فرونشست زمین و مهاجرت اجباری ماحصل کمبود آب
کمبود آب تا حد زیادی نامرئی به نظر میرسد اما در چند سال اخیر ابعاد و گستره این بهرهبرداریها بیشتر نمایان شده است. از آنجایی که بیشتر این کمبود آب بهویژه در مناطق خشک و نیمه خشک کشور از پمپاژ بیش از حد منابع آب زیر زمینی تامین میشد، عمدتا برای بیشتر مردم و مسئولان ملموس نبود زیرا فرو افتادن سفرههای منابع آب برخلاف آتشسوزی جنگلها یا توسعه بیابانها، اغلب زمانی آشکار میشود که چاهها میخشکند، زمین فرونشست میکند و جمعیت به ناچار مجبور به کوچ میشوند؛ پدیدهای که درحال حاضر به صورت فراگیر در کشور مشاهده میشود.
کمبود آب چالش فراروی کشور
هر چند منابع آب در ایران به دلیل قرار گرفتن در کمربند خشک کره زمین همواره به عنوان یک عامل محدود کننده بوده است اما ایرانیان از زمان گذشته با ابداع روشهای مختلف استفاده از این منابع از جمله احداث قنات همواره تعادل پایداری را بین منابع و مصارف آب برقرار کرده بودند اما این کمبود آب که در نتیجه افزایش تقاضا برای منابع آب پدیدار و درسالهای اخیر به عنوان یکی چالش فرا روی کشور قرارگرفته است.
حفاری میلیونها چاه برای آبیاری و احداث صدها سد روی رودخانه برای مقاصد گوناگون به میزانی فراتر از انباشت دوباره منابع آب زیرزمینی و سطحی، محدودیتها و چالشهای جدی فراروی برنامهریزان و تصمیمگیران قرار داده است.
نشانههای کمآبی در ایران
در میان نشانههای بارز کمآبی و بهرهبرداری از منابع آب میتوان به خشک شدن رودخانهها، تالابها و دریاچهها اشاره کرد. از سوی دیگر تنشهای سیاسی و منازعات اجتماعی ناشی از کمیابی آب در میان مدعیان بالادستی و پاییندستی رودخانهها هم در بین کشورها و هم در درون کشورها نیز در حال ظهور است که در صورت عدم تدبیر مناسب میتواند به زنجیرهای از تنشهای غیر قابل پیشبینی منتهی شود.
البرز و زاگرس مانع رسیدن ابرهای بارانزا به ایران
بر این اساس به منظور درک عمیقتر رابطه بین تحولات جمعیت و منابع آب در هر کشوری باید منابع و مصارف آب بررسی شود تا بر مبنای آن بتوان سیاستهای جمعیتی مناسبی را اتخاذ کرد. به همین منظور باید تاکید شود که ایران سرزمینی کوهستانی است که دو رشته کوه البرز با جهت گیری شرقی- غربی و رشته کوه زاگرس با جهتگیری شمال غربی و جنوب شرقی در آن قرار گرفتهاند. این دو رشته کوه همانند دیواری مانع از رسیدن ابرهای باران زا از شمال غرب کشور شدهاند و به همین دلیل نیز بخش اعظم کشور را مناطق خشک و نیمه خشک تشکیل داده است و کمبود منابع آبی همواره به عنوان یک عامل محدودکننده فعالیتها در کشور مطرح بوده است.
با توجه به این شرایط پراکنش نزولات جوی در کشور نیز بسیار ناهمگن و توزیع آن به گونهای است که ایران را در ردیف کشورهای با محدودیت شدید آب قرار داده است. متوسط بارندگی سالانه درایران حدود ۲۵۱ میلیمتر است که این میزان حدود یک سوم متوسط جهانی (۸۰۰ میلیمتر) و کمتر از نصف بارندگی آسیا (۶۰۰ میلیمتر) است.
میزان نزولات جوی در ایران بر اساس میانگین بلندمدت ۴۳ سال (سالهای آبی ۱۳۴۸-۴۷ تا ۱۳۹۱-۹۰) حدود ۴۰۱ میلیارد متر مکعب است که از این مقدار حدود ۷۰ درصد آن در نتیجه تبخیر و تعرق از دسترس خارج شده است و عملا قابل استفاده نیست و حدود ۳۰ درصد؛ حدود ۱۳۰ میلیارد متر مکعب آن پتانسیل آبی کشور را تشکیل میدهد و کلیه برنامهریزیها بر اساس این مقدار از آب می بایست صورت گیرد.
درحالیکه متوسط حجم کل آب سالانه کشور رقم ثابتی است، تقاضا برای آب به علت رشد جمعیت، توسعه کشاورزی، شهرنشینی و صنعت در خلال سالهای اخیر، متوسط سرانه آب قابل تجدید کشور را تقلیل داده است؛ به طوریکه این رقم در سال ۱۳۴۰ حدود ۵۵۰۰ متر مکعب بود، در سال ۱۳۵۷ به حدود ۳۴۰۰ ، درسال ۱۳۶۷ به حدود ۲۵۰۰ و در سال ۱۳۷۶ به حدود ۲۱۰۰ متر مکعب کاهش یافته است.
بر اساس کتاب تحول وضعیت جمعیت در ایران، میزان آب تجدیدپذیر کشور با توجه به روند افزایش جمعیت کشور با نرخ رشد فعلی جمعیت در سال ۱۴۰۰ به حدود ۱۳۰۰ متر مکعب تنزل خواهد یافت.