به گزارش خبرگزاری دانا، بیشک همه ما، دور و نزدیک با کودکان کار آشنا هستیم و هر کدام از ما بارها مورد التماس و تقاضای تکدیگران کم سن قرار گرفتهایم. کودکان کار، کودکان کارگر زیر 15 سالی هستند که از روی اجبار به صورت مدام و پیوسته به خدمت گرفته میشوند.
کودکانی که با کار کردن در سن و سال پایین از بسیاری مراحل مهم زندگی خویش عقب میمانند. آنها زودتر از موعود وارد بازار کار میشوند و تکدیگری میکنند، به طبع فرصتی برای مدرسه رفتن پیدا نمی کنند و ناچار از تحصیل باز میمانند.
کودکان کار در بهترین روزگار زندگیشان یعنی روزهای شیرین کودکی مشغول دست فروشیاند و از چشیدن طعم شیرین این دوران بی بهرهاند.
اگر مسیرتان انقلاب باشد حتما دست فروشان کم سن و سال زیادی را در آنجا میبینید. ساعت نزدیک ظهر؛ گروهی از کودکان کار در کوچه چتری میدان انقلاب جمع شدند. پسر یازده_دوازده سالهای بچه ها را به دور خود جمع کرده و در رأس گروه ایستاده بود. او با صدای بلند و لحن پرخاشگرانهای آنها را امر و نهی میکرد. آنها هم با دقت هر چه تمام به حرفهایش گوش میدادند و آماده رخصت بودند تا اجناس خود را در محل مورد نظر به فروش برسانند.
او برای هر کدام از بچهها محل مناسبی تعیین میکرد. یکی از پسر بچهها را جلوی درب دانشگاه تهران فرستاد، دیگری را کنار یکی از پاساژهای میدان انقلاب، دو نفر را کنار ایستگاه بی آر تی، یک نفر را برای میدان انقلاب، کنار تاکسیها و دو نفر دیگر نیز برای پشت چراغ قرمز در نظر گرفت.
اینطور که از حرفهایشان برداشت میشد؛ کارشان شیفتی است و برای اینکه هر کدام با دیگری دعوایشان نشود، هر روز باید محل استقرار خود را جا به جا کنند.
کودکان کار پول حاصل از فروش خود را به سرگروهشان میدهند و نسبت به کارکردشان مبلغی دریافت میکنند که در اینجا هم همینطور بود.
* بچههای کار از بستر تربیتی خانواده به دور اند
کودکانی که به اجبار و از سر نیاز در سنین پایین مشغول کار و درآمدزایی هستند معمولا وجه اشتراک زیادی با یکدیگر دارند. آنها در خانه و خانوادهای زندگی میکنند که اصولا یا بیسرپرست و یا بد سرپرست هستند.
اکثر آنها والد یا والده معتادی دارند که نمیتواند از نظر مالی فرزندان را حمایت کند. فقر و نبود شرایط مناسب خانوادگی، آنها را در بهترین دوران زندگیشان به این روز کشانده است.
کودکانی که در کوچه چتری میدان انقلاب به دور هم جمع شده بودند تا تقسیم کار کنند، از نظر تربیتی بسیار ضعیف بودند، گویی هیچ بویی از آن لطافت کودکانه و دنیای شیرین کودکانه نبردهاند.
یلدا دختر دست فروش زیبارویی بود که لباس های کهنه و پاره و ژنده اش ذرهای از میزان زیبایی او نمیکاهید.
به محض آنکه دهان گشود و به نشانه اعتراض از محلی که برای مستقر شدن برایش در نظر گرفته شده بود فریاد کشید، تمام افراد حاضر در کوچه به او خیره شدند، همانند یک پسر جوان فحاشی میکرد. انگار رنگ و بویی از نجابت و لطافت دخترانه نبرده بود.
این بار زیبایی ظاهرش با الفاظ رکیکی که استفاده میکرد زیر سوال رفت!
از میان الفاظ نامربوطی که بین سرگروه و دختر بچه که یلدا صدایش می زدند رد و بدل شد متوجه شدم قصد دارد جلوی ورودی مترو بساط کند که با مخالفت شدید سرگروه مواجه میشد.
