احمد رضا معتمدی فیلمسازی است که دکترای فلسفه داشته و عمدهی آثارش نیز سمت و سو و درونمایهای فلسفی دارند. بنابراین در «سوء تفاهم» نیز شاهد این مسئله ایم که معتمدی تلاش داشته تا در قالب یک ماجرای پرتنش، پیچیده و چندوجهی، ایدهها و اندیشههای فلسفی خود را در قاب سینما به نمایش بگذارد. قصهی فیلم «سوء تفاهم» ماجرای یک گروگانگیری است که در ابتدا همه چیز واضح و روشن و تاحدی مطابق با کلیشههای رایج سینمایی پیش میرود، اما هرچه جلوتر میرویم آنچه میبینیم بیشتر شبیه یک سوء تفاهم است و کم کم تشخیص واقعیت از توهم و خیال، دشوار و دشوارتر میشود.
پیش از اینکه به تماشای این فیلم بنشینید باید گفت که «سوء تفاهم» از جهات گوناگون با آثار جریان اصلی سینمای ایران تفاوتهای زیادی دارد و به احتمال زیاد به مذاق مخاطبانی که در جستجوی لذت و سرگرمی و گذران اوقات فراغت اند، خوش نیاید. شاید یکی از اصلیترین ضعفهای «سوء تفاهم» هم همین باشد که به اندازهی کافی از جذابیتهای سینمایی برخوردار نیست و نمیتواند مخاطب عام سینما را با خود همراه کند، اما از سوی دیگر از آن جهت که در این اثر تلاش شده است تا یکی از مسائل عمیق و ریشهای جوامع بشری در یک قالب داستانی و از دیدگاهی فلسفی ارائه شود، میتواند برای مخاطبانی که در سینما در پی اندیشه اند (نه تخدیر و خیالات و احساسات پوچ)، اثری تأمل برانگیز و قابل احترام باشد.
همانطور که در پایان فیلم به صراحت از قول ژان بودریار (فیلسوف پستمدرن) بیان میشود: «امروز دیگر "تصویر" بازنمایی "واقعیت" نیست؛ بلکه خود "جایگزین" واقعیت شده است»، در «سوء تفاهم» نیز با واقعیتها، تصویرها، بازنماییها و روایتهای متعدد، تودرتو و پیچیدهای روبهروییم که میتواند ذهن تماشاگر را بهشدت به چالش کشیده و او را برای درک بهتر جهانی آماده کند که امروزه در سیطرهی تصاویر و بازنماییهای گوناگون قرار گرفته و تشخیص واقعیت را از امر غیرواقعی و تخیل بسیار دشوار کرده است. به احتمال زیاد فهم «سوء تفاهم» برای بیشتر بینندگان دشوار و روایت آن تا حدی نچسب باشد، ولی اگر بهدرستی آن را بنگریم میتواند بسیاری از سوء تفاهمهای امروزین را کنار بزند.