به گزارش خبرگزاری دانا،فضای خنده و شوخی داغ است. در اینستاگرام، توئیترو تلگرام و همانها که این روزها شبکه اجتماعی مینامیمشان. شوخی های جنسی و جنسیتی گوی سبقت را از بقیه شوخیها ربوده. اصلاً به نظر میرسد خیلیها در به در دنبال این گزارهها هستند که بنشینند و بخوانند و تعریف کنند و غش غش بخندند. هرچه رکیکتر بامزهتر، هر چه وقیحتر باحالتر. گاهی دخترها پیشتازترند. چرا باید عقب بیفتند از گفتمان مسلط مردانه؟ چرا باید کم بیاورند وقتی میتوانند با جسارت بیشتری شوخی جنسی و جنسیتی کنند و کلمات جنسیتزده به کار ببرند؟ گاهی جملاتشان شوکهات میکنند و از خودت میپرسی چرا؟ این همه رکیک بودن برای چه؟
بارها این جمله را شنیدهایم که خشونت فقط خشونت فیزیکی نیست، خشونت زبانی هم هست. پس چرا آنقدر دست کمش میگیریم؟ چرا این همه در طول روز از واژههای جنسیتزده استفاده میکنیم؟ در گفتوگوهای دورهمی، در سینما و تلویزیون، در خیابان و...آیا صدا و سیما شگرد بهتری برای جذب مخاطب در آستین ندارد؟
زبان امری اجتماعی است و نمیتوان نسبت به تأثیرات مهم و بازتابهای مکرر آن در جامعه بیتفاوت ماند. آیا کلمات و جملات خشونتزده به بازتولید خشونت نمیانجامند؟ چرا خود زنان هم با وجود دانستن اینها باز هم با هر چیزی شوخی میکنند؛ با تجاوز، آزارجنسی، متلک و آزار کلامی و... چرا؟ چرا آنها به شوخیهای جنسیتی بلندتر از مردها میخندند؟ آیا همه اینها به فضای پر خشونت دامن نمیزند؟ خشونت خاموش.
تقلید از زبان مردانه مرسوم، استفاده از شوخیهای کوچه و بازاری در فضای مجازی نشانه چیست؟ آیا تقلید و استفاده از این واژهها راهی برای برابری خواهی است یا عقب نماندن از قافله مردسالاری؟
عامری، پژوهشگر اجتماعی و نویسنده کتاب در گفتوگویی با ما در این باره میگوید: «تقلید از زبان مردانه، شامل شوخیها، الفاظ، گاهی فحشهای کوچه و خیابانی، حرکتی در راستای جنسیتزدایی و برابری نیست. چراکه ساختاری که از زبان موجود میشناسیم به طور کلی «مردساخته» است و هر مقابله به مثل و یا تقلیدی از این موارد، دویدن در زمین سلطه تاریخمند جنسیتی به شمار میآید، نه اقدامی رهایی بخش.»
عامری با تأکید بر اینکه این روزها خیلی از زنان از الفاظ جنسی بویژه در فضاهای مجازی استفاده میکنند، تأکید میکند: «بنابه نتایج پژوهشها، تبعیضهای حقیقی در جامعه و کلیشههای تبعیضآمیز جنسیتی در فرهنگ، زمانی رفع میشوند که مبانی فکری افراد جامعه تغییر کرده باشد. یکی از شیوههای تشخیص اصلاح یا جمود فکری جامعه نیز تحلیل زبانی است. از این رو یکی از وظایف و فعالیتهای جدی فعالان زن، بویژه در دوره پست مدرن، تحلیل عملکرد زبان جنسیتگراست.
براساس پژوهشها، موارد مختلف نمایش فرودستی زنان در زبان، مورد توجه قرار گرفته. واژههایی که عامل به حاشیه رانده شدن زنان معرفی شدهاند. مثل واژه های مردانهای که برای مخاطب قرار دادن عموم به کار میروند تا واژگان جنسیتی شده و الفاظی که تمرکز بر جنس زن یا بخشهایی از بدن زنان با کاربرد نهانی تحقیر، تمسخر، کم ارزشانگاری و... دارند.»