در این بین یکی از صاحبان مغازه آن اطراف نزدیک آمد و سعی داشت گروه کودکان را از آنجا دور کند.
وقتی از او درباره آنها پرسیدم گفت: اکثر دست فروشان کم سن و سال در این محل تجمع میکنند و برای عابران و مغازه داران ایجاد مزاحمت می کنند.
امان الله قرائی مقدم جامعهشناس، در رابطه با وضعیت اجتماعی کودکان کار می گوید: بچههای کار اغلب بیسرپرست، بدسرپرست یا تک سرپرست هستند. آنها به دلایل مختلفی از جمله فقر مادی، اعتیاد والدین و غیره ناچار به خیابانها میآیند و برای درآمدزایی دست به هر کاری میزنند.
این جامعهشناس گفت: انواع و اقسام دست فروشی و گدایی سبب شده کودکان کار به لحاظ شخصیتی مستحکم تر، آگاه تر و مقاوم تر از کودکان دیگر شوند. آنها بیشتر در جامعه حضور دارند پس دید باز تری هم نسبت به مردم و اجتماع خواهند داشت. اما در این حال آنها به شدت آسیب پذیرترند و انواع آسیب های اجتماعی نظیر اعتیاد، تجاوز، خلاف، ورود پیدا کردن به باندهای قاچاق آنها را تهدید میکند.
قرائی مقدم در رابطه با تأثیر کودکان کار بر جامعه میگوید: از آنجایی که کودکان کار در معرض آسیبهای اجتماعی هستند میتوانند ناقل این آسیبها باشند. در حقیقت امکان دارد کودکان و نوجوانان و حتی دیگر افراد جامعه از آنها تأثیر منفی بگیرند.
وی افزود: دولت باید از هر نظر کودکان کار را تأمین کند. کودکان کار باید از خیابانها جمعآوری شوند و تحت پوشش دولت چه از لحاظ آموزشی، پرورشی و تعلیمی، بهداشتی و مادی در بیایند، چرا که حق مسلم آنها زندگی عادی و نرمال است و در واقع حق دیگر افراد جامعه نیز زندگی با آرامش خاطر به دور از آزار و اذیت این افراد است.
کودکانی که با کار کردن در سن و سال پایین از بسیاری مراحل مهم زندگی خویش عقب میمانند. آنها زودتر از موعود وارد بازار کار میشوند و تکدیگری میکنند، به طبع فرصتی برای مدرسه رفتن پیدا نمی کنند و ناچار از تحصیل باز میمانند.
کودکان کار در بهترین روزگار زندگیشان یعنی روزهای شیرین کودکی مشغول دست فروشیاند و از چشیدن طعم شیرین این دوران بی بهرهاند.
اگر مسیرتان انقلاب باشد حتما دست فروشان کم سن و سال زیادی را در آنجا میبینید. ساعت نزدیک ظهر؛ گروهی از کودکان کار در کوچه چتری میدان انقلاب جمع شدند. پسر یازده_دوازده سالهای بچه ها را به دور خود جمع کرده و در رأس گروه ایستاده بود. او با صدای بلند و لحن پرخاشگرانهای آنها را امر و نهی میکرد. آنها هم با دقت هر چه تمام به حرفهایش گوش میدادند و آماده رخصت بودند تا اجناس خود را در محل مورد نظر به فروش برسانند.
او برای هر کدام از بچهها محل مناسبی تعیین میکرد. یکی از پسر بچهها را جلوی درب دانشگاه تهران فرستاد، دیگری را کنار یکی از پاساژهای میدان انقلاب، دو نفر را کنار ایستگاه بی آر تی، یک نفر را برای میدان انقلاب، کنار تاکسیها و دو نفر دیگر نیز برای پشت چراغ قرمز در نظر گرفت.
اینطور که از حرفهایشان برداشت میشد؛ کارشان شیفتی است و برای اینکه هر کدام با دیگری دعوایشان نشود، هر روز باید محل استقرار خود را جا به جا کنند.
