در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۶۲۶۰۵
تاریخ انتشار: ۰۹ آبان ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۶
روایتی تاریخی از دو قرن ایران
نویسنده: مجید یوسفی
ر این کتاب نویسنده سعی داشته بعضی وقایع تاریخی را به زبان داستان درآورد.«دختر موشرابی» داستان در داستان است. اولین داستان در خرداد96 اتفاق می افتد و داستان بعدی، روایتی است از دوقرن تاریخ معاصر و برای این منظور مقاطعی از تاریخ را برش زده و به ترتیب زمان جلو آمده. وقایعی همچون ماجرای ترکمانچای، ماجرای مشروطه و اعدام شیخ فضل الله، واقعه گوهرشاد، تحریم تنباکو و... از ماجراهای تاریخی این رمان می باشند.

خواندن تاریخ علاوه بر اینکه ما را با اتفاقات گذشته و ماجراها و رویدادهای پیش آمده آشنا می کند، باعث عبرت آموزی و استفاده از آن در آینده نیز می شود. اما خواندن تاریخ به همان مقدار که مهم است به همان اندازه نیز ثقیل و خسته کننده می تواند باشد. اما «دختر موشرابی» توانسته تاریخ را در قالبی بریزد که نه خسته کننده باشد و نه ثقیل. در این کتاب نویسنده سعی داشته بعضی وقایع تاریخی را به زبان داستان درآورد.«دختر موشرابی» داستان در داستان است. اولین داستان در خرداد96 اتفاق می افتد و داستان بعدی، روایتی است از دوقرن تاریخ معاصر و برای این منظور مقاطعی از تاریخ را برش زده و به ترتیب زمان جلو آمده. وقایعی همچون ماجرای ترکمانچای، ماجرای مشروطه و اعدام شیخ فضل الله، واقعه گوهرشاد، تحریم تنباکو و... از ماجراهای تاریخی این رمان می باشند. نقد سیاست خارجی 2 قرن گذشته کشور از محورهای مهم این رمان است .
این کتاب هشت فصل دارد: دختر قجری، دختر گرجی، دختر میرزا، دختر مشروطه، دختر نوغان، دختر شهرنو، دختر کرد ودختر موشرابی.
از خصوصیات خوب این کتاب، قلم زیبا و روان نویسنده و مهم تر از همه پرداختن به موضوع تاریخ است . این کتاب با نثر روانش به کمک کسانی می آید که تاریخ خواندن را کسل کننده می پندارند. با خواندن این کتاب نه تنها از مطالعه تاریخ خسته نمی شوید. بلکه می توانید آن را شروعی برای مطالعات تاریخی خود رقم بزنید.


پشت جلد کتاب، نویسنده ، "دختر موشرابی" را به عنوان روایت دختران این سرزمین معرفی کرده است. انتظار می رفت با خواندن کتاب نقش پررنگ زنان در مبارزه و تاریخ دیده شود. اما بنظر می رسد کتاب بر خلاف ادعایش داستان زنان و دختران این سرزمین نبود. طبق معمول روایتی مردانه بود از وقایع تاریخی که برای اینکه داستان زنانه شود گاهی از حرمسرای شاهان با پررنگ کردن خصوصیت حسادت زنانه گفته شده و گاهی عشق به دخترکان و قصه تعدی به آن ها در گوشه ای از داستان ها مشاهده می شود.
در واقع احساس می شود داستان دختران و زنان سرزمین به زور عشق و تعدی و حسادت به صورت کمرنگ به داستان ها چسبانده شده اند.

نکته دیگه ای که باید به آن اشاره داشت موهای شرابی دختری است که همسر خبرنگار داستان هست.
ناقص ماندن و بیان نشدن نتیجه برخی وقایع تاریخی از نقاط ضعف دیگر این داستان می باشد.؛ مانند داستان جنبش تنباکو (دختر میرزا) که در آن اشاره ای به لغو قرار داد نشده است.

محمد حسین‌زادهدر سال ۱۳۶۴ به دنیا آمد. او در رشته مدیریت تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کرد و در حدود ۱۵ سال است که به نوشتن در رسانه‌های مختلف مکتوب و مجازی مشغول است. تا به حال از او صدها یادداشت و مقاله سیاسی فرهنگی منتشر شده است. به دلیل فعالیت‌هایش امروز به‌عنوان یکی از فعالان فرهنگی هنری خراسان رضوی شناخته می‌شود و مسئولیت معاونت فرهنگی سپاه امام رضا (ع) را بر عهده دارد.

