سوال کاربر :
در بعضی تصمیم گیری های زندگی از جمله انتخاب منطقه سکونت، با همسرم اختلاف جدی دارم. با توجه به شغل پدرم که زیاد به ماموریت می رود و بیماری مادرم، ناچارم به محل سکونت پدر و مادرم تا حدودی نزدیک باشم. این نزدیک بودن البته به معنای بودن در یک خانه یا کوچه نیست بلکه منظورم اختلاف چند کوچه است. راهنمایی بفرمایید چگونه می توانم همسرم را قانع کنم تا در محله ای که می خواهم ساکن باشم؟
با سلام خدمت شما خواننده محترم. اختلافات و تعارض های زناشویی در همه ازدواج ها و بین تقریبا تمام زوج ها وجود دارد. تنها موضوعی که اهمیت دارد نحوه حل فصل این اختلافات است. بزرگ ترین مشکلی که خیلی از زوج ها با آن روبه رو هستند، بیان نکردن علت اصلی ناراحتی یا مشکل است.
در واقع ترس ها، نگرانی ها و افکار واقعی، خود را پشت بهانه ها و موضوعات روزمره پنهان می کنند؛ در نتیجه صحبت و حتی بحث و جدل پیرامون این بهانه ها روی خواهد داد و هیچ گاه مشکل اصلی حل نخواهد شد. علت این امر معمولا ترس از مورد تمسخر قرار گرفتن از طرف مقابل یا حتی نداشتن صداقت با خویشتن است. خیلی از زوج ها طرف مقابل را عملا دشمن فرض می کنند و نمی خواهند او به تمام اطلاعات، ضعف ها و ترس هایشان واقف شود، مبادا که از آن ها سوء استفاده کند، مسخره کند یا از آن ها برای آزار دادن خودش بهره ببرد. این نوع نگاه فقط به تجمع و زیاد شدن مشکلات و در خیلی موارد لاینحل ماندن مشکلات ساده ختم می شود. درباره سوال شما هم فکر می کنم همین قضیه اتفاق افتاده است. در واقع شما و همسرتان روی یک موضوع فرعی صحبت و بحث می کنید (محله مورد نظر) در حالی که واقعا موضوع خیلی مهم یا تعیین کننده ای نیست. قاعدتا خیلی راحت می شود راهی یافت که خواسته هر دو طرف تامین شود؛ اما احتمالا همسر شما نگرانی های عمیق تری دارد که پشت محل سکونت پنهان شده است.
این نگرانی ها می تواند شامل نگرانی از دخالت خانواده ها در زندگی خصوصی، نگرانی از تنها ماندن هنگام سرکشی شما به مادر، ترس از این که مبادا برای شما در درجه دوم اهمیت باشند، یا موارد بیشمار دیگر باشد.
دنبال راه حل سوم باشید
بهترین کار این است که در یک فضای دوستانه و محبت آمیز، علت اصلی مخالفت ایشان را سوال کنید و با جواب های عادی و به ظاهر بی منطق هم قانع نشوید. توجه کنید که صبر و حمایت همه جانبه شما در این فرآیند نقش کلیدی دارد. همسر شما باید احساس کند که در امنیت کامل است تا ترس ها و دلهره های خود را کامل بیان کند. سپس بر اساس جوابی که به سوال شما می دهد، دنبال راه حلی باشید که خواست هر دو طرف را تامین کند. معمولا می توان راه حل سومی یافت که برای طرفین مورد قبول باشد. مهم این است که هر دو طرف فعالانه برای حل مشکل کوشش کنند.
راه حل ها را ارزیابی کنید
شما در اصلی ترین گام باید موضوع را از دید خود و طرف مقابل به صورت کامل تشریح کنید تا صورت مسئله از یک اختلاف غیر قابل حل به یک پرسش تبدیل شود. برای این که هم شما بتوانید در شرایط نیاز به مادر خود دسترسی داشته باشید و هم خواسته های همسر شما تامین شود، چه کاری می توان انجام داد؟ حال دو طرف سعی کنید راه حل های متعددی را برای این پرسش مطرح کنید. در نهایت با ارزیابی این گزینه ها یکی با موافقت طرفین انتخاب می شود. پافشاری روی یک موضوع کلی مانند این که ما باید در فلان محله خانه بگیریم و سپس پاسخ های صرفا مخالف طرف مقابل، بدون بیان دلیل واضح مخالفت و سپس دوباره تکرار کردن این جملات ( احتمالا با صدای بلندتر و همراه با خشم بیشتر) قطعا به یک دعوا و جنجال ختم می شود و هیچ چیزی را حل نکرده است.
