به گزارش خبرگزاری دانا، ثبت مهر طلاق در شناسنامه آنگونه که برخی می پندارند به منزله رهایی از همه مشکلات نخواهد بود بلکه کودکان طلاق، انزوا و افسردگی، مشکلات مالی، برچسب های فرهنگی و دشواری ازدواج مجدد گریبان زنان و مردان مطلقه را خواهد گرفت.
برای نیافتادن به دام چنین مشکلاتی، جامعه شناسان و روانشناسان بررسی همه جانبه شرایط اقتصادی و اجتماعی زندگی پس از طلاق و بهره گیری از مشاوره برای ترمیم روابط و نه تخریب و طلاق را پیشنهاد می کنند. البته این به منزله سوختن و ساختن و تحمل اجباری شرایط نخواهد بود اما شاید اگر زنان و مردانی که طلاق را آخرین راهکار بر پایان مشکلات خود تلقی می کنند، برای حفظ خود از چالش هایی که انتظار آنان را می کشد، با یاری گرفتن از مشاوره های تخصصی برای بازسازی روابط زناشویی تلاش کنند.
** کودکان طلاق
فرزندان حاصل از طلاق نخستین آسیبی است که در نتیجه جدایی والدین به وجود می آید. اگرچه در سال های اخیر به سبب افزایش این فرزندان، قبح فرزند طلاق بودن در جامعه فروریخته و از حجم نگاه های منفی به آنان کاسته شده است اما به طور کلی این فرزندان دچار انواع آسیب های روحی و روانی خواهند بود و میزان گرایش به آسیب هایی چون اعتیاد و بزهکاری در آنان بالا است. فرزندان طلاق برای انتقال میراث فرهنگی از خانواده توشهای ندارند و آموزش کافی را در بستر خانواده نمیبینند.
اختلال در الگوگیری فرزندان از دیگر آسیب هایی است که به کودکان طلاق وارد می شود. چراکه پسرها از پدر خود الگو می گیرند و دخترها از مادر. وقتی مادر حضانت فرزند را بر عهده می گیرد و فرزند پسری هم دارد، همانندسازی پسر با پدری که حضور ندارد دچار اختلال خواهد شد یا اینکه دختر با پدر زندگی می کند. قطعا چنین دخترانی هنگام رسیدن به سن بلوغ دچار مشکل خواهند شد.
در یک خانواده از هم گسیخته برخی یادگیری ها، به ویژه یادگیری های جنسیتی به خوبی مسیر خود را طی نمی کند. پس از طلاق نوع روابط والد فرزندی و شیوه فرزندپروی هر یک از والدین تعیین کننده میزان آسیب های روانی خواهد بود و این موضوع کیفیت رابطه فرزند با والدین را مشخص می کند. باید در نظر داشت فرزندان طلاق در هر سنی که باشند، دچار آسیب های رفتاری و روانی ناشی از جدایی والدین خود خواهند شد.
** دشواری ازدواج مجدد
پس از طلاق زن و مرد به دنبال شروع یک زندگی تازه هستند. در این میان عده ای بلافاصله اقدام به ازدواج مجدد کرده و شماری پس از گذراندن دوره ای تصمیم به شروع زندگی جدید با فرد تازه ای در زندگی می گیرند. با توجه به نوع نگاه فرهنگی به افراد مطلقه در جامعه ما، فرصت ازدواج پس از طلاق کاهش می یابد. این در حالی است که فرصت ازدواج حتی برای دختران و پسران مجرد نیز کاهش و سن ازدواج افزایش یافته است چه رسد به زنان مطلقه دارای فرزند.
این مساله قدرت تصمیم گیری منطقی و درست را به ویژه از زنان سلب کرده و آنان را در مسیر رابطه ها و ازدواج هایی قرار می دهد که در اغلب موارد همانند تجربه قبلی منجر به شکست شده و بر مشکلات قبلی می افزاید.
** افزایش گرایش به بزهکاری
نتایج پژوهش های صورت گرفته در باره طلاق رابطه مستقیم میان بزهکاری و طلاق را ثابت کرده اند. طلاق تاثیری قطعی نه تنها بر رفتار فرزندان بلکه پدران و مادران است. بر اساس این نتایج، درصد بالایی از جوانان بزهکار یا مجرم از خانواده هایی هستند که طلاق شیرازه زندگی آنان را از هم گسیخته است.
به طور کلی سطح سواد پایین، فقدان پدر یا مادر، ازدواج مجدد والدین و نابسامانی در خانواده های طلاق گرایش به بزهکاری را میان افراد خانواده افزایش می دهد.
پدری که به دلیل مشکلات روحی و روانی ناشی از طلاق از شغل خود برکنار شده و برای تامین معاش دست به سرقت می زند، نوجوانی که در سایه بی توجهی پدر و مادری که از یکدیگر جدا شده اند به سراغ مواد مخدر و جرم و جنایت می رود، مادری که برای تامین معاش و یافتن سرپناهی به بیراهه های اخلاقی کشانده می شود، همگی تحت تاثیر طلاق به سوی بزه کشانده شده اند.
