پارادایس، داستان طلبه جوانی به نام محسن
است که به تازگی وارد یک حوزه علمیه شده
است. در در این فیلم شاهد یک حوزه هستیم و روحانیونی که به دو دسته تقسیم شدهاند؛
عدهای مدرن و سنتی. روحانیون مدرن اعتقاد دارند جنگ سایبری آغاز شده و باید در
این بستر جنگید و روحانیون سنتی کماکان منبر را جایی بهتر از شبکههای اجتماعی میدانند.روحانیون مدرن معتقدند بایستی طلبه ها در
فضای مجازی فعالیت داشته باشند و از این فضای جهانی برای تبلیغ اسلام بین بلاد کفر
بهره ببرند و با تبلیغ مجازی باعث گسترش دین اسلام شوند.
محسن نیز با همین دغدغه شروع به فعالیت در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی بین المللی می کند و در فیسبوک با دختری آلمانی آشنا می شود و با او به گفتگو درباره دین و مذهب می پردازد؛ تا جائیکه دختر آلمانی، محسن را برای سفر به آلمان و شرکت در کنفرانسی که دانشگاهشان با نام «مذهب من» برگزار کرده است دعوت می کند تا از دین اسلام دفاع کند وبه شبهات دانشجویان پاسخ دهد. محسن که بخاطر این دعوت سر از پا نمی شناسد، آن را با دوست خود پژمان که او هم نماد یک طلبه مدرن است، مطرح می کند. اما یک مشکل بزرگ بر سر راه آنها بوجود می آید.حاج آقای فراستی، مدیر حوزه علمیه از همان روحانیون سنتی است که بسیار سخت گیر و به اصطلاح متحجر است و به هیچ وجه راضی به رفتن آن محسن و پژمان به آلمان نمی شود. تا اینکه محسن و پژمان تصمیم می گیرند برای رضایت دادن حاج آقا فراستی او را هم با خود به آلمان ببرند.
با موافقت حاج آقا فراستی هر سه راهی آلمان می شوند.این شروع داستان فیلم است که در ادامه با رفتار های متفاوت حاج آقا فراستی نسبت به سختگیری های دینی اش در ایران مانند برخورد با بی حجاب ها و تعامل با انسان های بی دین، داستان جالب تر می شود. از اتفاقات مهم این سفر سه نفره عاشق شدن محسن نسبت به دختر آلمانی است که او را به آلمان دعوت کرده بود. این عشق تا جایی ادامه می یابد که محسن قصد خواستگاری از دختر آلمانی را دارد اما اتفاقی می افتد که آنها مجبور می شوند به ایران بازگردند...
علی عطشانی ،کارگردان فیلم پارادایس در ساخت این فیلم به سراغ موضوع روحانیت و تناقضاتی رفته که شخصیت های فیلم در ایران و آلمان دچار آن می شوند. روحانیانی که برخلاف سخت گیری در داخل ایران، در آلمان وجه دیگری از دین را به نمایش می گذارند.