به گفته او زبان جنسیتزده و مردساخته، نیازمند شالوده شکنی به صورت کاملاً علمی و نه برمبنای برداشت شخصی ماست و تنها با این شیوه، میتوان از زبانی که کارکرد بازتولید تبعیض و خشونت جنسی- جنسیتی نداشته باشد، استفاده کرد، نه تقابل با روشهای مردانه و یا همان زبان مردسالارانه و مردساخته.
ژرفتر شدن خشونتهای کلامی در جامعه
«شوخیهای جنسیتی و طنزهای موجود جنسی معمولاً «مرد محورند »و در واقع به خاطر سلطه مردسالاری و سلطه مردمحوری در فرهنگ ما رسوخ کردهاند. زنان و دختران ما که ناخودآگاه فهمیدهاند ارزش مسلط جامعه چیست، میخواهند با این ارزش های مسلط همنوایی کنند و بگویند از قدرت مسلط جامعه دور نیستند.» اینها گفتههای محمد تقی کرمی، دانشیار گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه در گفتوگو با ماست. او معتقد است خیلی از زنان و دختران برای عقب نیفتادن از فرهنگ مسلط جامعه، با شوخیهای رکیک جنسیتی همراه میشوند و همنوایی میکنند.
او در ادامه میگوید: «این دختران گاهی با خود میگویند اگر مردی میتواند با شوخیهای جنسی، دوستانش را به چالش بکشاند، من هم میتوانم همین کار را بکنم و برای همین در شبکههای مجازی شاهد موجی از این گونه شوخیهای جنسی و جنسیتی از سوی زنان هستیم.
جریان آکادمیک هم هرچند در بعد نظری، مردسالاری را به چالش میکشد اما در عینیت و در فرهنگ توده این کار را نمیکند و تحت تأثیر هژمونی فرهنگ امریکایی که بر فضای مجازی مسلط شده راه دیگری میرود. اگر دقیق تر نگاه کنید، خشونت های کلامی این گونه عمیقترو پیچیدهتر شده است. یعنی هر چقدر گفتمانهای انتقادی قویترعمل میکنند، خشونت ها و الگوهای آن هم به ساختارهای ژرفتررفته و پیچیدهترمیشوند.»
او برای حرف هایش مثال هم میآورد: «به عنوان مثال برنامه دورهمی که همین چند وقت پیش از تلویزیون پخش میشد تحت تأثیر همین خشونت های جنسی و جنسیتی بود. در این برنامه وقتی یک شوخی جنسیتی میشد، خانمها بیشتر و بلندتر از مردها میخندیدند که این مسأله در جامعه شناسی مخاطب، بسیار مهم است. چراکه خانمها برای اینکه از این شوخیها لذت میبرند به آنها نمیخندند بلکه میخندند تا بگویند ما نکته این شوخیها را گرفتهایم و از قافله عقب نیستیم. شوخیهایی که بارها در فیلمهای سینمایی هم تکرار میشود؛ حتی گاهی موقع پخش این شوخیها میتوان اخم و خجالت را در چهره مردان دید اما صدای خنده بلند زنان در این میان همیشه جلب توجه میکند که نیاز به تحلیل و تأمل جدی دارد. معلوم نیست چه اتفاقی در ساختارهای زبانی و فرهنگی جامعه در حال شکلگیری است، اما نتیجهاش این رفتارهاست.»
قصدمان فقط شوخی است!
وقتی در فضای مجازی به این شوخیها انتقاد میشود و از این افراد خواسته میشود با مسائل مهم شوخی نکنند یا از کلمات جنسیتزده استفاده نکنند، آنها در پاسخ میگویند که حق دارند با همه چیز شوخی کنند. کرمی در پاسخ به این سؤال که آیا میتوان با این مسائل بویژه موضوعاتی که مورد نفرت عمومی است، شوخی کرد، میگوید: «اساس طنز برای به چالش کشیدن قدرت است و از این منظر میتوان با هر چیزی شوخی کرد. مهم این است که هدف ما انسانی باشد.
شوخی که هدفش نقد، انتقاد و اصلاحطلبی نیست، اساساً شوخی نیست و در هیچ چارچوب معرفتی پذیرفته شدهای نیست. شوخی که بازتولید روابط قدرت باشد، هیچ مشروعیتی ندارد. این فضای «شوخی برای شوخی» در فضای طنز فعلی جامعه ما معنایی ندارد و بیشتر شبیه هجو است.»
