به گزارش خبرگزاری دانا حجت الاسلام مهدی رستم نژاد به مناسبت روز مباهله گفت: در قرآن به داستان مباهله اشاره شده است و آیاتی درباره این داستان هست که یک آیه مخصوصاً به آیه مباهله معروف شده است. مسیحیهایی از علمای مسیحی نجران به مدینه آمده بودند و با پیغمبر (ص) درباره خدا بودن یا خدا نبودن حضرت عیسی (ع) بحث کردند و هرچه پیغمبر (ص) فرمود آنها زیر بار نرفتند تا اینکه این آیه نازل شد: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْم». بعد از این اگر دوباره اینها آمدند و صحبت کردند و دارند بحث و مذاکره میکنند بگو: «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل».
معاون آموزش حوزههای علمیه افزود: عنوان مباهله از واژه «نبتهل» در این آیه گرفته شده است و با آن همخانواده است. یعنی بگو ما فرزندان مان را و شما هم فرزندان تان را، ما زنان مان را و شما هم زنان تان را و ما خودمان و شما هم خودتان را بیاورید و سپس مباهله کنیم. مباهله یعنی همدیگر را نفرین کنیم و در معرض عذاب خدا قرار دهیم و هر کدام مان که حق نیستیم از بین برویم و مورد عذاب خدا قرار بگیریم. این محتوای این آیه و شرح واژه مباهله است. در ادامه آیه میفرماید: «ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِین».
وی ادامه داد: اهمیت این مسئله در این است که همه مورخان، محدثان و مفسران از شیعه تا اهل سنت با تمام فرقههایشان همه متفق هستند که وقتی پیغمبر (ص) مأمور شد و بنا شد این مباهله اتفاق بیفتد و موقعی که میخواست سر قرار برود چه کسانی را شرکت داد؟ این مهم است. چون واژههایی که در این آیه به کار رفته ۳ واژه ابناء، نساء و انفس بیشتر نیست. یعنی فرزندان، زنان و خودتان؛ پیغمبر (ص) باید بنا بر همین آیه افراد را شرکت دهد. از فرزندان، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) شرکت کردند. خب معلوم است این دو بزرگوار در آن روز طفل بودند که در دوره کودکی پیش پیغمبر (ص) بودند. پیغمبر (ص) که از دار دنیا رحلت میکردند این دو حدود ۶ و ۷ ساله بودند.
مهدی رستم نژاد اضافه کرد: بنابراین درباره واژه «ابنائنا» امام حسن (ع) و امام حسین (ع) شرکت داشتند. با اینکه واژه نساء جمع و به معنی زنان است، هیچ زنی از زنان پیغمبر (ص) شرکت ندارد؛ یعنی پیغمبر (ص) شرکت شان نداد و فقط حضرت زهرا (س) شرکت دارند. مشخص است این «نساء» که به «نا» اضافه شده و میفرماید «نسائنا» یعنی زنان ما، خدا دارد این نسبت را میدهد و پیغمبر (ص) با عملش دارد تفسیر میکند، یعنی زنی که بشود او را به پیغمبر (ص) نسبت داد. در این منزلت و جایگاه قرار باشد و او کسی جز حضرت زهرا (س) نبود.
وی سپس گفت: نفر دیگری که غیر از پیغمبر (ص) شرکت کرد - چون ایشان دعوتکننده است و داعی حساب میشود - حضرت امیر (ع) بود. حضرت امیر (ع) کجا باید باشد و کجای این آیه قرار دارد؟ یا نستجیر بالله باید بگوییم پیغمبر (ص) از فرمان خداوند تخلف کرد و کسی که دعوت نشده را دعوت کرده که قطعاً هیچ مسلمانی این را نمیگوید و ملتزم به آن نمیشود. پس باید حضرت امیر (ع) در یک کلمهای باشد و آن جز کلمه «انفسنا» نمیتواند باشد. چون معنا ندارد در «نسائنا» یا «ابنائنا» باشد. در ابناء، فرزندان خود امیرالمؤمنین (ع) هستند پس حضرت یک جای دیگر باید باشد و آن «انفسنا» است.
