در همین موضوع گفتگویی با حجت الاسلام علیرضا قائمی نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ترتیب دادیم تا گوشه ای از مبانی نظری رهبر انقلاب را مورد بازخوانی قرار دهیم. وی معتقد است مهمترین ویژگی مقام معظم رهبری در مدیریت بحران های سیاسی، استفاده استعاری از الگوهایی است که در طول تاریخ اسلام مخصوصا در دوره تاسیسی اسلام به چشم می خورد.
متن زیر مشروح گفتگوی ما با این استاد حوزه و دانشگاه است؛
*به نظر شما دال های مرکزی اندیشه رهبر انقلاب و مولفه های اصلی فکری ایشان چیست؟
تفکر رهبر انقلاب از آنجا که متأثر از تفکر اسلامی است، قطعاً پیوند عمیقی با کتاب و سنت و علومی که در طول تاریخ شکل گرفته اند، دارد. از طرف دیگر از لحاظ سیاسی این تفکر پیوند عمیقی با تفکر حضرت امام دارد و به یک معنا امتداد همان تفکر است. لذا باید همه اینها را در یک سیاق ببینید. به نظر من آنچه باید بر آن تأکید کرد یک نوع کل گرایی در تحلیل اندیشه های مقام معظم رهبری است که باید همه این کل با هم دیده شود و جایگاه همه اینها تعیین شود. شاید به دنبال یک مفهوم محوری گشتن نادرست باشد بلکه باید مجموعه ای از مفاهیم که ساختار تفکر را تشکیل می دهد در نظر گرفت.
تأکید دارم از لحاظ روشی باید با یک نگاه کل گرایانه تحلیل کنیم. نکته ای هم که به عنوان آسیب شناسی لازم است عرض کنم این است که خیلی از تحلیل هایی که می شود یا مباحثی که نوشته می شود بیشتر به مثابه یک مجمع الجزایر از هم جداست
این مسئله در حوزه های مختلف فرق می کند. شما در هر حوزه ای باید دنبال مجموعه ای از مفاهیم بگردید و از لحاظ نظری و عملی میان مفاهیم فرق بگذارید. دسته ای از مفاهیم در مقام نظر و دسته دیگر در مقام عمل ظاهر می شوند که چگونه فضای اجتماعی و سیاسی باید هدایت و تحلیل شود که هر کدام تاثیر خود را دارد.
تأکید دارم از لحاظ روشی باید با یک نگاه کل گرایانه تحلیل کنیم. نکته ای هم که به عنوان آسیب شناسی لازم است عرض کنم این است که خیلی از تحلیل هایی که می شود یا مباحثی که نوشته می شود بیشتر به مثابه یک مجمع الجزایر از هم جداست، مثلاً کسی در مورد اندیشه های کلامی مقام معظم رهبری و دیگری در مورد اندیشه های سیاسی ایشان کاری انجام داده است. اینها روش مناسب ندارند و باید با متد صحیح و به روز و کارآمد تحلیل کرد و به آن بن مایه های اصلی تفکر رسید.
ما هنوز روش شناسی مناسبی برای تحلیل این اندیشه ها نداریم. گرچه باید از زحمات انجام شده تشکر کرد ولی همچنان کارهایی هستند که روش مقبول روز را ندارند و تناسب با اندیشه های مقام معظم رهبری ندارد. برای تحلیل اندیشه های ایشان قطعا باید روش های دقیق تری به کار گرفته شود.
*اگر بخواهید با همان نگاه کل گرایانه بحث خود را مطرح کنید به چه نکاتی می توان در مورد اندیشه رهبر انقلاب اشاره کرد؟
محورهای مختلفی را می توان مورد توجه قرار داد. این نوع تفکر مبتنی بر یک نوع نگاه فلسفی خاصی است که متأثر از فلسفه ای است که در بُن کتاب و سنت نهفته و فلاسفه اسلامی به آن توجه داشته اند. رویکرد عرفانی خاصی دارد و معنویت خاصی در آن نهفته است. یعنی در این کل گرایی یک نوع آمیزه ای از فلسفه خاص و معنویت خاص که بی ارتباط با فقه و جنبه های سیاسی سبک زندگی اسلامی نیست، وجود دارد.
