من شاید تلخترین حادثهای بود که تا آن روز برای من پیش آمده بود." (مصاحبهی مطبوعاتی پیرامون حادثهی هشتم شهریور؛ ۱۳۶۱/۵/۲۶)
عدم قبول نخست وزیری از طرف آیت الله مهدوی کنی
آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود چنین می نویسد:
"با آقای موسوی اردبیلی، برای مشورت خدمت امام رسیدیم. امام از کم احتیاطی، گلهکردند. با صدارت آقای مهدوی کنی، موافقت نمودند. شب را در منزل احمد آقا ماندم. آقایمهدوی، قبول نمیکرد و دچار مشکل شدیم. با تلفن در این باره، با خیلیها صحبت کردم." (نهم شهریور1360)
"پس از نماز، با تلفن مشغول مذاکره و مشاوره درباره نخست وزیر شدم. از وزرا خواستم کهجمع شوند و با توجه به استنکاف آقای مهدوی، فکری بکنند." (دهم شهریور1360)
با توجه به دستور امام و نیاز کشور، آیت الله مهدوی از طرف شورای ریاست جمهوری به مجلس معرفی می شود و با رای قاطع نمایندگان مجلس به نخست وزیری برگزیده شد.
عالی ترین نصاب موافقت مجلس با کابینه/ آغاز به کار دولت آیت الله مهدویکنی با ۴ رای مخالف
آیت الله مهدوی کنی در ۱۱ شهریور ۱۳۶۰ کابینه خود را تشکیل داد و وزرا را به مجلس معرفی کرد. همه پستها مشابه کابینه شهید باهنر بود، تنها سید کمال الدین نیک روش جایگزین آیت الله مهدوی کنی در وزارت کشور شده و برای پست وزارت راه هادی نژادحسینیان معرفی شد. کابینه با ۱۷۰ رأی موافق، ۱۳ رأی ممتنع و ۴ رأی مخالف رأی اعتماد گرفت.
اعضای کابینه:
1- سید کمال الدین نیک روش وزیر کشور
2- علی اکبر پرورش وزیر آموزش و پرورش
3- محمد غرضی وزیر نفت
4- حسن غفوری فرد وزیر نیرو
5- حبیب الله عسگری اولادی مسلمان وزیر بازرگانی
6- هادی منافی وزری بهداری
7- مرتضی نبوی وزیر پست و تلگراف و تلفن
8- معادیخواه وزیر ارشاد اسلامی
9- حسین نمازی وزیر اقتصادی و دارایی
10- میر حسین موسوی وزیر امور خارجه
11- سید محمد اصغری وزیر دادگستری
12- سید موسی نامجو وزیر دفاع
13- هادی نژاد حسینیان وزیر راه و ترابری
14- مصطفی هاشمی خراسگانی وزیر صنایع
15- محمد علی نجفی وزیر فرهنگ و آموزش عالی
16- محمد میر محمد صادقی وزیر کار و امور اجتماعی
17- سلامتی وزیر کشاورزی
18- شهاب گنابادی وزیر مسکن و شهرسازی
19- بهزاد نبوی وزیر مشاور در امور اجرایی
20- محمد تقی بانکی وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بوجه
21- محمود روحانی وزیر مشاور و سرپرست سازمان بهزیستی
22- سید حسین موسویان وزیر مشاور و سرپرست شرکت ملی فولاد ایران
برنامه های آیت الله مهدوی، برنامه های مورد نظر امام
اعضای کابینه صبح روز دوشنبه 16 شهریور 1360 در محل اقامت حضرت امام خمینی (س) در جماران به حضور ایشان رسیدند. در این دیدار نخست اعضای دولت معرفی شدند و سپس گزارشی به استحضار رسید.
امام امت در این دیدار فرمودند:
البته این برنامهای که جنابعالی(آیت الله مهدوی کنی) ذکر کردید، همین برنامه ای است که ما میخواهیم و من امیدوارم که موفق بشوید که برنامه در خارج تحقق پیدا بکند.
دولت آیتالله مهدوی کنی پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب آیتالله سید علی خامنهای به ریاست جمهوری در ۷ آبان ۱۳۶۰ به فعالیت خود خاتمه داد.