مهدی رستم نژاد اظهار داشت: نتیجه این میشود که مراد از «انفسنا» که در آیه است حضرت علی (ع) است. یعنی پیغمبر (ص) در آن «نا» که مضاف الیه است وجود دارد. انفس حضرت امیر (ع) است. آن کسی که نفس و جان ما حساب میشود و این یکی از بزرگترین فضائل امیرالمؤمنین (ع) است. میشود ادعا کرد بزرگترین فضیلتی که قرآن برای امیرالمؤمنین (ع) بیان کرده و در قرآن بهعنوان وحی آسمانی وارد شده است همین واژه «انفسنا» است. یعنی کسی در امت هست که نفس و جانش معادل و مماثل جان پیغمبر (ص) است و این یک مسئله قرآنی است. روایت، تاریخ و … نیست که بخوانیم در آن تردید کنیم. این را خود خدا فرمود و پیغمبر (ص) هم این را عملاً نشان داد.
وی خاطرنشان کرد: همه امت در این متفق هستند که در داستان مباهله پیغمبر (ص)، امیرالمؤمنین (ع) را شرکت داده است. برخی از علمای اهل سنت هم به این تصریح کردند که این واژه فضیلتی برای امیرالمؤمنین (ع) است که فضیلتی بالاتر از آن نمیشود تصور کرد. کسی که مماثل جان پیغمبر (ص) است. پیغمبر (ص) چقدر عظمت دارد؟ چقدر جان ایشان بزرگ و عزیز است؟ چقدر از مقام قرب الهی برخوردار است؟ کسی در میان امت است که خدا تصریح و تأیید کرده که او جانش جان پیغمبر (ص) و معادل نفس پیغمبر (ص) است.
مهدی رستم نژاد همچنین گفت: این آیه پشتوانه عظیمی برای این روز بزرگ یعنی روز مباهله است. البته در تاریخ آمده است که وقتی پیغمبر (ص) با همین بزرگواران برای آن میعادگاه حرکت کرد، آنها وقتی چهرههای پیغمبر (ص) و اهلش را دیدند و آن چهرهها، چهرههای الهی بود و همراه خودش نور عظمت خداوند را منعکس میکرد، بزرگ علمای مسیحی نجران گفت این چهرههایی که میبینم اگر دست به آسمان بلند کنند دیگر احدی از ما زنده نخواهد ماند. خداوند ما را هلاک خواهد کرد. بیایید جزیه بدهیم و تمام کنیم. همین کار را هم کردند و دیگر وارد مباهله نشدند.
وی افزود: به این ترتیب داستان مباهله اتفاق نیفتاد، اما آیهای که در آن ارتباط نازل شد در قرآن هست و این یکی از فضائل بلند و والای امیرالمؤمنین (ع) هست که در قرآن ثبت آسمانی و وحیانی شده است که همه امت تا روز قیامت بیایند این آیه را بخوانند و تفسیر و تاریخش را ملاحظه کنند تا ببینند شخصیت عظیمی چون امیرالمؤمنین (ع) در امت هست و بعد از پیغمبر (ص) هم این جان شریف بود و طبعاً امت باید به طرف امیرالمؤمنین میرفت که معادل جان پیغمبر (ص) است.
مهدی رستم نژاد در ادامه گفت: عظمت این روز هم به همین برمیگردد که یک حادثه عظیمی اتفاق افتاد ولو اینکه مباهله انجام نشد، اما داستان بهگونهای پیش رفت که عظمت این روز ثبت شد و بیشتر به نام امیرالمؤمنین (ع) رقم خورد. چون این مسئله، مسئله قرآنی است و گرامیداشت این روز هم گرامیداشت قرآن و اندیشه قرآنی است. چون قرآن تا روز قیامت حضور دارد. اینکه چیزی قرآنی شد یعنی ماندگار شد و باید بماند و امت باید برایش هزینه کند و حساب ویژه باز کند. لذا این روز باید گرامی داشته شود.
