
به گزارش خبرگزاری دانا یکی از مواردی که از ابتدای انقلاب اسلامی درباره دانشگاهها مطرح بوده، تحقق دانشگاه اسلامی و به دنبال آن تولید دانش اسلامی است که بارها از سوی مسئولان نظام به آن اشاره شده است، اما به باور صاحبنظران هنوز تا رسیدن به این نقطه فاصله زیادی وجود دارد.
دانشگاه اسلامی در بیانات مسئولان کشور بارها مورد تأکید قرار گرفته و در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم جلسات زیادی در این زمینه برگزار و سند اسلامی شدن دانشگاهها تصویب شده است.
خبرنگار ایکنا برای بررسی بیشتر این موضوع و در مجموعه پرونده دانشگاه اسلامی، با نیره قوی، رئیس پژوهشکده فرهنگ و دین پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، به گفتوگو نشسته که بخش اول این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
ایکناـ همانگونه که مطلع هستید موضوع دانشگاه اسلامی و علوم اسلامی از دغدغههای مسئولان نظام است اما هنوز نتوانستهایم اهداف خود در این زمینه را محقق کنیم. به نظر شما اساساً مراد از یک دانشگاه اسلامی چیست و چه اصول و قواعدی بر آن حاکم است؟
دانشگاه اسلامی از جمله موضوعاتی است که پس از پیروزی انقلاب مورد تأکید حضرت امام(ره) قرار گرفت و در طول چند دهه گذشته نیز شاهد تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری درباره اسلامی شدن دانشگاهها در ابعاد مختلف بودهایم اما اگر بخواهیم تعریفی اجمالی از دانشگاه اسلامی داشته باشیم ابتدا در یک تعریف حداقلی باید گفت در مطالعات انقلاب اسلامی یقیناً این نکته را مورد توجه قرار میدهیم که انقلاب اسلامی باعث شد علاوه بر تغییر در ساختارها از جهت اداره کشور، یک اتفاق مبناییتر بیفتد و آن اینکه سمت و سو و جهت حرکت کشور به سمت اسلامی شدن باشد.
از نظر شکلی میتوان گفت در دانشگاه اسلامی ورود و خروج دختران و کلاسها جدا باشد یا اتفاقاتی از این دست رخ دهد اما یقیناً این تعریفی حداقلی از دانشگاه اسلامی است و مطلوب اصلی ما نیست؛ هرچند ممکن است یک بُعد از دانشگاه اسلامی از نظر بعضیها این باشد. یقیناً منظور از دانشگاه اسلامی این است که سمت و سو و کاربرد تولیدات دانشگاه در همان جهتی باشد که انقلاب اسلامی برای ایران به ارمغان آورد و به لحاظ معرفتشناختی، حرکت دانشگاه به سمت آرمانهای انقلاب اسلامی باشد.
ایکناـ به نظر شما مظاهر و نمود بیرونی اسلامی شدن دانشگاهها چه چیزهایی میتواند باشد؟
علاوه بر دیدگاه رهبران انقلاب اسلامی، سند اسلامی شدن دانشگاهها را هم داریم که در آن به چهار نظام شامل نظام آموزشی، پژوهشی، مدیریتی و تربیتی اشاره شده است. این چهار نظام به عنوان چهار ضلع میتواند ساختاری را بنا کند که آن ساختار الزاماً بدین معنا نیست که اگر معاون آموزشی، پژوهشی یا اجتماعی در دانشگاهها داشتیم بگوییم دیگر دانشگاههای ما اسلامی شدهاند. به نظر میرسد در اسلامی شدن دانشگاهها نمیتوانیم بگوییم اولویت با آموزش، پژوهش، نظام تربیتی یا مدیریتی است چون به هرکدام از اینها اولویت دهیم ممکن است از دیگری غافل شویم.
