در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۵۴۰۴۵
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۷:۳۷
چطور بدرقه باشکوه حاج قاسم سلیمانی باعث حیرت رسانه‌ها و اندیشکده‌های غرب شد
نویسنده: مجید یوسفی
به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR ؛ رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و خانواده شهید سلیمانی (۹۹/۹/۲۶) فرمودند: «(شهید سلیمانی) پس از شهادت هم دشمنان را شکست داد. این تشییعی که در ایران شد، تشییع عجیب و واقعاً فراموش‌نشدنی‌ای [بود]؛ و همچنین تشییع میلیونی‌ای که در عراق شد؛ در نجف،‌ در بغداد ایشان تشییع شد، تشییع میلیونی عجیبی؛ ایشان و شهید ابومهدی مهندس با همدیگر تشییع شدند.

در واقع این تشییع، و بعد بزرگداشت‌ها، ژنرال‌های جنگ نرم استکبار را متحیّر کرد. اینهایی که در جنگ نرمِ استکبار برجسته‌اند و در واقع آنها هستند که دارند فعّالیّت میکنند و ژنرال‌های جنگ نرم آمریکا و استکبار هستند، اصلاً متحیّر ماندند که این چه وضعی است؛ این که بود، این چه بود؛ این چه حرکت عظیمی است که آنها را شکست داد.» در این مطلب، گزارشی از عکس‌العمل رسانه‌ها و کارشناسان غربی بعد از مواجه شدن با تشییع حاج قاسم و ابومهدی المهندس در ایران و عراق منتشر می‌ کنیم.

گیج از سیلی

صبح روز سیزدهم دی‌ماه، وقتی که هنوز خبر ترور شرورانه‌ی سردار سلیمانی توسط آمریکا به دستور مستقیم دونالد ترامپ به‌درستی در میان افکار عمومی هضم و دریافت نشده بود، BBC با تعجب ذیل تیتر «عزاداری هزاران عراقی برای ژنرال ایرانی ترورشده» وضعیت آغاز حرکت در خیابان‌های بغداد را در اعتراض به اقدام خصمانه‌ی آمریکا این‌طور توضیح داد: «عزاداران در ساعات ابتدایی صبح، در خیابان‌های بغداد جمع شده‌اند و درحالی که پرچم عراق را تکان می‌دهند فریاد می‌زنند: مرگ بر آمریکا» و اذعان کرد این بخش از بغداد همان منطقه‌ی سبزی است که سفارت آمریکا در آن قرار دارد و تا همین چند وقت پیش درگیری‌هایی در آن اتفاق افتاده بود.


کلیشه‌های رسانه‌ای، نشانه گیجی در فهم واکنش افکار عمومی

امّا ساعاتی طول نمی‌کشد که موج ابراز تعجب‌ها، رسانه‌های آمریکایی و اقمار غربی آن‌ها را فرا می‌گیرد. واشنگتن‌پست تیتر می‌زند: «مراسم تشییع سلیمانی در ایران، شاهد جمعیتی عظیم است که انتقام را فریاد می‌زنند.» این روزنامه سپس برای آنکه باز هم کلیشه‌های خبری رسانه‌های غربی را خدشه‌دار نکرده باشد، ضمن اشاره به حضور اجباری(!) این جمعیت عظیم در مصاحبه با علی فتح‌الله‌نژاد، یکی از کارشناسان آلمانی-ایرانی مؤسسه‌ی بروکینگز (اندیشکده‌ی سیاست‌گذاری عمومی ‌در آمریکا) و عضو مهمان آن در مرکز دوحه‌ی این مؤسسه، نوشت: «محبوبیت ژنرال ایرانی به‌عنوان یک چهره‌ی میهن‌پرست که از امنیت ملی ایران در مقابل تهدیدهای داعش پاسداری می‌کرده» علت این اجتماع عظیم بوده است.

شبکه‌ی CNN نیز با اندکی تأخیر سه روز پس از واقعه، در چند گزارش پوشش تشییع عظیم را آغاز کرد. «سیل جمعیت برای تشییع سلیمانی در خیابان‌های تهران سرازیر شده و خواهان انتقام است» و نوشت: «توده‌های عظیم برای تشییع قاسم سلیمانی در زادگاهش به خیابان آمده‌اند» هرچند که این گزارش تصویری با لحنی آمیخته با تعجب مراسم کرمان را نشان می‌داد، امّا گوینده‌ی این اخبار به بسته‌شدن خیابان‌های تهران در مراسم یک روز قبل نیز اشاره و آن را تظاهراتی میلیونی خواند که عزاداران، پیکر فرمانده‌شان را ده‌ها کیلومتر همراهی کرده و با پرچم‌ها و تصاویری در دست، «مرگ بر آمریکا» و «انتقام» را فریاد می‌زده‌اند. VOA رسانه‌ی دولت آمریکا نیز جمله‌ی «جمعیت عظیم تهرانی برای سلیمانی در تشییع او عزاداری می‌کنند» را به‌عنوان تیتر مطلبش برگزید هرچند که در متن تحلیل، موضوع حمایت گسترده‌ی افکار عمومی در قالب حضور باشکوه در خیابان‌ها را مسکوت گذاشت.