وی اضافه کرد: قطعاً چنین روزی از ایام الله حساب میشود. «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ» که در قرآن آمده است یعنی روزهایی که منسوب به خداست و یک حادثه الهی در آن اتفاق میافتد. وقتی برای چیزی آیه قرآن نازل شده یعنی آن حادثه یک حادثه الهی است. لذا به دستور خود قرآن باید گرامی داشته شود. مخصوصاً اینکه هر ۵ تن آل عبا در آن حضور دارند و این مسئله خیلی مهمی است.
مهدی رستم نژاد ادامه داد: نکته دیگری که درباره روز مباهله باید به آن توجه کرد این است که وقتی یک صاحب شریعت که مسیحیت باشد میآید در مدینه و چند روز میماند و علمای بزرگ آن زمان را جمع میکنند و با هم مباحثه و مناظره میکنند و شاید به مجادله هم کشیده شده است و قانع هم نمیشوند و پیغمبر (ص) را تأیید نمیکنند، یک عده افرادی را که اهل سواد نبودند و به تعبیر قرآن امیون بودند «وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتاب» اینها به شک میافتند که چطور پیغمبر (ص) نتوانست اینها را قانع کند؟! منافقین هم در گوشه و کنار بودند آنها هم زمزمههایی راه میانداختند و بهانههایی میگرفتند.
وی سپس گفت: وقتی یک آیهای نازل میشود و داستان به این صورت ختم میشود که آنها خودشان تسلیم میشوند و به جزیه دادن یا به مصالحه و مسامحه تن میدهند، خود این نشاندهنده این است که جبهه حق اینجا پیروز شد. یعنی آن تقابل جبهه حق و باطل اتفاق افتاده و جبهه حق بهگونهای جلوه کرده و حقانیتش غلبه کرده که طرف مقابل اصلاً خودش دست کشیده و گفته من حاضرم مسیرم را عوض کنم و از طریق مباهله نروم. چون احساس خطر کرد و این یعنی غلبه و ظهور حق و جلوه حق. این ماجرا در واقع تقابل حق و باطل بوده و در این تقابل هم آن عظمت روحی و شخصیتی این ۵ بزرگوار این غلبه را موجب شد. این است که مقام معظم رهبری درباره روز مباهله فرمودند این روز تقابل تمام قامت حق در مقابل تمام قامت باطل بود.
مهدی رستم نژاد یادآور شد: انسانی که در مباهله شرکت میکند خودش را در معرض خطر هم دارد قرار میدهد. چون اگر اعتماد به حرف خودش نداشته باشد خودش را در معرض خطر قرار نمیدهد. مخصوصاً عزیزترینهایش را در معرض خطر قرار نمیدهد و جان عزیزترها را حفظ میکند. اینکه پیغمبر (ص) با این اعتماد و اطمینان به میدان میآید و عزیزترینهایش را در معرض خطر نفرین دیگران قرار میدهد که صاحبان ادیان هستند و بالاخره اینها آدمهای کمی نبودند و هزاران نفر پیرو داشتند، اینکه میآید خودش، فرزندان، عزیزان و جگرگوشههای خود را با این اطمینان در معرض خطر قرار میدهد، یعنی اعتماد کامل به حقانیت خودش که با بصیرت تمام و اعتمادبهنفس کامل دارد این را پیش میبرد. خود این برای مؤمنین و برای کسانی که شاید شک و تردیدی در دل داشتند درس و عبرت بزرگی است و آنها هم نسبت به ایمان خودشان قویتر شدند. این اتفاق، اتفاقی است که از چند منظر قابل تبیین و توصیف است.