اما نکته مهم این است که هر چهار نظام که در سند اسلامی شدن دانشگاه مورد اشاره قرار گرفته است از یک منظر دارای اولویت هستند اما یقیناً وقتی محتوا بر اساس مبانی معرفتی، هستیشناسی و انسانشناسی باشد که در اسلام مد نظر است، میتواند پژوهش و نظام تربیتی و مدیریتی را تحت الشعاع قرار دهد. در این صورت میتوانیم بگوییم که ما به طرف اسلامی شدن دانشگاهها حرکت کردهایم و حرکتمان درست است.
ایکنا ـ با وجود همه تلاشهایی که صورت گرفته انتقاداتی به کندی روندی که در پیش گرفتهایم وجود دارد. به نظر شما الان کجای کار هستیم؟
شاید مراد از سؤال شما این باشد که آیا دانشگاه اسلامی شده است یا خیر؟ یقیناً میتوانم بگویم حرکت را آغاز کردهایم اما موضوعات و جهت حرکت هم در برنامهریزی اصلی بسیار مهم است. اگر دانشگاه اسلامی را یک خرده نظام در نظر بگیریم باید در نظر داشته باشیم هر سیستم و نظامی دارای مبنا و منبع و به تبع آن دارای اصول و قواعد است و در نتیجه میتواند نهاد و سازمانهایی داشته باشد بنابراین این نهادها باید مقرراتی داشته و ارتباطی میان خردهنظامها برقرار باشد.
اگر بگوییم پس از انقلاب اسلامی، سنگ بنای نظام اسلامی گذاشته شده است، پس جهت و سمت و سوی خرده نظامی همانند دانشگاه اسلامی نیز مشخص شده است. در دوران انقلاب فرهنگی چند سال دانشگاهها تعطیل شد، علتش این بود که تصور میشد باید متون دانشگاهی تغییر کند تا دانشگاهها اسلامی شوند اما آیا صرفاً نوشتن یک متن میتواند بدون تغییر در مدیریت، منابع انسانی و حیطه آموزش، منجر به اسلامی شدن دانشگاهها شود؟ معتقدم دانشگاه اسلامی یک فرآیند و پروسه است نه یک پروژه که بگوییم با عوض شدن متون محقق شده است.
تلاشهایی بعد از انقلاب فرهنگی در این راستا صورت گرفته اما چون هنوز ما را به مطلوب نرسانده است بنابراین این بحث مطرح شد که تحول در علوم انسانی و سپس سند دانشگاه اسلامی را داشته باشیم. همین فرآیند به ما نشان میدهد که اهداف ما محقق نشده است. درباره اینکه الان کجای کار هستیم باید گفت که کار را آغاز کردهایم اما لازمه عبور از گردنهها این است که وضعیت مطلوب را به خوبی ترسیم کنیم و بگوییم که منظور از دانشگاه اسلامی چیست و چه گلوگاهها و پروژههایی دارد؟
ممکن است گفته شود که علم تجربی یک علم بشری و تعاملی با غرب است بنابراین نیازی به تغییر در آن نداریم و فقط علوم انسانی نیاز به تحول دارد اما آیا در فرآیند اسلامی شدن نظام سلامت در دانشگاهها، فقط متون مطرح است یا باید به نیروی انسانی و سمت و سوی علوم هم توجه کنیم؟ انسانی که در دانشگاه تربیت میشود آیا فقط انسانی است که برخی آموختههای علم تجربی را دارد یا قرار است انسان مهذبی باشد که چرخه سلامت را به سمت نگاه معرفتی اسلام سوق دهد؟ اینها مباحثی هستند که باید به صورت عمیق مورد بررسی قرار گیرند.
