فیلشاه داستان بچه فیلی به اسم شادفیل است که پسر رییس قبیله فیلهاست. شادفیل یکی از تپلترین فیلهای قبیله و البته دست و پا چلفتیترین آنها محسوب میشود و کمی تا قسمتی هم لوس است. این بچه فیل، عزیز دردانه مافیل (مادرش) است و در بین جمع سایر بچهفیلها دائما مسخره میشود؛ چرا که نمیتواند مانند پدرش یک فیل دلیر باشد. این مسخره کردنها به حدی پیش میرود که دیگر بچه فیلها به او لقب شاسفیل (ترکیبی از شاسگول و فیل!) را میدهند و این مساله شادفیل را میآزارد اما کاری هم از دستش برنمیآید.
با آمدن شکارچیان به سرزمین فیلها و شکار اکثر آنها، شادفیل و اعضای قبیلهاش در کشتی دزدان زندانی میشوند. رییس این دزدان فردیست با نام اسفل السافلین که قصد دارد تمام حیواناتی که شکار کرده را به پادشاه کشورش تقدیم کند. کشوری که نامش صبا است و پادشاه آنجا قصد دارد در آن با کمک فیلها یک بتکده درست کند تا مردم را به پرستش آنها وادار کند.
فیلشاه به خوبی توانسته اثری بسازد که ذره ذره رگههای مذهبی آن نمایان شود و برخلاف سایر آثار تولید شده داخلی شعارزده نباشد و توی ذوق نزند. داستان فیلشاه از ماجرایی دیگر شروع شده و در اواخر داستان است که وقایع سوره فیل به فیلمنامه اصلی گره میخورد..
فیلشاه، انیمیشن سینمایی ایرانی به کارگردانی هادی محمدیان، تهیه کنندگی حامد جعفری و محصول گروه هنر پویاست.