وی از این خشونتها با عنوان خشونتهای نمادین، خشونت های احساسی وعاطفی و خشونت خاموش نام میبرد: «درخشونت های شخصی، معمولاً رفتار تحقیرآمیز وجود دارد و اکثر آدم ها به این خشونتها واکنش نشان میدهند، چون سویه شخصی مشخص دارند اما در خشونتهای کلامی چون سویه شخصی وجود ندارد، معمولاً آدمها نسبت به آن ناراحت نمیشوند و واکنش مستقیم نشان نمیدهند، اما معنایش این نیست که افراد جامعه را تهدید نمیکند. به این معنا خشونتهای خاموش با پنبه سر میبرند.»
چرا به خشونتهای زبانی بیتفاوتیم؟
«تاکنون تحقیقاتی با محور «زبانشناسی جنسیت» در زبان فارسی کمتر انجام شده و بیشتر به کاربردهای زبانی مختلف برای جنس و جنسیت تمرکز شده و کار منسجمی در این باره انجام نشده و یا مورد توجه قرار نگرفته است.» اینها را پردیس عامری میگوید و اضافه میکند: «مطابق دیدگاه پست مدرن، از طریق معکوس کردن پیش فرض های بنیادین، میتوان فضا را برای پیش فرضهایی که قبلاً مورد توجه قرار نگرفتهاند، آماده کرد.
پس شالوده شکنی در حقیقت، شیوه غلبه بر تحکم تاریخمند یک ایده و تفکر است که اینجا میتوان به تسلط مردسالارانه نهان و آشکار در زبان اشاره کرد. اگر نگران تبعیضهای اجتماعی و جنسیتی هستیم، لازم است به گفتمان عمومی دقت کنیم و موضوعات بحث انگیز و پیچیده را از منظرهای گوناگون موشکافی و واکاوی کنیم تا در نهایت افراد نسبت به پیش فرضهای خود که بصورت خواسته و ناخواسته، تحت تسلط فرهنگ مردسالارانه و ترویج «دیگربودگی» و فرودست انگاری جنسی است، مردد شوند. از آنجا که در شالودهشکنی زبانی، افراد مشاهدهگر اندیشه خود هستند، بنابراین امکان ایجاد تحول در یک ایده و اندیشه و بسط و گسترش این تحول به جامعه، ایجاد میشود.»
کرمی هم با تأکید بر اینکه در همه دنیا فضای زردی که رسانههای رسمی و غیررسمی تولید میکنند مشکلات زبانی را ترویج میکنند، میگوید: «این رسانهها میکوشند فضا را مردانه و زنانه کنند و از خانمها خنده بگیرند اما اینکه چرا این بحث از سطح نخبگان به سطح تودهها نمیآید جای سؤال است. به عنوان مثال بخش مهمی از سینمای پرفروش ما ازهمین خشونتهای جنسی و کلامی استفاده میکند، به اصطلاح کارگردانها، سناریونویسها و طنزپردازها که انتظار داریم از طبقه نخبه جامعه باشند هم برای جذب مخاطب ازکلیشههای جنسی و جنسیتی استفاده میکنند.
یعنی من استاد دانشگاه و کارگردان، ممکن است در کلاس درس و حوزه کاری خودم این حرفها را بزنم اما در فضای فرهنگی آنها را بازتولید میکنم. این به این معنا است که هنوز نخبگان ما به این رهایی بخشی اعتقاد ندارند. چون من استاد دانشگاه وقتی یک طنز جنسیتزده میبینم باید به آن واکنش نشان دهم، بیانیه بدهم، نقدش کنم، برایش کمپین تشکیل دهم تا این بحثها و نقدها از سطح دانشگاه به جامعه هم برسد.»
حتماً شنیدهاید که بعضی از آقایان روز زن، برای دوست و همکارشان کادو میگیرند؛ لابد تا مدتها میشود به این شوخی خندید و دهان به دهان از این دورهمی به آن دورهمی تعریف کرد. حتماً شنیدهاید که رفتار خیلی از رانندهها نسبت به یک راننده زن فرق دارد تا یک راننده هم جنس؛ به راننده مرد میشود راه داد، اگر اشتباهی کرد میشود ندید اما در مورد راننده زن قضیه فرق میکند.