چرا انقلاب فرهنگی منجر به تحقق دانشگاه اسلامی نشد؟
البته بارها در این زمینه مطالبی نوشته شده و اخیراً نیز کلانپروژهای را در زمینه دانشگاه اسلامی داشتیم که در یک بخش کوچک این پروژه مشخص شد بیش از هزار مقاله در خصوص ابعاد مختلف دانشگاه اسلامی داریم که هرکدام بُعدی از دانشگاه اسلامی را مورد توجه قرار دادهاند اما نگاه کلان در آنها حاکم نیست که بتواند جهت و سمت و سو را در راستای نظام کلان اسلامی ترسیم کند. از سوی دیگر ممکن است گفته شود اگر سند اسلامی شدن دانشگاهها اجرایی شود میتوان گفت دانشگاهها اسلامی شده است که به نظرم اینگونه نیست اما معتقدم اقدامی خوب و قابل تأمل است که اندیشمندان ابعاد مختلف آن را واکاوی کنند و از همه مهمتر راههای تحقق را مورد بررسی قرار دهند چراکه آسیبی که همیشه در زمینه علوم انسانی داشتهایم این است که مسیر را طی میکنیم اما راههای عینیتبخشی را چندان مورد توجه قرار نمیدهیم بلکه صرفاً مباحث نظری آن را مورد توجه قرار میدهیم.
ایکنا ـ این دانشگاه و وضعیت مطلوبی که شما فرمودید قرار است به آن برسیم چه تفاوتی با یک دانشگاه غربی دارد؟
یقیناً هر دانشگاهی با توجه به نظام و سیستم فکری حاکم بر آن کشور بنیانگذاری میشود. دانشگاه محل آموزش، پژوهش و داد و ستد علمی بین استاد و دانشجو است. در نظامهای لیبرالیستی در غرب، خصوصاً در علوم انسانی، آموزشها و متون با توجه به مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختیشان شکل میگیرد. اما مبانی ما هرچند نقاط اشتراکی با غرب دارد ولی دارای نقاط افتراق هم هست و شاید مهمترین نقطه قوت ما در دانشگاه اسلامی تدوین محتوای علمی، پژوهشی و تربیتی بر اساس نگاه معرفتشناسی اسلام است.
ما معتقدیم عالَم خالقی دارد و آن خالق، دین را به عنوان برنامه زندگی در دو ساحت زندگی انسان یعنی دنیا و آخرت قرار داده است. همچنین معتقدیم دین اسلام برای هدایت انسان در مسیر ربوبیت است لذا متون، دروس و گرایشهای مختلفی که داریم باید بر مبنای این دین باشد. بر اساس این پیش فرض رشته جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد، مدیریت، حقوق و ... ایجاد میشود.
ایکنا ـ حال سؤال پیش میآید که آیا ما گزارههای مختلف اسلامی در دانشگاه مطلوب را فقط به عنوان پیشفرض قبول داریم؟
نه اینگونه نیست. ما در دین اسلام معتقدیم که قرآن همانند کتاب جغرافیا، تاریخ، مدیریت و اقتصاد نیست اما در عین حال اصول و محتوایی دارد که مبانی این علوم از قرآن یا دیگر منابع دینی ما قابل استنتاج است. منابع معرفتی و اصول و قواعد ما مشخص است و اگر ما دین اسلام را اعم از اخلاق، احکام و مباحث کلامی در نظر بگیریم بنابراین چنین دینی در نگاه معرفتشناختی میتواند آبشخور و منبع خوبی برای بسیاری از علوم باشد.
نکته دیگر اینکه چهار نظام آموزشی، پژوهشی، مدیریتی و تربیتی در دانشگاههای شرق و غرب تفاوتی ندارند بلکه تفاوت در مبانی فکری آنهاست اما در بسیاری از علوم نیز با دانشگاههای غربی تعامل داریم و در برخی از پیشفرضها و حتی متون میتوانیم اشتراکاتی داشته باشیم و به نظرم این موضوع در ترسیم دانشگاه مطلوب جای تأمل دارد و لازم است متخصصین امر به این نقطه قوتِ تعاملی دقت کنند.
این هم درست نیست که یک خط بکشیم و بگوییم ما این سمت خط و آنها آن سوی خط هستند و هیچ نقطه اشتراکی با غربیها نداریم و مسیر و جهت و سمت و سو کاملاً متفاوت است چراکه ظرفیتهای بسیار خوبی هم برای تعامل با دانشگاههای غربی وجود دارد. آن موقع است که بعضی از مسیرها را دیگر لازم نیست طی کنیم بلکه میتوانیم در این تعامل از تجربه بشر به خوبی استفاده کنیم.
انتهای پیام/