شکل گیری روابط اخلاقی خارج از چارچوب های شرعی و قانونی از پیامدهای شوم طلاق است که چارچوب های اخلاقی و خانوادگی را از سال هایی که نرخ طلاق روبه افزایش گذاشته است، مورد تاثیر جدی خود درآورده است.
** ناامیدی و افسردگی
اختلالات روحی و روانی نخستین علائم طلاق هستند که به سراغ زنان، مردان و فرزندان می آید. چرا که افراد خود را متقاعد می سازند که زندگی پس از طلاق رنگ و بوی بهتری دارد.
طلاق همیشه دردناک است اما به ندرت می تواند مشکلات افراد را از بین ببرد. طلاق به سختی ها اضافه می کند و خیلی چیزها که به طور طبیعی مفید بوده اند را از فرد و خانواده سلب می کند.
در این میان بعضی اشخاص تصور می کنند زنان بیش از مردان آسیب می بینند اما به دلیل شرایط روحی متفاوت میان دو جنس، مردان پس از طلاق نه تنها دچار آسیب های روانی بیشتر می شوند بلکه به دلیل ساختار اجتماعی با درون ریزی ناراحتی ها در معرض سکته و مرگ زودرس قرار می گیرند.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند، مردان پس از کودکان بیشترین آسیب را از طلاق می بینند. نگرانی در مورد سرنوشت فرزند و آینده او، گسست عاطفی با همسر، نگاه جامعه به یک مرد جدا شده و اشاره به ضعف وی به دلیل عدم توانایی در مدیریت زندگی عواملی هستند که مرد را مورد هجوم قرار می دهند.
**آزردگی از برچسب مطلقه
زنان پس از جدایی با برچسب هایی چون مطلقه مورد خطاب واقع می شوند. این نگاه فرهنگی نادرست امکان حضور و فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را از آنان تا اندازه ای سلب و محدود می سازد.
اگرچه در سال های اخیر این نوع از سنگینی چنین نگاهی به این گروه از زنان کاسته شده اما هنوز در برخی مناطق و فرهنگ های قومی کشور، طلاق امری مذموم شمرده می شود و به زن مطلقه برچسب تعلق می گیرد.
زن مطلقه ای که تصمیم به زندگی با خانواده خود نداشته باشد با چالش های بسیاری در انتخاب شغل یا محل زندگی خود روبه رو خواهد شد.
این نکته نیز قابل ذکر است که افزایش طلاق در جامعه همچنین، نوعی بدبینی در اذهان جوانان و خانواده ها نسبت به ازدواج ایجاد کرده و افراد گمان می کنند اغلب ازدواج ها منجر به طلاق خواهد شد پس چرا ازدواج کرده و خود را گرفتار مشکلات بیشتر سازند.
برای نیافتادن به دام چنین مشکلاتی، جامعه شناسان و روانشناسان بررسی همه جانبه شرایط اقتصادی و اجتماعی زندگی پس از طلاق و بهره گیری از مشاوره برای ترمیم روابط و نه تخریب و طلاق را پیشنهاد می کنند. البته این به منزله سوختن و ساختن و تحمل اجباری شرایط نخواهد بود اما شاید اگر زنان و مردانی که طلاق را آخرین راهکار بر پایان مشکلات خود تلقی می کنند، برای حفظ خود از چالش هایی که انتظار آنان را می کشد، با یاری گرفتن از مشاوره های تخصصی برای بازسازی روابط زناشویی تلاش کنند.
** کودکان طلاق
فرزندان حاصل از طلاق نخستین آسیبی است که در نتیجه جدایی والدین به وجود می آید. اگرچه در سال های اخیر به سبب افزایش این فرزندان، قبح فرزند طلاق بودن در جامعه فروریخته و از حجم نگاه های منفی به آنان کاسته شده است اما به طور کلی این فرزندان دچار انواع آسیب های روحی و روانی خواهند بود و میزان گرایش به آسیب هایی چون اعتیاد و بزهکاری در آنان بالا است. فرزندان طلاق برای انتقال میراث فرهنگی از خانواده توشهای ندارند و آموزش کافی را در بستر خانواده نمیبینند.
اختلال در الگوگیری فرزندان از دیگر آسیب هایی است که به کودکان طلاق وارد می شود. چراکه پسرها از پدر خود الگو می گیرند و دخترها از مادر. وقتی مادر حضانت فرزند را بر عهده می گیرد و فرزند پسری هم دارد، همانندسازی پسر با پدری که حضور ندارد دچار اختلال خواهد شد یا اینکه دختر با پدر زندگی می کند. قطعا چنین دخترانی هنگام رسیدن به سن بلوغ دچار مشکل خواهند شد.
در یک خانواده از هم گسیخته برخی یادگیری ها، به ویژه یادگیری های جنسیتی به خوبی مسیر خود را طی نمی کند. پس از طلاق نوع روابط والد فرزندی و شیوه فرزندپروی هر یک از والدین تعیین کننده میزان آسیب های روانی خواهد بود و این موضوع کیفیت رابطه فرزند با والدین را مشخص می کند. باید در نظر داشت فرزندان طلاق در هر سنی که باشند، دچار آسیب های رفتاری و روانی ناشی از جدایی والدین خود خواهند شد.