باید حالش را گرفت، باید آخرین متلکی را که همین دیروز یاد گرفتهای توی صورتش داد بزنی و تکرار کنی. طوری که همه رانندههای دور و بر بخندند؛ «برو بشین پشت ماشین لباسشویی» دیگر تکراری شده و باحال نیست. آدم باید به روز باشد. جوک باید دست اول باشد، باید خندهدار باشد، باید بشود از یک برنامه میلیونی تکرارش کرد؛ طوری که زنان هم غش غش بخندند.
منبع: روزنامه ایران/برترینها
بارها این جمله را شنیدهایم که خشونت فقط خشونت فیزیکی نیست، خشونت زبانی هم هست. پس چرا آنقدر دست کمش میگیریم؟ چرا این همه در طول روز از واژههای جنسیتزده استفاده میکنیم؟ در گفتوگوهای دورهمی، در سینما و تلویزیون، در خیابان و...آیا صدا و سیما شگرد بهتری برای جذب مخاطب در آستین ندارد؟
زبان امری اجتماعی است و نمیتوان نسبت به تأثیرات مهم و بازتابهای مکرر آن در جامعه بیتفاوت ماند. آیا کلمات و جملات خشونتزده به بازتولید خشونت نمیانجامند؟ چرا خود زنان هم با وجود دانستن اینها باز هم با هر چیزی شوخی میکنند؛ با تجاوز، آزارجنسی، متلک و آزار کلامی و... چرا؟ چرا آنها به شوخیهای جنسیتی بلندتر از مردها میخندند؟ آیا همه اینها به فضای پر خشونت دامن نمیزند؟ خشونت خاموش.
تقلید از زبان مردانه مرسوم، استفاده از شوخیهای کوچه و بازاری در فضای مجازی نشانه چیست؟ آیا تقلید و استفاده از این واژهها راهی برای برابری خواهی است یا عقب نماندن از قافله مردسالاری؟
عامری، پژوهشگر اجتماعی و نویسنده کتاب در گفتوگویی با ما در این باره میگوید: «تقلید از زبان مردانه، شامل شوخیها، الفاظ، گاهی فحشهای کوچه و خیابانی، حرکتی در راستای جنسیتزدایی و برابری نیست. چراکه ساختاری که از زبان موجود میشناسیم به طور کلی «مردساخته» است و هر مقابله به مثل و یا تقلیدی از این موارد، دویدن در زمین سلطه تاریخمند جنسیتی به شمار میآید، نه اقدامی رهایی بخش.»
عامری با تأکید بر اینکه این روزها خیلی از زنان از الفاظ جنسی بویژه در فضاهای مجازی استفاده میکنند، تأکید میکند: «بنابه نتایج پژوهشها، تبعیضهای حقیقی در جامعه و کلیشههای تبعیضآمیز جنسیتی در فرهنگ، زمانی رفع میشوند که مبانی فکری افراد جامعه تغییر کرده باشد. یکی از شیوههای تشخیص اصلاح یا جمود فکری جامعه نیز تحلیل زبانی است. از این رو یکی از وظایف و فعالیتهای جدی فعالان زن، بویژه در دوره پست مدرن، تحلیل عملکرد زبان جنسیتگراست.
براساس پژوهشها، موارد مختلف نمایش فرودستی زنان در زبان، مورد توجه قرار گرفته. واژههایی که عامل به حاشیه رانده شدن زنان معرفی شدهاند. مثل واژه های مردانهای که برای مخاطب قرار دادن عموم به کار میروند تا واژگان جنسیتی شده و الفاظی که تمرکز بر جنس زن یا بخشهایی از بدن زنان با کاربرد نهانی تحقیر، تمسخر، کم ارزشانگاری و... دارند.»
به گفته او زبان جنسیتزده و مردساخته، نیازمند شالوده شکنی به صورت کاملاً علمی و نه برمبنای برداشت شخصی ماست و تنها با این شیوه، میتوان از زبانی که کارکرد بازتولید تبعیض و خشونت جنسی- جنسیتی نداشته باشد، استفاده کرد، نه تقابل با روشهای مردانه و یا همان زبان مردسالارانه و مردساخته.