مراسم تشییع، مانور قدرت ناتمام سردار


امّا پایگاه فایننشال‌تایمز، روزی که پیکر سردار در مشهد در حال تشییع بود، به انتشار گزارشی میدانی از مردم حاضر در مراسم پرداخت و از قول خانمی هفتادساله نوشت: «حتی جسد مرده‌ام هم باید در این مراسم شرکت می‌کرد!» و اضافه کرد: «درحالی که ترامپ ایران را در صورت انتقام‌جویی به واکنشی ویرانگر تهدید می‌کند، جمهوری اسلامی، مراسم تشییع سلیمانی را تبدیل به نمایش قدرت خود کرده است.» این پایگاه سپس در گفت‌وگو با مردم و برخی کارشناسان داخلی، علت وسعت کم‌سابقه‌ی این مراسم را جست‌وجو می‌کند؛ امّا تلاش این رسانه‌های کارکشته در فهم علت وسعت مراسم تشییع سردار، ناکام‌تر از همیشه است.


رسانه‌ها دیگر نمی‌توانند از ابراز تعجب خود طفره بروند. درحالی که اغلب آن‌ها به ابراز تعجب اکتفا می‌کنند، برخی علت حضور این جمعیت عظیم را به اجبار دولت حواله می‌دهند؛ امّا با گذشت پنج روز و سیل جمعیت از عراق و اهواز و مشهد و تهران و کرمان، بی‌پایه و غیرقابل‌باوربودن این تحلیل بیرون می‌ریزد. برخی دیگر آن را محصول پروپاگاندای حکومت ایران می‌دانند، درحالی که افکار عمومی مردم جهان می‌گوید سردار قاسم سلیمانی تا پیش از اقدام خصمانه‌ی آمریکا نزد افکار عمومی ایران ناشناخته بوده و آنان قادر نیستند این واقعیت را با تحلیل خود جمع کنند. درواقع نه ناظران رسانه‌ها توان درک ابعاد عظیم حضور این جمعیت را دارند و نه کارشناسان مؤسسه‌های دیرینه‌ی مطالعاتی که به آن‌ها مراجعه می‌کنند، تحلیل درستی از نسبت افکار عمومی ایران با این واقعه دارند.


این سردرگمی را BBC در مطلبی با عنوان «چرا این جمعیت عظیم برای تشییع فرمانده ایرانی بیرون آمده است؟» که چهار روز پس از واقعه نوشته، خوب نشان می‌دهد و با تعجبی مضاعف می‌نویسد: «یکی از عظیم‌ترین اجتماعاتی که تاکنون برای تشییع در ایران دیده شده، برای قاسم سلیمانی به خیابان‌ها آمده است. فرماندهی بلندپایه که توسط حمله‌ی هوایی آمریکا کشته شد. از جهت مقایسه حجم جمعیت، این تشییع، دومین مراسم پس از تشییع آیت‌الله خمینی در سال ۱۹۸۹ است.» این مطلب که در کنار فیلمی از مراسم تشییع سردار در تهران منتشر شده بود، پس از آن هم با قطعیت این‌طور ادامه می‌داد: «این صحنه‌ها برای بسیاری از خارجی‌ها و حتی مقامات بسیار بلندپایه کشورها هم تعجب‌آور است.»

پس او، قدرت نرم بود نه صرفاً قدرت نظامی

بسیاری از این کارشناسان آرام‌آرام شروع کردند به فهمیدن یا دست‌کم ابراز و اذعان به این که قاسم سلیمانی نه صرفاً یک مقام بلندپایه‌ی نظامی که در متحدکردن نیروهای رزمی در منطقه موفقیتی غیرقابل‌انکار داشته، بلکه محور و تجلی قدرت نرم ایران در منطقه نیز بوده است. کمتر کسی از میان آنان فکر می‌کرد که با برداشتن سد سلیمانی از پیش پای آمریکا در منطقه به‌معنای ساختن سد بلندتری از افکار عمومی ایران در برابر آن‌هاست.