کودکان کار پول حاصل از فروش خود را به سرگروهشان میدهند و نسبت به کارکردشان مبلغی دریافت میکنند که در اینجا هم همینطور بود.
* بچههای کار از بستر تربیتی خانواده به دور اند
کودکانی که به اجبار و از سر نیاز در سنین پایین مشغول کار و درآمدزایی هستند معمولا وجه اشتراک زیادی با یکدیگر دارند. آنها در خانه و خانوادهای زندگی میکنند که اصولا یا بیسرپرست و یا بد سرپرست هستند.
اکثر آنها والد یا والده معتادی دارند که نمیتواند از نظر مالی فرزندان را حمایت کند. فقر و نبود شرایط مناسب خانوادگی، آنها را در بهترین دوران زندگیشان به این روز کشانده است.
کودکانی که در کوچه چتری میدان انقلاب به دور هم جمع شده بودند تا تقسیم کار کنند، از نظر تربیتی بسیار ضعیف بودند، گویی هیچ بویی از آن لطافت کودکانه و دنیای شیرین کودکانه نبردهاند.
یلدا دختر دست فروش زیبارویی بود که لباس های کهنه و پاره و ژنده اش ذرهای از میزان زیبایی او نمیکاهید.
به محض آنکه دهان گشود و به نشانه اعتراض از محلی که برای مستقر شدن برایش در نظر گرفته شده بود فریاد کشید، تمام افراد حاضر در کوچه به او خیره شدند، همانند یک پسر جوان فحاشی میکرد. انگار رنگ و بویی از نجابت و لطافت دخترانه نبرده بود.
این بار زیبایی ظاهرش با الفاظ رکیکی که استفاده میکرد زیر سوال رفت!
از میان الفاظ نامربوطی که بین سرگروه و دختر بچه که یلدا صدایش می زدند رد و بدل شد متوجه شدم قصد دارد جلوی ورودی مترو بساط کند که با مخالفت شدید سرگروه مواجه میشد.
در این بین یکی از صاحبان مغازه آن اطراف نزدیک آمد و سعی داشت گروه کودکان را از آنجا دور کند.
وقتی از او درباره آنها پرسیدم گفت: اکثر دست فروشان کم سن و سال در این محل تجمع میکنند و برای عابران و مغازه داران ایجاد مزاحمت می کنند.
امان الله قرائی مقدم جامعهشناس، در رابطه با وضعیت اجتماعی کودکان کار می گوید: بچههای کار اغلب بیسرپرست، بدسرپرست یا تک سرپرست هستند. آنها به دلایل مختلفی از جمله فقر مادی، اعتیاد والدین و غیره ناچار به خیابانها میآیند و برای درآمدزایی دست به هر کاری میزنند.
این جامعهشناس گفت: انواع و اقسام دست فروشی و گدایی سبب شده کودکان کار به لحاظ شخصیتی مستحکم تر، آگاه تر و مقاوم تر از کودکان دیگر شوند. آنها بیشتر در جامعه حضور دارند پس دید باز تری هم نسبت به مردم و اجتماع خواهند داشت. اما در این حال آنها به شدت آسیب پذیرترند و انواع آسیب های اجتماعی نظیر اعتیاد، تجاوز، خلاف، ورود پیدا کردن به باندهای قاچاق آنها را تهدید میکند.
قرائی مقدم در رابطه با تأثیر کودکان کار بر جامعه میگوید: از آنجایی که کودکان کار در معرض آسیبهای اجتماعی هستند میتوانند ناقل این آسیبها باشند. در حقیقت امکان دارد کودکان و نوجوانان و حتی دیگر افراد جامعه از آنها تأثیر منفی بگیرند.
وی افزود: دولت باید از هر نظر کودکان کار را تأمین کند. کودکان کار باید از خیابانها جمعآوری شوند و تحت پوشش دولت چه از لحاظ آموزشی، پرورشی و تعلیمی، بهداشتی و مادی در بیایند، چرا که حق مسلم آنها زندگی عادی و نرمال است و در واقع حق دیگر افراد جامعه نیز زندگی با آرامش خاطر به دور از آزار و اذیت این افراد است.