ژرفتر شدن خشونتهای کلامی در جامعه
«شوخیهای جنسیتی و طنزهای موجود جنسی معمولاً «مرد محورند »و در واقع به خاطر سلطه مردسالاری و سلطه مردمحوری در فرهنگ ما رسوخ کردهاند. زنان و دختران ما که ناخودآگاه فهمیدهاند ارزش مسلط جامعه چیست، میخواهند با این ارزش های مسلط همنوایی کنند و بگویند از قدرت مسلط جامعه دور نیستند.» اینها گفتههای محمد تقی کرمی، دانشیار گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه در گفتوگو با ماست. او معتقد است خیلی از زنان و دختران برای عقب نیفتادن از فرهنگ مسلط جامعه، با شوخیهای رکیک جنسیتی همراه میشوند و همنوایی میکنند.
او در ادامه میگوید: «این دختران گاهی با خود میگویند اگر مردی میتواند با شوخیهای جنسی، دوستانش را به چالش بکشاند، من هم میتوانم همین کار را بکنم و برای همین در شبکههای مجازی شاهد موجی از این گونه شوخیهای جنسی و جنسیتی از سوی زنان هستیم.
جریان آکادمیک هم هرچند در بعد نظری، مردسالاری را به چالش میکشد اما در عینیت و در فرهنگ توده این کار را نمیکند و تحت تأثیر هژمونی فرهنگ امریکایی که بر فضای مجازی مسلط شده راه دیگری میرود. اگر دقیق تر نگاه کنید، خشونت های کلامی این گونه عمیقترو پیچیدهتر شده است. یعنی هر چقدر گفتمانهای انتقادی قویترعمل میکنند، خشونت ها و الگوهای آن هم به ساختارهای ژرفتررفته و پیچیدهترمیشوند.»
او برای حرف هایش مثال هم میآورد: «به عنوان مثال برنامه دورهمی که همین چند وقت پیش از تلویزیون پخش میشد تحت تأثیر همین خشونت های جنسی و جنسیتی بود. در این برنامه وقتی یک شوخی جنسیتی میشد، خانمها بیشتر و بلندتر از مردها میخندیدند که این مسأله در جامعه شناسی مخاطب، بسیار مهم است. چراکه خانمها برای اینکه از این شوخیها لذت میبرند به آنها نمیخندند بلکه میخندند تا بگویند ما نکته این شوخیها را گرفتهایم و از قافله عقب نیستیم. شوخیهایی که بارها در فیلمهای سینمایی هم تکرار میشود؛ حتی گاهی موقع پخش این شوخیها میتوان اخم و خجالت را در چهره مردان دید اما صدای خنده بلند زنان در این میان همیشه جلب توجه میکند که نیاز به تحلیل و تأمل جدی دارد. معلوم نیست چه اتفاقی در ساختارهای زبانی و فرهنگی جامعه در حال شکلگیری است، اما نتیجهاش این رفتارهاست.»
قصدمان فقط شوخی است!
وقتی در فضای مجازی به این شوخیها انتقاد میشود و از این افراد خواسته میشود با مسائل مهم شوخی نکنند یا از کلمات جنسیتزده استفاده نکنند، آنها در پاسخ میگویند که حق دارند با همه چیز شوخی کنند. کرمی در پاسخ به این سؤال که آیا میتوان با این مسائل بویژه موضوعاتی که مورد نفرت عمومی است، شوخی کرد، میگوید: «اساس طنز برای به چالش کشیدن قدرت است و از این منظر میتوان با هر چیزی شوخی کرد. مهم این است که هدف ما انسانی باشد.
شوخی که هدفش نقد، انتقاد و اصلاحطلبی نیست، اساساً شوخی نیست و در هیچ چارچوب معرفتی پذیرفته شدهای نیست. شوخی که بازتولید روابط قدرت باشد، هیچ مشروعیتی ندارد. این فضای «شوخی برای شوخی» در فضای طنز فعلی جامعه ما معنایی ندارد و بیشتر شبیه هجو است.»
وی از این خشونتها با عنوان خشونتهای نمادین، خشونت های احساسی وعاطفی و خشونت خاموش نام میبرد: «درخشونت های شخصی، معمولاً رفتار تحقیرآمیز وجود دارد و اکثر آدم ها به این خشونتها واکنش نشان میدهند، چون سویه شخصی مشخص دارند اما در خشونتهای کلامی چون سویه شخصی وجود ندارد، معمولاً آدمها نسبت به آن ناراحت نمیشوند و واکنش مستقیم نشان نمیدهند، اما معنایش این نیست که افراد جامعه را تهدید نمیکند. به این معنا خشونتهای خاموش با پنبه سر میبرند.»
