به گزارش خبرگزاری دانا،بسیاری از افراد در شرایط خاصی از زندگی قرار میگیرند که احساس افسردگی، خود کم بینی، ناراحتی، طرد شدگی و ... کرده و زندگی را بر خود و اطرافیانشان سخت میکنند.
در مواقعی نیز این حالات تبدیل میشود به یک جمله خاص؛ هیچ کس من را دوست ندارد، پس برای چه فلان کار را انجام دهم و یا فلان رفتار را داشته باشم و یا فلان لباس را بپوشم و ....
اما مهمترین مسئلهای که در این زمان نادیده گرفته میشود این است که، خود آن فرد نیز خودش را دوست ندارد و به نوعی خود را نمیبیند یا بهتر بگوییم خودکم بینی دارد.
در این راستا گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ قصد دارد تا پیرامون علل بوجود آمدن جمله معروف «هیچ کس من را دوست ندارد» در ذهن افراد توضیحات مختصری را برای شما بیان کند، پس با ما همراه باشید.
چرا احساس میکنیم هیچکس دوستمان ندارد؟
متاسفانه امروزه خودکمبینی یکی از اختلالات شایعی است که بین اقشار مختلف به وضوح مشاهده میشود و شاید بتوان فقدان جذب محبت کافی در سنین کودکی را یکی از زمینهسازهای این اختلال عنوان کرد؛ در واقع کسانی که از خودکمبینی رنج میبرند، خودشان را دوست ندارند و بیشتر از اینکه عشق و محبت را دریافت کنند، دهنده آن هستند.
دلایل احساس خود کم بینی
خودکم بینی دارای ماهیت فطری نیست و به طبقه یا قشر معینی اختصاص ندارد، بلکه عارضهای است که علل پیدایش آن را باید در تربیت و پرورش اولیه فرد و روابط و مناسبات متقابل او با محیط در دوران کودکی تا بلوغ جستوجو کرد؛ به طور مثال تبعیض، نازپروردگی، نقص عضو، نداشتن معیارهای مناسب برای ارزش گذاری در خانواده برای شخص، نسپردن مسئولیت به فرد و... میتواند از دلایل دیگر به وجود آمدن این اختلال باشد.
کسانی که به طور مستمر احساس میکنند کسی دوستشان ندارد، بیش از حد معمول به نظر دیگران اهمیت میدهند. به طوری که همه امورات زندگیشان بر پایه نظر و سلیقه دیگران اداره میشود و گویی رباتی هستند که هیچ میل و ارادهای از خود ندارند. حتی گاهی اوقات بطور ناخودآگاه از علایق چندین و چندساله خود دلزده میشوند، فقط به این خاطر که این علاقه خوشایند و موردپسند اطرافیان نبوده است.
باید به این نکته توجه کنیم که منبع احساس ارزشمندی خودکمبینها، درونی است و متاسفانه خودکمبینها در اغلب موارد از افسردگی حاد رنج میبرند و بطور دائم با این احساس که هیچکس آنها را جدی نمیگیرد، کلنجار میروند. علاوه بر این، تا زمانی که راهکارهای تقویت عزت نفس را نیاموزند در هیچکاری موفق نخواهند بود.
از اینرو، شاید بتوان به صراحت گفت که اولین گام، فهرست کردن خصوصیات مثبت و انجام کارهای خیر (به صورت ناشناس) است.
این موضوع که در اداره امور و بدون احساس دِین از دیگران کمک بگیریم نیز گام بزرگی در تقویت عزت نفس به شمار میرود؛ در واقع نیازی نیست که در صورت ناتوانی جسمی و روحی، همه کمکهای اطرافیان را جبران کنیم؛ چراکه بهبود روابط و بازسازی شخصیت میتواند بخش بزرگی از توجه و کمک اطرافیان را جبران کند.
همچنین ما میتوانیم بدون احساس خجالت، تعریف و تشکر دیگران را بپذیریم و کمی با اعتمادبهنفستر برخورد کنیم تا به مرور، بخشی از وجودمان شود.
باید بدانیم که هیچکس نمیتواند مانند یک مشاور دلسوز، فرد را از بحران خودکمبینی نجات دهد و بهتر است قبل از انجام هر کاری از خود بپرسیم که؛
«آیا این کار را، چون طرف مورد نظر را دوست دارم انجام میدهم یا برای اینکه میخواهم او مرا دوست داشته باشد؟»
در این صورت میتوانیم تفاوت بین محترم شمردن خواستههای خود و برآوردن نیازهای دیگران را دریابیم.
باید بیاموزیم که کارها را به خاطر دلایل خود و نه به خاطر دیگران انجام دهیم.
از همه مهمتر، نمیتوانیم از دیگران چیزی را دریافت کنیم که خود از آن محروم هستیم؛ به عبارتی اگر از خودکمبینی رنج ببریم، نمیتوانیم از اطرافیان انتظار داشته باشیم که به ما احترام بگذارند و علایقمان را جدی بگیرند.
غنیمت شمردن زمان حال
قدر لحظههای زندگی را بدانید و از هر ثانیه آن برای زندگی با آرامش و خوشحالی استفاده کنید.
دنیا و مدت زمان زندگی در آن اعتباری ندارد؛ بنابراین زمان حال را غنیمت شمارید و حسرت گذشته را نخورید.
همچنین نگرانی بیش از حد برای آینده هم باعث اضطراب و حساس شدن شما نسبت به رفتارهای دیگران خواهد شد.
ملاک تشخیص اینکه یک طرز فکر یا روش در زندگی صحیح است یا خیر، توجه به نتایج اجرای آن روش یا طرز تفکر است.