وی تأکید کرد: هر چیزی که قرآنی شده است درس، عبرت و پیامش برای ما تا روز قیامت است. آیه مباهله در قرآن پیام خیلی روشن دارد. یکی از پیامها عظمت اهلبیت (س) است که قرآنی شده است والا پیغمبر (ص) وحیهای دیگر هم داشت. اینکه قرآنی شده و در قرآن آمده یعنی ماندگار شده است و دیگران باید بدانند و خود تبیین این مسئله بیان عظمت امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) است. پیغمبران زنان دیگر دارد و مأمور به این شده که نساء را بیاور. چطور بقیه را نمیآورد؟ پس معلوم است بقیه در این آیه حضور ندارند.
مهدی رستم نژاد همچنین گفت: نسبت اضافه تشریفی که در این آیه آمده است. خدا میگوید «نسائنا» یعنی زنان ما. بگو زنان ما بیایند شما هم بروید زنان خودتان را بیاورید. نسایی که در این وزانت و این جایگاه رسالت به پیغمبر (ص) منسوب بشود کسی جز حضرت زهرا (س) در میان امت نیست. این بیان بسیار مهمی است. بهنوعی دارد فاصله بین زنان دیگر که بهحسب ظاهر همسر پیغمبر (ص) هستند با این نسایی که دارد به پیغمبر (ص) اضافه میشود و حضرت زهرا (س) فقط در آن حضور دارد، این مسئله دارد فاصلهها را به امت میگوید و درس بسیار مهمی است. دارد آیه تطهیر را با زبانی دیگر در اینجا منعکس میکند.
وی سپس اظهار کرد: مسئله دیگر این است که فرزندان پیغمبر (ص) با اینکه فرزندان امیرالمؤمنین (ع) هستند و دخترزادگان پیغمبر (ص) هستند، اما قرآن این را به خود رسول الله (ص) نسبت داده و فرموده «ابنائنا» یعنی فرزندان ما. در اینجا «ما» منظور پیغمبر (ص) است. در اینجا درس و نکته دیگری که میفهمیم این است که خداوند ساداتی که از نسل حضرت زهرا (س) هستند را فرزندان پیغمبر (ص) میشمرد. پس اینها فرزندان پیغمبر (ص) هستند. اینکه به ما ایراد میگیرند که چرا شما امامان خود را یا بن رسول الله میگوئید درصورتیکه یا بن علی هستند، جوابش همین آیه قرآن است. این آیه قرآن است که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را ابناء پیغمبر (ص) نامید. پس وقتی به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و فرزندانشان یا بن رسول الله میگوئیم، به این خاطر است که قرآن قبلاً این را فرموده است، قرآن در همان واژه «ابنائنا» به رسول الله (ص) اضافه کرده است.
مهدی رستم نژاد در ادامه گفت: درسی که امروز میتوانیم از این آیه بگیریم این است که در دفاع از حق اعتمادبهنفس و اطمینان خاطر داشته باشیم و به حمایت و هدایت خدا وثوق داشته باشیم. پابرجا باشیم و شک و شبهه در مسیر خود راه ندهیم. پیغمبر (ص) اینها را در این داستان به خوبی نشان داده است. دیگر اینکه اهل مذاکره هم باشیم. پیامبر (ص) دو هفته قبل از این با همان مسیحیهایی که بعداً به داستان مباهله منتهی شد مناظره میکرد. خدا میفرماید بعد از این دیگر نمیخواهد چون دیگر اطمینان حجت شده است. یعنی گفتوگو کردن خودش درس بزرگی است که در مباهله است. دو هفته گفتوگو بود.
وی در پایان گفت: اینکه انسان راه بدهد تا دیگران برای رسیدن به حق بیایند و پیام حق را بشوند درس دیگر این روز برای ماست. آنهم با بیان، تبیین، منطق، نه با تحکم و تجبر یعنی با حال جباریت و نوعی حاکمیت بلکه با تبیین، توجیه و منطق. پیغمبر (ص) کارش همین بود. آنقدر که خدا آمد و فرمود حالا سراغ مباهله برو. اینها درسهایی است که از این داستان و آیه میشود گرفت.