قصه در ابتدای دهه هشتاد اتفاق میافتد که وضعیت سیاسی کشور به شدت تحت تاثیر حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق قرار گرفته و با وجود اینکه سالها از پایان جنگ میگذرد، سایه ترس و وحشت دوباره مردم را به یاد روزهای تاریک گذشته انداخته. ماجرا مربوط میشود به شب سال تحویل در یک خانواده نه چندان متمول ساکن آبادان. پدر خانواده معتاد و لنگ مواد است و همین جوّ خانه را به هم ریخته اما ناگهان وقوع حادثهای مهیب همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهد و این خانواده میفهمند که در فاصله کوتاه میان زندگی تا مرگ، بیش از هر زمانی به هم نیاز دارند.
یکی از آفتهای سینمای ایران در سالهای اخیر که شدت هم پیدا کرده، قطع شدن ارتباط میان تولیدات سینمایی با ادبیات، به خصوص ادبیات نمایشی است. اقتباس در سینمای جهان همیشگی جایگاهی ویژه داشته و به مرور زمان این پیوستگی افزایش هم یافته. اما سینمای ایران سالهاست که عادت کرده به بازیافت و تغذیه از خودش و به ندرت میبینیم که فیلمسازها به سراغ منابع موجود بروند. آذرنگ در اولین تجربه کارگردانیاش، در سینما، تصمیم گرفته تا یکی از تجربیات تئاتری موفق خودش را به این مدیوم بیاورد و بر روی نمایشنامه روزی روزگاری آبادان دست گذاشته.
حتی اگر سنتهای تئاتری در تبدیل این متن به سینما را کنار بگذاریم، دو عنصر اصلی در فیلم اول آذرنگ شخصیتها و موقعیتی هستند که در آن گیر افتادهاند. برای همین بخش اصلی بار درام بر دوش بازیگران قرار گرفته. فاطمه معتمدآریا و محسن تنابنده پیشتر ثابت کردهاند که میتوانند هر نقشی را به فرصتی برای غلبه بر یک چالش بازیگری تازه تبدیل کنند و روزی روزگاری آبادان نیز این قابلیت را دارد تا به یکی از تجربیات مهم در کارنامه بازیگری آنها تبدیل شود.
موضوع و موقعیتی که آذرنگ در فیلم اول خود روی آن دست گذاشته و برای تبدیل آن به تجربهای سینمایی وسواس زیادی هم به خرج داده، مربوط به بیست سال قبل است اما به وضعیت امروز جامعه خیلی هم بیارتباط نیست. البته این ارتباط وقتی برقرار میشود که بتوان کلیت قصه و اجرای فیلم را بهعنوان یک تجربه زیستی واقعی پذیرفت و تماشاگران از نظر احساسی با آنچه که شخصیتها در موقعیتی پیشبینینشده از سر میگذرانند، همراه شوند. موفقیت فیلم منوط به عملکرد آذرنگ در مقابله با این چالش سخت و پیچیده در کارگردانی خواهد بود و باید دید که منتقدان و تماشاگران چه واکنشی به حاصل کار نشان میدهند.
واکنش منتقدان به فیلم روزی روزگاری آبادان
اولین ساخته حمیدرضا آذرنگ بعد از اولین نمایش در جشنواره امسال، تقریبا موفق شده که از منتقدان تایید لازم را بگیرد اما هنوز با تحسین فاصله دارد. یکی از فیلمهای قابل قبول این دوره که نهایتا به دستاورد ویژهای نمیرسد اما از ضعف یا مشکل بزرگی هم ضربه نمیخورد.
نکتهای که همچنان کلیت روزی روزگاری آبادان را تحت تاثیر قرار داده، نزدیکی آن به مدیوم تئاتر است. محدودیت زمانی و مکانی در وقوع قصه و سابقه تئاتری آذرنگ این پیشفرض را برای مخاطب به وجود میآورد، هرچند که فیلم تلاش خود را کرده تا از ظرفیتهای نمایشی و تصویری مدیوم سینما حداکثر استفاده را ببرد، به ویژه در مواجهه با موقعیت اصلی درام که جنبهای ذهنی به فضای واقعگرایانه قصه بخشیده. با این وجود همچنان ذات اثر به منطقی نمایشی نزدیک است تا واقعگرایانه. در نتیجه عناصر اجرایی فیلم به ویژه بازیها نیز کاملا تحت تاثیر همین رویکرد قرار گرفته است.
از سویی دیگر، تلاش آذرنگ برای ربط دادن فضای قصه به وضعیت امروز ایران، که در نشست خبری فیلم هم به شکلهای مختلف به آن اشاره کرد، تا حدود زیادی تحمیلی است و به دلیل تاکید روی ایدههایی که پیوند تماتیک سستی برای یک قرائت به روز از شرایط دارند، در این زمینه خیلی نمیتواند پیشروی کند و موثر باشد