یکی از عواملی که ازدواج و تشکیل نهاد خانواده را متقاعد کننده می سازد داشتن شغل و پایگاه اقتصادی متناسب با آن می باشد با دقت در مناسبات اجتماعی در جوامع سنتی در می یابیم که جوانان پس از سن بلوغ جذب مشاغل سنتی می شدند و چون از لحاظ فیزیکی از عهده تامین معاش خانواده بر می آمدند بر طبق آداب و سنن خانوادگی ازدواج می کردند در واقع ما در شرایط یاد شده هیچ گونه اختلاف فازی بین سه مولفه بلوغ ، اشتغال و ازدواج مشاهده نمی کنیم .اما نظام مشاغل در جوامع مدرن تفاوتی بنیادی با جوامع سنتی دارد یعنی بدست اوردن پایگاه شغلی تخصصی وابسته به گذراندن آموزش هایی است که عموما” در موسسات آموزشی و یا دانشگاهی میسر می گردد لذا اموزش های تخصصی و بدست آوردن شغل مناسب سالهای طولانی زمان می برد که بعنوان یکی از عوامل اصلی افزایش سن ازدواج به شمار می آید.نکته بعدی که در واکنش به وضعیت یاد شده می توان به آن اشاره کرد ادامه تحصیل دختران در مقاطع مختلف آموزش عالی است این عامل از یک سو، به افزایش سن ازدواج کمک کرده و از سوی دیگر دایره انتخاب همسر را برای دختران محدود تر کرده است در گذشته ملاک های انتخاب دختران، اهمیتی از سوی خانواده نداشت اما تحصیلات دانشگاهی موجب پیدایش ایده ها ،تغییر نگرش و سبک زندگی در دختران شده بطوری که این آگاهی ها باعث تنگ تر شدن دایره همسر گزینی شده است نکته در خور توجه اینکه عموما تحصیلات دختر کمتر منجر به مشاغل مطلوب می شود و این واقعیت تلخ باعث شده که مولفه ی مثبت تحصیلات دانشگاهی دختران به عاملی منفی در شانس ازدواج انان تبدیل شود زیرا در جامعه ی سنت زده ی ما که در برزخ سنت و مدرنیته گرفتار امده است هنوز هم سن پایین دختر به مثابه شانس بیشتر برای ازدواج تلقی می گردد. انچه که در رابطه با دلایل افزایش سن ازدواج گفته شد واقعیتی است که مشمول تمامی جوامع مدرن می شود اما عواملی که بشکل خاص آینده جوانان جامعه ما را دچار بحران کرده و سن ازدواج را از شرایط متعارف خارج کرده است وضعیت نابسامان اقتصادی و فرهنگی و به تبع آن بیکاری گسترده جوانان تحصیل کرده است بدیهی است که فقدان در آمد برای تشکیل خانواده و از سوی دیگر هزینه های سر سام آوری که سنت های دست و پا گیر خانواده ها بر جوانان تحمیل می کنند پدیده ازدواج و تشکیل نهاد خانواده را از منظر اعضای جدید جامعه غیر ممکن می سازد. عوامل دیگری که مطلوبیت ازدواج را کم و ریسک آن را به شدت افزایش می دهد افزایش طلاق در جامعه ، انتشار آمارهای فراوان از زندانیان مهریه ،برچسب زنی ، موانع فرهنگی و طولانی بودن روند طلاق می باشد بخصوص زمانی که یکی از طرفین به هر علتی خواهان خروج از رابطه باشد. جوانان زمانی اقدام به ازدواج خواهند کرد که مطلوبیت های فردی شان قربانی حفظ ساختار ازدواج نشود یعنی بتوانند از طریق ازدواج پایگاه و منزلت اجتماعی خود را حفظ و یا ترقی دهند و زمانی که احساس کنند چنین موقعیتی پیش نخواهد آمد یا اگر ازدواج به شکل ناخواسته ای منجر به شکست گردد با محدودیت های فراوانی در زمینه ی حقوقی، اقتصادی و حتی اجتماعی ایجاد روبرو خواهد شد پدیده ای به نام ترس از ازدواج در جامعه پدیدار می شود. امروزه بخش بزرگی از طلاق پنهان و رفتارهای خارج از مدار زناشویی انعکاس این تفکر قالبی است که حفظ ساختار خانواده از اولویت بالاتری نسبت به کیفیت روابط خانوادگی برخوردار است بر اساس این نظریه، روند طلاق به شکل فرسایشی سالها به طول می کشد بخصوص برای زنان که اثبات برخی از شروط طلاق عملا” غیر ممکن بنظر می رسد وقتی خروج از یک رابطه به طرح شکایت، متقاعد کردن قاضی، ارائه شهود و طی کردن بروکراسی های غیر منطقی وابسته باشد که همه ی این مقدماتِ زمان بر، با هدف بالا بردن هزینه های طلاق صورت پذیرد بطور قطع ما با پدیده هایی همچون:ترس از ازدواج ،خیانت به همسر، افزایش خشونت و نابسامانی در درون خانواده مواجه خواهیم شد که انعکاس دخالت مستقیم نظام اجتماعی در وضع قوانینی است که حقوق شهروندی را نقض و در روابط خصوصی افراد دخالت آشکار می کند که به شدت غیر اخلاقی خواهد بود در واقع کانون خانواده در ایران توسط زن و مرد بنا می گردد ولی متاسفانه این نهاد ِخود ساخته دارای چنان قدرتی می شود که انتخاب و آزادی اعضای خانواده را به شدت تحت شعاع خود قرار می دهد بطوریکه افراد براحتی نمی توانند از طلاق بعنوان راه حل نهایی بهره ببرند.لذا انتشار این آگاهی ها و پیش بینی شکست احتمالی با توجه به آمارهای موجود در جامعه ترس از ازدواج را در میان جوانان به شدت افزایش داده است.بعبارتی ارتقاء تحصیلات و بالا رفتن سطح توقعات دختران، چشم و هم چشمی و مقایسه خود با دیگران، فرسایشی بودن روند طلاق ، تجربیات تلخ دیگران، بالا بودن آمار خیانت و طلاق از عوامل زمینه ای است که ترس از ازدواج را در بین جوانان نهادینه کرده است.لذا از منظر جوان امروزی ساختار ازدواج و طلاق در ایران آنچنان دشوار،پیچیده و بغرنج بنظر می رسد که فرد از مزایای احتمالی تشکیل خانواده صر ف نظر خواهد کرد ، با دقت در زیر پوسته ی شهر ، در می یابیم که تنوع غیر رسمی الگوهای با هم بودن در دنیای امروزی به شدت افزایش پیدا کرده است بطوریکه آلترناتیو و یا جایگزین های دیگری همچون همباشی و یا ازدواج سفید در خارج از مدار زناشویی شکل گرفته که بر کمترین مسئولیت و بیشترین مطلوبیت استوار می باشد که وضعیت یاد شده از پیامدهای آشکار ساختارهای رسمی و سنتی حاکم بر نظام تشکیل خانواده است.