در اندیشه ایشان نگاه خاصی به تاریخ وجود دارد و شاید بتوانم تأکید کنم که فلسفه تاریخ خاصی در اندیشه های مقام معظم رهبری دیده می شود، اینکه تاریخ تمدن به کجا خواهد رسید و نقش انقلاب اسلامی چیست؟ پیوند فلسفی انقلاب اسلامی با جهان امروزی چیست؟ پیوند انقلاب اسلامی با اندیشه های بنیادین اسلامی چیست؟ در مورد نگاهی که رهبر انقلاب نسبت به آینده و نسبت به اداره جامعه دارند، در هر محوری می توانید مطالب برجسته ای را پیدا کنید.
من می خواهم بر روش شناسی مسئله و متدولوژی تأکید کنم که هنوز ما روش های کارآمد برای تحلیل این اندیشه ها نداریم و از روش های جدیدی که وجود دارد استفاده نمی کنیم مثل روش هایی که در نشانه شناسی، متدولوژی، زبان شناسی و ... هست. شاید یکی از نقاط محوری در روش رهبر انقلاب استفاده استعاری از زبان و کمک گرفتن از همه ابعاد زبان برای هدایت جامعه و تغییر دادن صحنه های سیاسی اجتماعی باشد. یعنی خود زبان نقش مهمی در نحوه رهبری دارد، همانطور که اندیشه های مهم نقش کلیدی را بر عهده می گیرد. به همه اینها می شود توجه کرد و مورد ارزیابی قرار داد.
*یکی از محورهای مهمی که شما نیز به آن اشاره کردید بحث فلسفه سیاسی است، به نظرم در این بحث قدری فلسفه سیاسی رهبر انقلاب و نگاه ایشان در این زمینه را تبیین بفرمایید.
از لحاظ سیاسی از اندیشه های رهبر انقلاب این طور به دست می آید که یک نوع مهندسی اجتماعی و سیاسی بر اساس اسلام نه تنها امکان پذیر است بلکه تنها راه هم برای حل معضلات اجتماعی و سیاسی جامعه هم همین است. مهندسی صحنه سیاست و اجتماع باید بر اساس ایده های اسلامی آن هم به شکلی که در خود انقلاب اسلامی تجلی پیدا کرده دنبال شود و با یک نوع نگاه فزاینده و پیشرفتی و فرهنگی دیده شود، این تنها راهی است که دنیای امروز از لحاظ سیاسی برای حل مشکلات امروزی دارد و هر راه دیگری دیر یا زود به شکست خود اعتراف می کند.
بنابراین محوریت با خود فرهنگ اسلامی برای حل مسائل سیاسی با آن رویکرد انقلابی است. رهبر انقلاب با استفاده از مفاهیم اسلامی و مفاهیمی که در صدر اسلام وجود داشته در مسائل سیاسی ورود می کند. مثلا مفهومی مانند مسجد ضرار. به یک معنا ایشان معتقدند که آن الگوهای اصلی صدر اسلام در طول تاریخ تکرار می شود و آن الگوها را با توجه به اتفاقاتی که در تاریخ اسلام افتاده است می شود برای تحلیل مسائل روز به کار گرفت.
نزاع سیاسی که میان غرب و اسلام وجود دارد و نقشی که آمریکا به عنوان یک عامل مخرب فرهنگی و سیاسی دارد، همه را می توان در محورهای مختلف به کار برد.
مهمترین ویژگی مقام معظم رهبری در مدیریت بحران های سیاسی استفاده استعاری از الگوهایی است که در طول تاریخ اسلام مخصوصا در دوره تاسیسی اسلام به چشم می خورد
مهمترین ویژگی مقام معظم رهبری در مدیریت بحران های سیاسی همین نکته است که عرض کردم و آن استفاده استعاری از الگوهایی است که در طول تاریخ اسلام مخصوصا در دوره تاسیسی اسلام به چشم می خورد.