** دشواری ازدواج مجدد
پس از طلاق زن و مرد به دنبال شروع یک زندگی تازه هستند. در این میان عده ای بلافاصله اقدام به ازدواج مجدد کرده و شماری پس از گذراندن دوره ای تصمیم به شروع زندگی جدید با فرد تازه ای در زندگی می گیرند. با توجه به نوع نگاه فرهنگی به افراد مطلقه در جامعه ما، فرصت ازدواج پس از طلاق کاهش می یابد. این در حالی است که فرصت ازدواج حتی برای دختران و پسران مجرد نیز کاهش و سن ازدواج افزایش یافته است چه رسد به زنان مطلقه دارای فرزند.
این مساله قدرت تصمیم گیری منطقی و درست را به ویژه از زنان سلب کرده و آنان را در مسیر رابطه ها و ازدواج هایی قرار می دهد که در اغلب موارد همانند تجربه قبلی منجر به شکست شده و بر مشکلات قبلی می افزاید.
** افزایش گرایش به بزهکاری
نتایج پژوهش های صورت گرفته در باره طلاق رابطه مستقیم میان بزهکاری و طلاق را ثابت کرده اند. طلاق تاثیری قطعی نه تنها بر رفتار فرزندان بلکه پدران و مادران است. بر اساس این نتایج، درصد بالایی از جوانان بزهکار یا مجرم از خانواده هایی هستند که طلاق شیرازه زندگی آنان را از هم گسیخته است.
به طور کلی سطح سواد پایین، فقدان پدر یا مادر، ازدواج مجدد والدین و نابسامانی در خانواده های طلاق گرایش به بزهکاری را میان افراد خانواده افزایش می دهد.
پدری که به دلیل مشکلات روحی و روانی ناشی از طلاق از شغل خود برکنار شده و برای تامین معاش دست به سرقت می زند، نوجوانی که در سایه بی توجهی پدر و مادری که از یکدیگر جدا شده اند به سراغ مواد مخدر و جرم و جنایت می رود، مادری که برای تامین معاش و یافتن سرپناهی به بیراهه های اخلاقی کشانده می شود، همگی تحت تاثیر طلاق به سوی بزه کشانده شده اند.
شکل گیری روابط اخلاقی خارج از چارچوب های شرعی و قانونی از پیامدهای شوم طلاق است که چارچوب های اخلاقی و خانوادگی را از سال هایی که نرخ طلاق روبه افزایش گذاشته است، مورد تاثیر جدی خود درآورده است.
** ناامیدی و افسردگی
اختلالات روحی و روانی نخستین علائم طلاق هستند که به سراغ زنان، مردان و فرزندان می آید. چرا که افراد خود را متقاعد می سازند که زندگی پس از طلاق رنگ و بوی بهتری دارد.
طلاق همیشه دردناک است اما به ندرت می تواند مشکلات افراد را از بین ببرد. طلاق به سختی ها اضافه می کند و خیلی چیزها که به طور طبیعی مفید بوده اند را از فرد و خانواده سلب می کند.
در این میان بعضی اشخاص تصور می کنند زنان بیش از مردان آسیب می بینند اما به دلیل شرایط روحی متفاوت میان دو جنس، مردان پس از طلاق نه تنها دچار آسیب های روانی بیشتر می شوند بلکه به دلیل ساختار اجتماعی با درون ریزی ناراحتی ها در معرض سکته و مرگ زودرس قرار می گیرند.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند، مردان پس از کودکان بیشترین آسیب را از طلاق می بینند. نگرانی در مورد سرنوشت فرزند و آینده او، گسست عاطفی با همسر، نگاه جامعه به یک مرد جدا شده و اشاره به ضعف وی به دلیل عدم توانایی در مدیریت زندگی عواملی هستند که مرد را مورد هجوم قرار می دهند.
**آزردگی از برچسب مطلقه
زنان پس از جدایی با برچسب هایی چون مطلقه مورد خطاب واقع می شوند. این نگاه فرهنگی نادرست امکان حضور و فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را از آنان تا اندازه ای سلب و محدود می سازد.
اگرچه در سال های اخیر این نوع از سنگینی چنین نگاهی به این گروه از زنان کاسته شده اما هنوز در برخی مناطق و فرهنگ های قومی کشور، طلاق امری مذموم شمرده می شود و به زن مطلقه برچسب تعلق می گیرد.
زن مطلقه ای که تصمیم به زندگی با خانواده خود نداشته باشد با چالش های بسیاری در انتخاب شغل یا محل زندگی خود روبه رو خواهد شد.
این نکته نیز قابل ذکر است که افزایش طلاق در جامعه همچنین، نوعی بدبینی در اذهان جوانان و خانواده ها نسبت به ازدواج ایجاد کرده و افراد گمان می کنند اغلب ازدواج ها منجر به طلاق خواهد شد پس چرا ازدواج کرده و خود را گرفتار مشکلات بیشتر سازند.