بخشی ازکتاب دختر مو شرابی

داخل باغ بلبشویی بود. جمعی از درباریان به نزاع برخاسته بودند و دورتر در سه ضلع معرکه، سه فرنگی شیک‌پوش به نظاره. هرکدام از درباریان نطقی می‌کرد و دیگری را متهم می‌کرد به سوءقصد به جان شاه! جمعیت بی‌خبر از حضور شاه که از دور به تماشای نزاعشان ایستاده.

- جان رعیت به جان شاه بند است! نفس شاه تنگ شود، نفس رعیت می‌ایستد! بعد شما چگونه می‌خواهید طبیب روس به دربار بیاورید؟! نسخه‌ای که روس بنویسد زهر است تا شفا! هنوز زخم روس‌ها بر پیکر ایران التیام نیافته که بخواهید به‌جای مرهم، نمک بپاشید بر آن!

ایشیک آقاسی آهسته زیر گوش شاه گفت: «ایشان همان رابط کنسول انگلیس است که به اندرونی صدراعظم رفت‌وآمد دارند و بعضی مخدرات هم از طریق ایشان با عائله سرکنسول نشست‌وبرخاست پیدا کرده‌اند. سردسته انگلوفیل‌های دربار است

کشمکش در باغ همچنان ادامه دارد. یکی سنگ روس را به سینه می‌زند و دیگری سنگ انگلیس را! فرانسه هم سهم خودش را دارد در این غائله!

- روس جنگ‌وصلحش عیان است! پشت‌وروی قبایشان یکی است، عکس انگلیسی‌ها! فی‌الحال که روس و ایران پیمان صلح بستند، خاطر شاه ایران عزیز است برای روس‌ها! انگلیسی‌جماعت اگر پایش به دربار باز شود، باید در خوف بود از پیشامد صرع و پیسی و جنون که از این قبیل در آستین کم ندارند آن خبیث‌ها! چهار تا ولایت مثل گرجستان، داغستان، قره‌باغ و باکو را داده‌ایم به روس‌ها در عهدنامهٔ گلستان، فدای یک تار سبیل اعلیحضرت، فراموش کرده‌اید که روس‌ها در همان گلستان تعهد دادند به حمایت از ولیعهدی عباس‌میرزا؟

از پچ‌پچ منشی‌الممالک در گوش شاه دیگر مطمئن شدم شخصی که چنین سنگ روس‌ها را به سینه می‌زند، رابط کنسول روس است در دربار. رابط کنسول فرانسه کمتر حرف می‌زد و تصمیم انتخاب طبیب روس یا انگلیس یا فرانسه را بر عهدهٔ شاه می‌دانست.

- ما چاکر و بنده‌زاده دربار شاه قاجاریم! نمک سفره قاجار را خورده‌ایم و شکستن نمکدان در مرام و مسلک ما راه ندارد! چند صباحی که در پاریس به تحصیل اشتغال داشتم، طبیب‌های فرانسه را حاذق‌ترین اطبای عالم یافتم، ولی فهم و شعور شاه کجا و ما چاکران کجا؟ اعلیحضرت هرآنچه امر کنند، قطعاً به صلاح نزدیک‌تر است!

منشی‌الممالک به شاه گفت: «این فرانسوی‌های لاکردار نمی‌دانم با کدام رویشان به دربار رفت‌وآمد می‌کنند؟ قربان این بی‌حیاها آمدند با ما توافق فین‌کنشتاین امضا کردند و ما آن‌همه امتیاز دادیم که از ما مقابل قشون روس حمایت کنند، بعد سر بزنگاه رفتند با روس هم سیاهه بستند علیه ما! بی‌شرف‌ها گفتند خیالتان تخت، کنارتان هستیم در مقابل هجمهٔ روس. سال نگذشت که خنجری که قرار بود بدهند تا با آن با روس بجنگیم، با همکاری روس‌ها به پشت ایران زدند.

شاه چهره بر هم کشید.

- خاطرات تلخ، اوقاتمان را هم تلخ می‌کند! از اول این فرانسوی‌ها نمکدان‌شکن بودند. دستمان را هم که تا مرفق در دبه عسل کردیم، تا گاز نگرفتند، رها نکردند. حالا چه شده فرنگی‌ها دلسوز حال و احوالات ما شده‌اند؟! چه تدبیر کرده‌ای جناب ایشیک آقاسی برای این بازار شامی که درست کرده‌ای؟

نویسنده: محمد حسین زاده

ناشر: کتابستان معرفت

موضوع اصلی: رمان و داستان تاریخی

تعداد صفحه: 220


ارسال نظر