چرا به خشونتهای زبانی بیتفاوتیم؟
«تاکنون تحقیقاتی با محور «زبانشناسی جنسیت» در زبان فارسی کمتر انجام شده و بیشتر به کاربردهای زبانی مختلف برای جنس و جنسیت تمرکز شده و کار منسجمی در این باره انجام نشده و یا مورد توجه قرار نگرفته است.» اینها را پردیس عامری میگوید و اضافه میکند: «مطابق دیدگاه پست مدرن، از طریق معکوس کردن پیش فرض های بنیادین، میتوان فضا را برای پیش فرضهایی که قبلاً مورد توجه قرار نگرفتهاند، آماده کرد.
پس شالوده شکنی در حقیقت، شیوه غلبه بر تحکم تاریخمند یک ایده و تفکر است که اینجا میتوان به تسلط مردسالارانه نهان و آشکار در زبان اشاره کرد. اگر نگران تبعیضهای اجتماعی و جنسیتی هستیم، لازم است به گفتمان عمومی دقت کنیم و موضوعات بحث انگیز و پیچیده را از منظرهای گوناگون موشکافی و واکاوی کنیم تا در نهایت افراد نسبت به پیش فرضهای خود که بصورت خواسته و ناخواسته، تحت تسلط فرهنگ مردسالارانه و ترویج «دیگربودگی» و فرودست انگاری جنسی است، مردد شوند. از آنجا که در شالودهشکنی زبانی، افراد مشاهدهگر اندیشه خود هستند، بنابراین امکان ایجاد تحول در یک ایده و اندیشه و بسط و گسترش این تحول به جامعه، ایجاد میشود.»
کرمی هم با تأکید بر اینکه در همه دنیا فضای زردی که رسانههای رسمی و غیررسمی تولید میکنند مشکلات زبانی را ترویج میکنند، میگوید: «این رسانهها میکوشند فضا را مردانه و زنانه کنند و از خانمها خنده بگیرند اما اینکه چرا این بحث از سطح نخبگان به سطح تودهها نمیآید جای سؤال است. به عنوان مثال بخش مهمی از سینمای پرفروش ما ازهمین خشونتهای جنسی و کلامی استفاده میکند، به اصطلاح کارگردانها، سناریونویسها و طنزپردازها که انتظار داریم از طبقه نخبه جامعه باشند هم برای جذب مخاطب ازکلیشههای جنسی و جنسیتی استفاده میکنند.
یعنی من استاد دانشگاه و کارگردان، ممکن است در کلاس درس و حوزه کاری خودم این حرفها را بزنم اما در فضای فرهنگی آنها را بازتولید میکنم. این به این معنا است که هنوز نخبگان ما به این رهایی بخشی اعتقاد ندارند. چون من استاد دانشگاه وقتی یک طنز جنسیتزده میبینم باید به آن واکنش نشان دهم، بیانیه بدهم، نقدش کنم، برایش کمپین تشکیل دهم تا این بحثها و نقدها از سطح دانشگاه به جامعه هم برسد.»
حتماً شنیدهاید که بعضی از آقایان روز زن، برای دوست و همکارشان کادو میگیرند؛ لابد تا مدتها میشود به این شوخی خندید و دهان به دهان از این دورهمی به آن دورهمی تعریف کرد. حتماً شنیدهاید که رفتار خیلی از رانندهها نسبت به یک راننده زن فرق دارد تا یک راننده هم جنس؛ به راننده مرد میشود راه داد، اگر اشتباهی کرد میشود ندید اما در مورد راننده زن قضیه فرق میکند.
باید حالش را گرفت، باید آخرین متلکی را که همین دیروز یاد گرفتهای توی صورتش داد بزنی و تکرار کنی. طوری که همه رانندههای دور و بر بخندند؛ «برو بشین پشت ماشین لباسشویی» دیگر تکراری شده و باحال نیست. آدم باید به روز باشد. جوک باید دست اول باشد، باید خندهدار باشد، باید بشود از یک برنامه میلیونی تکرارش کرد؛ طوری که زنان هم غش غش بخندند.
منبع: روزنامه ایران/برترینها