در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
تعداد نظرات: ۱ نظر
کد خبر: ۱۳۰۱۵۳۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۳
دکتر مجتبی شریعتی‌نیاسر، معاون آموزشی سابق وزارت علوم و استاد دانشگاه تهران

به گزارش پایگاه خبری دانا، ریشه‌یابی دلایل کم‌طرفدار شدن یک رشته نسبت به ایجاد علاقه کاذب برای ورود داوطلب به این رشته‌ها مهم‌تر است. نسل امروز، نسلی هوشمند است؛ سیاست‌های تشویقی قدیم نمی‌تواند نخبگان را برای تحصیل در رشته‌هایی که برای آنان ابهام‌برانگیز محسوب می‌شود، ترغیب نماید. مشکل آنها عموما تأمین تسهیلات در طول تحصیل نیست بلکه مسئله حیاتی نخبگان، اطمینان از شرایط رشد و پیشرفت بعد از تحصیل است.

 با اشاره به تسهیلاتی که وزارت علم، تحقیقات و فناوری، بنیاد ملی نخبگان و معاونت علمی ریاست‌جمهوری برای ورود داوطلبان به برخی از رشته‌های کم‌طرفدار دانشگاهی در نظر گرفته‌اند،باید گفت اگرچه این سیاست با نیت و رویکرد خیرخواهانه اتخاذ شده اما راهکار مؤثری برای اقناع و جذب نخبگان در این رشته‌ها نیست.

رشته‌های کم طرفدار را می‌توان در سه دسته تعریف کرد. نخست، رشته محل­‌هایی که به واسطه نامعروف بودن یا دور افتاده‌بودن محلِ دانشگاه مجری، کم طرفدار هستند. دوم، رشته‌هایی که از لحاظ محتوا، جدید(مثل بین‌رشته‌ای‌ها) هستند و برای جامعه هدف ناشناخته مانده و بازار کار مطمئن و مشخصی ندارند و دسته سوم رشته‌هایی که به لحاظ کاربردی نامشخص بوده و به لحاظ اجتماعی از اعتبار ضعیفی برخوردار هستند.  

جامعه مد نظر مسئولین سازمان سنجش برای اعطای تسهیلات به رشته‌های کم برخوردار، نخبگان هستند. یک بررسی اجمالی نشان می‌دهد، این گروه از داوطلبان نخبه قاعدتا رشته‌های دسته‌بندی اول مورد اشاره، را به هیچ‌وجه دنبال‌نمی‌­کنند. همچنین ممکن است که رشته‌های دسته دوم را در شرایط خاص بپذیرند. به نظر می‌رسد، هدفگذاری سازمان سنجش برای ارائه مشوق‌ها، عمدتا برای رشته‌های دسته سوم است.

چرایی کم طرفدار بودن برخی از رشته‌ها باید مورد بررسی قرارگیرد، چهار فاکتور  «اعتبار اجتماعی»، «جاذبه شغلی»، «ظرفیت اشتغال دانش‌آموخته در بازار کار» و «علاقه‌فردی» سبب می‌شوند برخی از رشته‌ها مورد اقبال داوطلبان کنکور قرار نگیرند.  

بر اساس باورهای جامعه، مردم درباره دانش‌آموخته رشته‌هایی مانند ادبیات فارسی، تاریخ، ایران‌شناسی، جغرافیا و ... هستند، ابهامات زیادی مانند  "رشته تحصیلی آنها چه ره‌آوردی دارد؟"، "چه مشکلی را در جامعه حل می کند؟" در ذهن دارند. برای رفع این ابهامات نباید از فرهنگ‌سازی غافل شویم، باید الگوسازی انسانی را در این حوزه‌ها و رشته‌ها ترویج کنیم.

البته باید به این نکته هم توجه کرد که برخی افراد جامعه در رشته‌های کم‌طرفدار تحصیل‌کرده‌اند و به موفقیت‌هایی بی‌نظیری هم دست‌یافته‌اند؛ تعداد این افراد محدود نیست. نقش و فعالیت‌­های این افراد باید در رسانه‌ها برجسته شود تا نسل جوان با چنین‌چهره های شاخصی آشنا شوند. باید شرایطی ایجاد کنیم که حرفه، توانمندی و هنر افراد در رشته‌های تحصیلی بر مدرک آنها غالب شود؛ در غیراینصورت مدرک‌گرایی در جامعه تشدید و اعتبار اجتماعی رشته کاهش می‌یابد.