وقتی شما از وضعیت فعلیتان حاصلی جز رنج و ناراحتی نداشتهاید، یعنی روش و منش زندگیتان مناسب نیست و باید آن را تغییر دهید.
در مواقعی نیز این حالات تبدیل میشود به یک جمله خاص؛ هیچ کس من را دوست ندارد، پس برای چه فلان کار را انجام دهم و یا فلان رفتار را داشته باشم و یا فلان لباس را بپوشم و ....
اما مهمترین مسئلهای که در این زمان نادیده گرفته میشود این است که، خود آن فرد نیز خودش را دوست ندارد و به نوعی خود را نمیبیند یا بهتر بگوییم خودکم بینی دارد.
در این راستا گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ قصد دارد تا پیرامون علل بوجود آمدن جمله معروف «هیچ کس من را دوست ندارد» در ذهن افراد توضیحات مختصری را برای شما بیان کند، پس با ما همراه باشید.
چرا احساس میکنیم هیچکس دوستمان ندارد؟
متاسفانه امروزه خودکمبینی یکی از اختلالات شایعی است که بین اقشار مختلف به وضوح مشاهده میشود و شاید بتوان فقدان جذب محبت کافی در سنین کودکی را یکی از زمینهسازهای این اختلال عنوان کرد؛ در واقع کسانی که از خودکمبینی رنج میبرند، خودشان را دوست ندارند و بیشتر از اینکه عشق و محبت را دریافت کنند، دهنده آن هستند.
دلایل احساس خود کم بینی
خودکم بینی دارای ماهیت فطری نیست و به طبقه یا قشر معینی اختصاص ندارد، بلکه عارضهای است که علل پیدایش آن را باید در تربیت و پرورش اولیه فرد و روابط و مناسبات متقابل او با محیط در دوران کودکی تا بلوغ جستوجو کرد؛ به طور مثال تبعیض، نازپروردگی، نقص عضو، نداشتن معیارهای مناسب برای ارزش گذاری در خانواده برای شخص، نسپردن مسئولیت به فرد و... میتواند از دلایل دیگر به وجود آمدن این اختلال باشد.
کسانی که به طور مستمر احساس میکنند کسی دوستشان ندارد، بیش از حد معمول به نظر دیگران اهمیت میدهند. به طوری که همه امورات زندگیشان بر پایه نظر و سلیقه دیگران اداره میشود و گویی رباتی هستند که هیچ میل و ارادهای از خود ندارند. حتی گاهی اوقات بطور ناخودآگاه از علایق چندین و چندساله خود دلزده میشوند، فقط به این خاطر که این علاقه خوشایند و موردپسند اطرافیان نبوده است.
باید به این نکته توجه کنیم که منبع احساس ارزشمندی خودکمبینها، درونی است و متاسفانه خودکمبینها در اغلب موارد از افسردگی حاد رنج میبرند و بطور دائم با این احساس که هیچکس آنها را جدی نمیگیرد، کلنجار میروند. علاوه بر این، تا زمانی که راهکارهای تقویت عزت نفس را نیاموزند در هیچکاری موفق نخواهند بود.
از اینرو، شاید بتوان به صراحت گفت که اولین گام، فهرست کردن خصوصیات مثبت و انجام کارهای خیر (به صورت ناشناس) است.
این موضوع که در اداره امور و بدون احساس دِین از دیگران کمک بگیریم نیز گام بزرگی در تقویت عزت نفس به شمار میرود؛ در واقع نیازی نیست که در صورت ناتوانی جسمی و روحی، همه کمکهای اطرافیان را جبران کنیم؛ چراکه بهبود روابط و بازسازی شخصیت میتواند بخش بزرگی از توجه و کمک اطرافیان را جبران کند.
همچنین ما میتوانیم بدون احساس خجالت، تعریف و تشکر دیگران را بپذیریم و کمی با اعتمادبهنفستر برخورد کنیم تا به مرور، بخشی از وجودمان شود.
باید بدانیم که هیچکس نمیتواند مانند یک مشاور دلسوز، فرد را از بحران خودکمبینی نجات دهد و بهتر است قبل از انجام هر کاری از خود بپرسیم که؛
«آیا این کار را، چون طرف مورد نظر را دوست دارم انجام میدهم یا برای اینکه میخواهم او مرا دوست داشته باشد؟»
در این صورت میتوانیم تفاوت بین محترم شمردن خواستههای خود و برآوردن نیازهای دیگران را دریابیم.
باید بیاموزیم که کارها را به خاطر دلایل خود و نه به خاطر دیگران انجام دهیم.
از همه مهمتر، نمیتوانیم از دیگران چیزی را دریافت کنیم که خود از آن محروم هستیم؛ به عبارتی اگر از خودکمبینی رنج ببریم، نمیتوانیم از اطرافیان انتظار داشته باشیم که به ما احترام بگذارند و علایقمان را جدی بگیرند.
غنیمت شمردن زمان حال
قدر لحظههای زندگی را بدانید و از هر ثانیه آن برای زندگی با آرامش و خوشحالی استفاده کنید.
دنیا و مدت زمان زندگی در آن اعتباری ندارد؛ بنابراین زمان حال را غنیمت شمارید و حسرت گذشته را نخورید.
همچنین نگرانی بیش از حد برای آینده هم باعث اضطراب و حساس شدن شما نسبت به رفتارهای دیگران خواهد شد.
ملاک تشخیص اینکه یک طرز فکر یا روش در زندگی صحیح است یا خیر، توجه به نتایج اجرای آن روش یا طرز تفکر است.
وقتی شما از وضعیت فعلیتان حاصلی جز رنج و ناراحتی نداشتهاید، یعنی روش و منش زندگیتان مناسب نیست و باید آن را تغییر دهید.