در بعضی تصمیم گیری های زندگی از جمله انتخاب منطقه سکونت، با همسرم اختلاف جدی دارم. با توجه به شغل پدرم که زیاد به ماموریت می رود و بیماری مادرم، ناچارم به محل سکونت پدر و مادرم تا حدودی نزدیک باشم. این نزدیک بودن البته به معنای بودن در یک خانه یا کوچه نیست بلکه منظورم اختلاف چند کوچه است. راهنمایی بفرمایید چگونه می توانم همسرم را قانع کنم تا در محله ای که می خواهم ساکن باشم؟
با سلام خدمت شما خواننده محترم. اختلافات و تعارض های زناشویی در همه ازدواج ها و بین تقریبا تمام زوج ها وجود دارد. تنها موضوعی که اهمیت دارد نحوه حل فصل این اختلافات است. بزرگ ترین مشکلی که خیلی از زوج ها با آن روبه رو هستند، بیان نکردن علت اصلی ناراحتی یا مشکل است.
در واقع ترس ها، نگرانی ها و افکار واقعی، خود را پشت بهانه ها و موضوعات روزمره پنهان می کنند؛ در نتیجه صحبت و حتی بحث و جدل پیرامون این بهانه ها روی خواهد داد و هیچ گاه مشکل اصلی حل نخواهد شد. علت این امر معمولا ترس از مورد تمسخر قرار گرفتن از طرف مقابل یا حتی نداشتن صداقت با خویشتن است. خیلی از زوج ها طرف مقابل را عملا دشمن فرض می کنند و نمی خواهند او به تمام اطلاعات، ضعف ها و ترس هایشان واقف شود، مبادا که از آن ها سوء استفاده کند، مسخره کند یا از آن ها برای آزار دادن خودش بهره ببرد. این نوع نگاه فقط به تجمع و زیاد شدن مشکلات و در خیلی موارد لاینحل ماندن مشکلات ساده ختم می شود. درباره سوال شما هم فکر می کنم همین قضیه اتفاق افتاده است. در واقع شما و همسرتان روی یک موضوع فرعی صحبت و بحث می کنید (محله مورد نظر) در حالی که واقعا موضوع خیلی مهم یا تعیین کننده ای نیست. قاعدتا خیلی راحت می شود راهی یافت که خواسته هر دو طرف تامین شود؛ اما احتمالا همسر شما نگرانی های عمیق تری دارد که پشت محل سکونت پنهان شده است.
این نگرانی ها می تواند شامل نگرانی از دخالت خانواده ها در زندگی خصوصی، نگرانی از تنها ماندن هنگام سرکشی شما به مادر، ترس از این که مبادا برای شما در درجه دوم اهمیت باشند، یا موارد بیشمار دیگر باشد.
دنبال راه حل سوم باشید
بهترین کار این است که در یک فضای دوستانه و محبت آمیز، علت اصلی مخالفت ایشان را سوال کنید و با جواب های عادی و به ظاهر بی منطق هم قانع نشوید. توجه کنید که صبر و حمایت همه جانبه شما در این فرآیند نقش کلیدی دارد. همسر شما باید احساس کند که در امنیت کامل است تا ترس ها و دلهره های خود را کامل بیان کند. سپس بر اساس جوابی که به سوال شما می دهد، دنبال راه حلی باشید که خواست هر دو طرف را تامین کند. معمولا می توان راه حل سومی یافت که برای طرفین مورد قبول باشد. مهم این است که هر دو طرف فعالانه برای حل مشکل کوشش کنند.
راه حل ها را ارزیابی کنید
شما در اصلی ترین گام باید موضوع را از دید خود و طرف مقابل به صورت کامل تشریح کنید تا صورت مسئله از یک اختلاف غیر قابل حل به یک پرسش تبدیل شود. برای این که هم شما بتوانید در شرایط نیاز به مادر خود دسترسی داشته باشید و هم خواسته های همسر شما تامین شود، چه کاری می توان انجام داد؟ حال دو طرف سعی کنید راه حل های متعددی را برای این پرسش مطرح کنید. در نهایت با ارزیابی این گزینه ها یکی با موافقت طرفین انتخاب می شود. پافشاری روی یک موضوع کلی مانند این که ما باید در فلان محله خانه بگیریم و سپس پاسخ های صرفا مخالف طرف مقابل، بدون بیان دلیل واضح مخالفت و سپس دوباره تکرار کردن این جملات ( احتمالا با صدای بلندتر و همراه با خشم بیشتر) قطعا به یک دعوا و جنجال ختم می شود و هیچ چیزی را حل نکرده است.