داوطلبان در زمان انتخاب رشته، به آینده شغلی خود فکر می‌کنند. پرسش‌هایی در ذهن دارند و به دنبال یافتن پاسخ هستند. آنها می‌خواهند بدانند که با مدرک تحصیلی خود درکدام مجموعه جذب می‌شوند؟ کدام دستگاه یا سازمان (دولتی، خصوصی یا نهادی) به آنها نیاز دارد؟ آیا رشته آنها برایشان آینده درخشانی دارد؟ پاسخ به این پرسش‌ها برای کسانی که دسته‌بندی دوم رشته‌ها (بین رشته‌ای) را مد نظر داشته باشند، بسیار مهم است. به طور مثال، کسانی که می‌خواهند برای رشته‌هایی مانند حقوق دریا، زیست‌شناسی سلولی، نانو مکانیک، اقتصاد مهندسی، مهندسی ارزش و ... تحصیل‌کنند باید به آینده شغلی و امکان استمرار تحصیل همراستا امیدوار باشند. مدیران ارشد نظام تصمیم گیری آموزش عالی وظیفه‌دارند که برای آنان چاره‌اندیشی کنند. توجه به این امور به مراتب مهمتر و مؤثرتر از تأمین تسهیلات تشویقی در طول تحصیلِ نخبگان است.

سازمان‌ها، نهادها، دستگاه‌های اجرایی یا بخش‌های صنعتی کشور، دانش‌آموختگان این رشته‌ها را با ضمانت قبلی جذب و استخدام نمایند و تسهیلاتی مانند افزایش اعتبار، معافیت مالیاتی، تأمین ارز، اعطای وام کم بهره برای آنها در نظر گرفته شود. چنین شرایطی به مراتب در ترغیب نخبگان برای انتخاب این نوع رشته‌­ها، مؤثرتر از اعطای تسهیلات در طول تحصیل است. اگرچه کمک هزینه تحصیلی، دوره‌های پیوسته و ... می‌تواند نقش مفیدی برای رتبه های پایین‌تر کنکور داشته باشد اما نخبگان، ضمانت‌های محکم‌تری برای رشد و پیشرفت آینده خود طلب می‌کنند.

در مواردی مانند اعطای تسهیلات بر اساس مصوبه شورایعالی کار  شاهد هستیم که یک دستگاه (آموزش عالی) تصمیم سیاستی می گیرد، دستگاه دیگر (وزارت کار) پایه پرداخت را تعیین می‌کند و دستگاه سوم (سازمان برنامه و بودجه) تأمین اعتبار می‌کند. عدم هماهنگی این سه دستگاه مانع از تحقق تصمیم سیاستی شده و در نتیجه طرح به شکست می‌انجامد؛ جوانان هم نسبت به گذشته ناامیدتر می‌شوند.

انطباق نیاز بازار به جمعیت معینی از دانش‌آموختگان یک رشته مهم است که باید در کانون توجه مدیران ارشد قرار بگیرد. در نظر نداشتن این موضوع در نظام تصمیم گیری، یک معضل جدی را در پی‌دارد. تعداد زیادی از دانشجویان در همین رشته‌های کم طرفدار به‌خصوص از دانشگاه آزاد اسلامی سالانه فارغ‌التحصیل می‌شوند اما در نهایت دستگاه­‌های اجرایی تعداد محدودی را جذب می کنند. میزان ظرفیت دانشگاه‌ها باید متناسب با نیاز جامعه تعریف شود تا بتوان در این رابطه نگرانی شغلی نسل دانشجو را مرتفع کرد.

ضروری است از تجربیات گذشته درس بگیریم، اگر پذیرش دانشجو در بعضی مراکز آموزش عالی را بررسی کنیم، به پاسخ برخی نگرانی‌ها می‌رسیم. به طور مثال، داوطلبان کنکور با رتبه های بالا به راحتی دانشگاه فرهنگیان را که بعضا رشته‌های کم‌طرفدار هم دارند، انتخاب می کنند. علت چیست؟ واضح است که ضمانت شغلی عامل اصلی این موضوع است.

دانشگاه فرهنگیان از بدو تحصیل به دانشجویان تسهیلات مالی می‌دهد و آینده شغلی آنها را در آموزش و پرورش تضمین می‌کند. ضمانت آینده شغلی، موضوعی موثر و مهم برای داوطلبان کنکور به حساب می‌آید. بنابراین هماهنگی دستگاه‌های اجرائی با آموزش عالی و ظرفیت‌های دانشگاهی می‌تواند در جذب دانشجویان شاخص در رشته‌ها بسیار مؤثر باشد. موفقیت این روش در تعیین ظرفیت پذیرش دانشجو دانشگاه‌های وابسته به دستگاه‌های نظامی به اثبات رسیده است.