شما ببینید در وقایع فتنه ۸۸ ایشان چه مقدار استعاره های مفهومی را به کار بردند تا وضعیت موجود سیاسی را تحلیل کنند. با نظر به مفاهیم اسلامی و الگوهایی که در طول تاریخ اسلام شکل گرفته و از این یک نوع جنگ نرم را مقابل آن فتنه به کار گرفتند تا آن را خنثی کنند؛ مهمترین ویژگی ایشان در بحران ها همین بکارگیری جنگ های نرم با تاکید بر مفاهیم و الگوهای اساسی اسلامی است. این یکی از کارهای بسیار ابتکاری و خلاقانه ایشان است.
اگر از لحاظ کلی بخواهید ایده ها و تئوری های فلسفه سیاسی رهبر انقلاب را ببینید می توان گفت تاکیدی است که ایشان بر مردم سالاری دینی دارند که این غیر از دموکراسی دینی است. این یک راه حل خاصی است که بعد از انقلاب به روی ما باز شده که در آن مردم نقش خاصی دارند و آزادی های خاصی در این میان با محوریت ولی فقیه پیدا شده است. مدیریت اساسی جامعه را در محورهای کلان، ولی فقیه باید انجام دهد. یک نوع ترکیب و تلفیق خاصی میان دخالت مردم و اینکه چه حدودی باید توسط ولی فقیه رعایت شود، حاکم است. ایشان بر اساس همین مولفه ها می خواهند مسائل را جلو ببرند. اینکه دخالت دین در صحنه سیاسی و عمومی اجتناب ناپذیر است و اگر چنین است این ورود به شکل سیاست مردم سالاری دینی تجلی پیدا می کند که حدود هر یک برای خود مشخص است.
*نگاه حضرت آقا نسبت به انقلاب اسلامی و جایگاه آن چیست و ایشان چه تحلیلی نسبت به خود انقلاب اسلامی دارند؟
نگاه ایشان نسبت به انقلاب یک نگاه فرآیندی است یعنی انقلاب را آغاز یک حرکت بنیادین در تاریخ اسلام می دانند، به عنوان یک نوری که در تاریکی های تاریخ پیدا شده و نقطه امیدی بوده است. سال ۵۷ که انقلاب به پیروزی رسید آغاز این فرآیند است نه پایان آن
نگاه ایشان نسبت به انقلاب یک نگاه فرآیندی است، یعنی ایشان انقلاب را آغاز یک حرکت بنیادین در تاریخ اسلام می دانند، به عنوان یک نوری که در تاریکی های تاریخ پیدا شده و نقطه امیدی بوده است. سال ۵۷ که انقلاب به پیروزی رسید آغاز این فرآیند است نه پایان آن. این فرآیند همچنان ادامه دارد تا زمانی که به تمدن جدید اسلامی منجر شود.
این فرآیند که یک حرکت تدریجی است و قطعاً برای خودش فراز و نشیب دارد و مدام با مشکلات زیادی مواجه خواهد شد، باید جنبه های فرهنگی اش تقویت شود.
پرداختن به علوم انسانی اسلامی از این جهت است که اساسا انقلاب اسلامی پیش از آنکه ماهیت سیاسی داشته باشد ماهیت فرهنگی دارد. انقلاب متاثر از جهان بینی اسلامی است ولی وقتی از آن جهان بینی تنزل پیدا می کند و می خواهد در صحنه تاریخ تحقق پیدا کند، این تحقق در یک فرآیند طولانی تاریخی شکل می گیرد و باید ابعاد مختلف خود را مستحکم تر کند.
از آنجا که انقلاب یک فرآیند تاریخی است در تقابل با جریان های زیادی قرار می گیرد و رفته رفته حدود و ثغور خود را مشخص می کند. تکلیف خود را با جریان های مخالف مشخص می کند و رفته رفته ریزش پیدا می شود و آن افرادی که نمی توانند با این فرآیند خود را تطبیق بدهند در طول زمان حذف می شوند یا کنار می روند. انقلاب چنین ویژگی دارد. یک ویژگی خود ارجاعی دارد که دائماً به خود رجوع می کند و خود را باید بازسازی کند و ماهیت فرهنگی دارد که در طول یک بازه زمانی طولانی باید به یک نقطه عطف خاصی منجر شود.
