فاطمه ترکاشوند ، کارشناس ارشد مشاوره ،
خبرگزاری دانا ؛ در تمامی فرهنگ ها دروغگویی امری زشت و ناپسند تلقی میشود .بی تردید همه ما
از دروغ گفتن یا شنیدن آن احساس نا خوشایندی داریم.اما
واقعیت این است که برخی از کودکان به دلایلی از مسیر اصلی منحرف شده و به دروغگویی
و فریبکاری می پردازند و این حالت زمینه ی دشواری را برای والدین و مربیان و حتی
خود کودک فراهم می کند. در این میان پدر و مادر که تربیت کودک جزء اصلی ترین وظیفه
آنهاست با شنیدن دروغ از کودک خود احساس ناراحتی بیشتری می کنند .اما باید گفت کودکان علاوه بر الگوگیری از رفتار والدین،
به دلایل متعدد به دروغ روی می آورند. تا حدود سن 5 سالگی دروغگویی در
کودکان کاملا طبیعی و جای نگرانی ندارد زیرا کودک در این سن از تخیل زیادی
برخوردار است، توان تشخیص بین بیداری و رویا حقیقت و مجاز را ندارد. مثلاً «کودک
از خواب بلند میشه میگه مامان دیدیش؟میخواست اسباب بازی هامو برداره مامان متوجه
میشه فرزندنش خواب دیده میگه نه عزیزم نگران نباش » وقتی با عروسکش بازی میکند با
آنها حرف میزند انگار که عروسکش زنده است بله کودک در این سن جاندار پندار است.
کودکان دراین سن بین حقیقت و مجاز، بیداری و رویا، تخیل و واقعیت فرقی نمی گذارند،
به همین دلیل آنچه را که می گویند نباید انتظار داشته باشیم راست و درست باشد بعد
از این سن دروغگویی جنبه اخلاقی دارد و باید
با راهکار درست جلوی آن را گرفت. ممکن است طفل در سن 6سالگی باشدو
باز هم دروغ بگوید .شکی نیست که
اینگونه دروغگویی ها جدی است واز نظر تربیت باید جدی با آن برخورد شود او حتی ممکن
است چیزی را بدزدد و دیگران را متهم کند .در عین حال باید بگوییم کودکانی
هم هستند که حتی در این سن به علت ضعف شخصیت، بیماری، عدم کمال در سخنگویی، عدم
درک مطلبی از روی درستی، عدم تطبیق آنچه را که دیده و شنیده با واقعیت ، به گونه
دروغ بیان می دارند و یا دیده ها و شنیده های خود را فراموش کرده و بر گونه ی دیگر بیان می دارند.
اما ریشه و علل
دروغگویی چه می تواند باشد؟
1-ترس از والدین : بعضی از والدین رفتار خشونت بارتری با فرزندان خود دارند،
به کوچکترین بهانه آنها را کتک می زنند، در مقابل دیگران دعوا و تحقیرشان می کنند .به گمان والدین می توانند با این حرکات جلوی انحرافات
روانی آنها را بگیرند در صورتی که کاملا در اشتباه هستند و کودک با این عمل والدین
از آنها فاصله گرفته و خود را جدا احساس
می کنند.. اینگونه خانواده ها علاوه براینکه
نمی توانند کار مثبتی به عنوان کامل بازدارنده از انحرافات درتربیت کودک خودانجام
دهد بلکه باعث می شوند که ترس کودک به تدریج ریخته و کارهای خود را با جرات و
جسارت بیشتری انجام دهد .
2-خودنمایی: این کودکان به دلیل اینکه مورد
توجه والدین قرار نمی گیرند( از جمله گرفتاری های شغلی، مشکلات خانوادگی) فکر می کنند که حرفها و کارهایشان مورد پسند
والدین و اطرافیان نیست و به ناچاربرای خودنمایی هر چه بیشتر متوسل به دروغ و
مغلطه و اغراق می شوند. گاه دروغ های چنان شاخ داری می
گویند که موجب تحریکات منفی عصبی والدین می شود و گاه کارهایی را به دروغ به خود
نسبت می دهند تا از خود قهرمان بسازد تا بدین وسیله بتواند توجه اطرافیان را به
خود جلب نماید و گاه دست به کارهای خطرناکی می زند که با جثه و سن و سالش واقعا ناهمخوان
است. بنابراین بهتر است کودک را محترم بدانیم، به حرفهای آنها هر چند که بی جا و بی
موقع هم باشد گوش بدهیم.
3-گاهی می تواند علت روانی داشته باشد: مانند میل به
خودنمایی و ممتاز نشان دادن خود و جلب توجه ، غرور کودک و نشان دادن اینکه از
دیگران کمتر نیست، وجود اضطراب که زمینه ی
مقاومت فرد را در هم می شکند، جنبه دفاعی برای انکار خطا و پوشاندن عیوب و در امان
ماندن از عقوبت، ایجاد ارزش برای خود و به رخ
کشیدن آن و در نهایت ترس.
جسباندن
برچسب دروغگویی تاثیر منفی بر عزت نفس کودک خواهد گذاشت و او را به این باور می
رساند که واقعا
دروغگو است، پس به دروغگویی بیشتر وادار خواهد شد . هرگز به
کودک وعده های دروغین ندهید، زیرا با این کار دروغگویی را به او می آموزید .هرگز با تشویق و خنده از حیله ها و دروغ های کودکان خود
استقبال نکنید تا باعث پرورش این ویژگی ناپسند در کودک نشوید .راستگویی
را در کودک تحسین کنید و هنگام راست گفتن، به او پاداش دهید و او را تحسین کنید.