آتش بدون دود یک اثر ماندگار در هفت جلد است که به مدح و ستایش ترکمن صحرا و اتفاقات تاریخی و انقلابی می پردازد. این کتاب که نگارش آن بیش از سی سال از عمر نادر ابراهیمی را از آن خود کرده، در قالب یک سریال به ساخت خود ایشان نیز در آمده است.
جرقه اولیه این داستان بلند را در ذهن نادر ابراهیمی، دکتر خدر فروهر ایجاد کرده است. دکتر فروهر پس از تعریف کردن داستان اجداد خود و نام بردن از شخصی مشابه به" گالان"، ایده ای در ذهن نادر ابراهیمی می کارد که ثمره آن درخت پرباری چون آتش بدون دود شد.
جلد اول این داستان مربوط به گالان و سولماز است. این دو عاشق از دو قبیله یموت و گوکلان هستند که به علت جنگ های متعدد و خونینی که داشته اند، قسم خورده اند که پیوندی در میانشان شکل نگیرد. اما عشق راه خود را پیدا می کند. روزی که گالان، سولماز را در کنار چشمه می بیند، دل به او می بندد. سولماز شرط می گذارد که اگر این دلاور بتواند او را از چادرشان بردارد، با او ازدواج خواهد کرد.
نادر ابراهیمی با قلم جذاب خود، رشادت و شجاعت گالان در رسیدن به عشقش و ربودن سولماز از چادرشان را به شکلی ماندگار روایت می کند. پس از این اتفاق، دو برادر گالان توسط گوکلان ها از پای در آمدند و نفرتی همیشگی را در دل گالان کاشتند.
اما زندگی پر چالش این دو به همین جا ختم نمی شود و مشکلات داخلی، سرانجام به جدا شدن آن ها و تعدادی از بزرگانشان از قبیله و ایجاد اینچه برون در کنار درختی به نام درخت مقدس می شود.
در جلد دوم نادر ابراهیمی زمینه را برای معرفی قهرمان اصلی داستان فراهم می کند. پسر گالان، آق اویلر دارای سه فرزند پسر و یک دختر است. در این زمان بیماری به جان مردم افتاد. بچه ها را پیش از دوسالگی کشت. مردم دست به دامن خرافات و درخت مقدس شدند. آق اویلر، یکی از پسران خود یعنی آلنی را کنار کشید و از او خواست که به شهر برود و طبابت را بیاموز. مردم که این کار کدخدای خود را توهین به درخت مقدس می دانستند از او و آلنی دل چرکین شدند. به ناچار آق اویلر از کدخدایی کناری گرفت و تلاش کرد تا چشم خود را به کارهای مردم ببندد.
جلد سوم به بازگشت آلنی از شهر و تنهایی و تلاش های او برای طبابت مردم و دور کردن آن ها از خرافات می گذرد. در جلد چهارم قهرمان زن داستان، مارال همسر آلنی نیز برای کمک به زنان ترکمن، طبابت را از همسر خود می آموزد.
سه جلد بعدی این کتاب به رشادت های این زن و شوهر و فرزندان غیورشان پرداخته شده است. فعالیت های سیاسی و تاثیرگذار آلنی و مارال و تلاش های این دو فرد برای وطن و مردم، تا پایان عمرشان ادامه دارد و در این راه از هیچ کوششی فروگذاری نکردند.
آلنی و مارال که می توان آن ها را تقریبا شخصیت های واقعی در نظر گرفت، شخصیت هایی هستند که گرچه از میان رفته اند و نام اوق اویلرها با سرنوشت سیاه فرزندانشان نابود شد، اما کارهای بزرگشان همواره باقی است.
این کتاب هفت جلدی، آنقدر زیبا، جذاب و روان نوشته شده است که خواندن آن را خستگی ناپذیر می کند. این روایت پرکشش شما را به دنبال خود می کشد و میل تورق بیشتر و بیشتر را ایجاد می کند.
بخش زیبایی از کتاب آتش بدون دود را که در ستایش عشق و دوست داشتن است در زیر می خوانیم:
از عشق سخن باید گفت، همیشه از عشق سخن باید گفت.
عشق در لحظه پدید می آید، دوست داشتن در امتداد زمان. این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. عشق معیارها را درهم می ریزد، دوست داشتن بر پایه معیارها بنا می شود. عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد، دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد. عشق قانون نمی شناسد، دوست داشتن اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی ست. عشق فوران می کند– چون آتشفشان و شره می کند– چون آبشاری عظیم، دوست داشتن، جاری می شود– چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم. عشق ویران کردن خویش است، دوست داشتن، ساختنی عظیم...!