*تعابیری در نگاه حضرت امام نسبت به انقلاب وجود دارد و آن اینکه امام انقلاب را یک انقلاب انفسی می دانست، این نوع نگاه در تفکر رهبر انقلاب چگونه تجلی می یابد؟
قطعاً آن طور که امام می فرمودند انقلاب باید از دورن انسان ها شروع شود و انقلاب سیاسی سال ۵۷ نمودی از آن انقلاب درونی بوده که در طول تاریخ رخ داده است. مشکل جایی پیدا می شود که آن انقلاب درونی تداوم پیدا نمی کند. تاکیدات خاصی که مقام معظم رهبری بر مسئله معنویت و رابطه معنویت و صحنه اجتماع دارد به نظر من نشان می دهد که ایشان هم چنین نظری دارند که آن معنویت باید حفظ شود و آن انقلاب درونی در انسان ها باید حفظ شود و شرایط اجتماعی صحنه رشد آن معنویت را به وجود بیاورد. لذا من هیچ تعارضی بین این دو نگاه نمی بینم بلکه همان نگاه به صورت شفاف تری مطرح می شود.
*از نظر شما نگاه امام(ره) و رهبر انقلاب نسبت به غرب چگونه است؟
هم حضرت امام و هم مقام معظم رهبری نگاه خیلی عمیقی به ماهیت غرب دارند. حضرت امام واژه شیطان بزرگ را در مورد امریکا به کار بردند، این واژه یک دلالت سیاسی دارد و در مواجهه با دنیای مدرن برگرفته از مبانی دینی است. ولی من معتقدم حضرت امام آمریکا را مینیاتور دنیای مدرن می دانستند. همه اتفاقاتی که در عصر جدید در غرب افتاد همه اینها را از لحاظ سیاسی و فرهنگی می دیدند که در خود آمریکا جمع شده است. لذا آمریکا را صرفا یک کشور و یک دولت نمی دیدند، در واقع نظام آمریکا را مینیاتور فرهنگ مبتذل غربی و به عنوان یک مدل می دیدند.
گرچه در این میان فرهنگ های متفاوتی هست، اتفاقات سیاسی مختلفی رخ می دهد، با اینها کاری نداشتند بلکه آن چیزی که به عنوان آمریکا در عصر جدید شکل گرفته را اوج تفکر منحط غربی می دانستند و به تقابلی که میان فرهنگ حاکم بر آن و فرهنگ اسلام وجود دارد نظر می کردند. این نگاه در غرب شناسی حضرت آقا دقیق تر شده است. با توجه به حوادثی که در این مدت رخ داده است، توجه دقیق تری نسبت به غرب پیدا شده است.
البته باید میان غرب سیاسی و غرب فرهنگی تفاوت هایی قائل شویم. در واقع آن چیزی که مد نظر است آن فرهنگی است که در غرب سیاسی خود را نشان داده است و تلاش می کند جهانی شود و فرهنگ کشورهای اسلامی را تغییر دهد.
ماهیت فرهنگی نظام سلطه و غرب و رابطه میان آن و جهان اسلام را حضرت امام و مقام معظم رهبری به خوبی متوجه شدند.
*کلیدواژه هایی در بیان مقام معظم رهبری وجود دارد مثلا علوم انسانی اسلامی، تمدن اسلامی، اقتصاد مقاومتی، این کلان پروژه هایی که مقام معظم رهبری مطرح می کنند را در منظومه فکری رهبر انقلاب چگونه می بینید؟
رهبر انقلاب از همان ابتدا به مسائل فرهنگی اهتمام ویژه ای داشتند و تاکیدات ایشان بر مسائل فرهنگی روز به روز شدت گرفته است. در سال های گذشته ایشان مسئله علوم انسانی را مطرح کردند. این خصلت مردان بزرگ تاریخ است که سوار بر زمان هستند و در زمان خودشان اندیشه هایشان خیلی دنبال نمی شود. یکی از نقطه های تشخیص خوب ایشان این است که مبنای انقلاب اسلامی و پایداری انقلاب اسلامی را شما باید در علوم انسانی دنبال کنید و اگر می خواهید انقلاب حرکت مداوم و ماندگاری شود، باید آن ریشه های فکری که در علوم انسانی است، اصلاح شود. این مسئله یک ایده بسیار مترقی است هرچند هنوز در جامعه ما جای خود را پیدا نکرده است. ریشه اساسی انقلاب و آینده انقلاب را باید در این امور دنبال کرد.