اوّایل ژانویه ۲۰۱۷، چندماه پیش از آنکه سردار سلیمانی با فتح ابوکمال در شرق سوریه، پایان داعش و البته ارمغانی استراتژیک برای امنیت منطقه و محور مقاومت را رقم بزند، مایکل روبین، متخصص حوزه‌ی ایران و ترکیه در مؤسسه‌ی «امریکن اینترپرایز» در مطلبی با عنوان «قاسم سلیمانی را بگیرید»، صراحتاً عنوان می‌کند که آزادگذاشتن سلیمانی در خاورمیانه، تصویری ضعیف و تحقیرشده از آمریکا را در منطقه به نمایش می‌گذارد. او پیشنهاد می‌دهد که فرمانده ایرانی باید کشته و یا ربوده شود.

مؤسسه «میدل‌ایست» از مجموعه نهادهای تحقیقاتی مستقر در واشنگتن با بیش از نیم‌قرن سابقه نیز در فوریه‌ی همان سال، برگزاری جشن بزرگداشت انقلاب ایران در ۲۲ بهمن را در حلب و برخی شهرهای دیگر سوریه نشانه‌ی هژمونی قدرت نرم ایران دانست و مراکز فرهنگی ایران در سوریه، لبنان و افغانستان را با هدایت نیروی قدس، از مؤلفه‌های این قدرت و نفوذ هژمونی ایران در منطقه برشمرد.


افکار عمومی منطقه، سلیمانی را از نزدیک می‌شناخت

امّا هنوز این نقاط اطلاعاتی و این گراف دست‌کم در حوزه‌ی اطلاعات آشکار به یکدیگر متصل نشده بودند. زمان لازم بود تا چند روزی پس از شهادت سردار سلیمانی، پیتر مندویل، مدیر بخش «ژئوپلتیک قدرت نرم دینی» در مرکز تحقیقاتی برکلی و از اعضای دپارتمان ستاد برنامه‌ریزی سیاسی آمریکا (بازوی استراتژیک وزارت خارجه) در دوره هیلاری کلینتون و از گردانندگان سیاست آمریکا در قبال «بهار عربی» کلیدهای بیشتری را درباره‌ی اهمیت شخصیت سلیمانی در قدرت نرم ایران در منطقه روشن کند.

پیتر مندویل در این گفت‌وگو با اشاره به نقش سردار در ارتباط با قدرت نرم دینی ایران در منطقه، علی‌رغم موج برچسب‌زنی‌های رسانه‌های غربی به نیروی قدس به‌عنوان پایه‌گذار و هدایت‌کننده‌ی شبه‌نظامیان شیعه تصریح می‌کند: «به نظرم چیزی که مهم است تصمیم‌سازان و افکار عمومی متوجه باشند این است وقتی بحث به قدرت نرم دینی می‌رسد، ایرانی‌ها برعکس عربستان سعودی یک مزیت نسبی دارند و آن اینکه رویکرد آنان به دین هیچ‌وقت از آن‌هایی نبوده که مثل کارشناسان سعودی تلاش کنند یک تفسیر خاص از دین را تحمیل کنند و به زور در حلقوم مردم بریزند. ایرانی‌ها بسیار باهوش و پیچیده در شناخت ذهنیت مردم بومی در خاورمیانه، آفریقا، جنوب آسیا و به‌طور کلی «جنوب جهان» عمل کرده‌اند و فهمیده‌اند نگرانی‌های این مردم واقعاً خیلی بیشتر به شکل توزیع قدرت سیاسی و اقتصادی در جهان ارتباط دارد تا این مسائل. بنابراین راهی که آن‌ها برای ترجمه‌ی گفتمان دینی به مجموعه‌ای از روایت‌ها درباره‌ی مقاومت، عدالت اجتماعی و مبارزه با نابرابری پیدا کرده‌اند، باعث شده است تا دستیابی به قدرت نرم فراملّی در گستره‌ای وسیع، برایشان آسان‌تر باشد.

ژنرالی که آمریکایی‌ها چه قبل و چه بعد از ترور، تلاش می‌کردند از او چهره‌ای تروریست بسازند، همان کسی بود که خود نیز بارها اذعان کردند کلیدی‌ترین شخصیت در جمع‌کردن بساط داعش از منطقه است. مردی که آمریکایی‌ها از او اهریمن می‌ساختند تا حضور غاصبانه‌شان را در منطقه توجیه کنند همان کسی بود که وقتی محموله‌ی غذا به منطقه‌ی تحت محاصره‌ی داعش در شرق سوریه می‌رسید، در دل خطر، از ماشینش پیاده می‌شد تا با دستان خودش غذا را در دست سنی‌های سوری بگذارد. آمریکایی‌ها بدون شک بیش از افکار عمومی منطقه، شمایلی را که از سلیمانی ساختند، باور کردند و به همین خاطر بود که تماشای سیل جمعیت در کشورهای منطقه را هضم نکردند و برنتابیدند.


ارسال نظر