اگرچه تعداد دانش‌آموختگان گرایش‌های کشاورزی زیاد است اما اشتغال تحصیلکرده‌های دانشگاهی در این بخش کمتر از ۴ درصد برآورد می‌شود. این سئوال‌ها مطرح می‌شود «چرا بالغ بر ۹۶ درصد افرادی که در این بخش اشتغال دارند، تحصیلات آکادمیک ندارند؟»، «چرا با وجود اینکه تعداد فارغ‌التحصیلان این رشته‌ها بیش از نیاز بازار است، در عمل به‌کار گرفته نمی‌شوند؟» این موارد باید مورد بررسی و چاره‌اندیشی قرار گیرند.

به جای اینکه به دانشجویان در طول تحصیل، تسهیلات پرداخت‌ شود، باید مشوق‌هایی برای متولیان بخش کشاورزی ایجاد کرد تا با اشتیاق از دانش‌آموختگان این حوزه استفاده کنند. بدین ترتیب جوانان را با اطمینان از آینده شغلی به این رشته ها ترغیب‌کنند.

تعداد آثار و مراکز باستانی کشور، موزه‌ها را در تمام شهرهای ایران بررسی کنید؛ صدها مراکز دیدنی در استان‌های مختلف کشور وجود دارد. لازم است، بررسی شود که چند درصد از نیروی تحصیل کرده دانشگاهی در رشته‌های مرتبط مانند باستان‌شناسی، گردشگری، ایران‌شناسی، مرمت آثار باستانی و ... در این مکان‌ها به‌کار گرفته می‌شوند؟ متأسفانه،این مراکز چنین نیروهایی را جذب نمی‌کنندیا در حد انتظار تأمین نمی‌کنند. طبیعی است که دانشجویان با استعداد، انگیزه‌ای برای ورود به این رشته‌ها ندارند. این موارد، چالش‌هایی را در مقابل داوطلبان ورود به دانشگاه‌ها قرار می‌دهد که با اعطای تسهیلات و امتیاز برای انتخاب رشته مرتفع نمی‌شود.

مولفه چهارم یعنی علاقه‌فردی در انتخاب رشته است. در بسیاری از موارد که افراد نسبت به رشته‌ای بی علاقه هستند، لزوما به تمایل قلبی و یا دوربودن از استعدادها مرتبط نیست؛ بلکه عدم آگاهی از محتوای رشته، نگرانی از عاقبت شغلی، موج اجتماعی یأس و ناامیدی، بی‌ارتباطی رشته با سایر زمینه‌های علمی و  بسیاری مواردی دیگر از جمله عوامل بازدارنده در علاقمندشدن افراد به رشته‌های کم‌طرفدار محسوب مب‌شود. در ارتباط با این موضع، بازنگری محتوایی دروس تاحدودی اثر منفی این مؤلفه را کاهش می‌دهد.  

در کتابی که با عنوان "آموزش عالی در سال ۲۰۴۰" ترجمه کرده‌ام. این کتاب، اطلاعاتی درباره دگرگونی‌های قابل پیش‌بینی دو دهه آینده نظام­‌های آموزش عالی را مطرح می کند. مسئولان باید به تحولات جدی و همه جانبه در آموزش عالی مانند برنامه‌های درسی، دوره های کلاسیک تحصیلی، تلفیق محتوایی رشته‌ها، تعریف حوزه های بین رشته‌ای، تقاضا محور شدن رشته‌ها و ... بیاندیشند. هرکدام از این موارد می‌تواند داوطلبان مستعد را برای ورود به رشته‌های کم طرفدار ترغیب کند. به طور مثال، تمام واحدهای درسی رشته‌های مهندسی به جز واحدهای محدودی که به علوم‌پایه و عمومی اختصاص دارد به دروس تخصصی همان رشته مرتبط است؛ بنابراین رشته‌ها با یکدیگر ارتباط مفهومی ندارند. حوزه‌های بین رشته‌ای مدنظر نیست، چرا که هرکدام یک رشته جدید هستند.

در راستای تحول در برنامه‌ریزی آموزشی، می‌توان برای مثال تلفیقی از مفاهیم علوم‌انسانی را در متن رشته‌های مهندسی قرار داد تا دانشجویان درک بهتری از علوم پیدا کنند. البته عکس این و یا تلفیق سایر مفاهیم نیز در دیگر رشته‌ها می‌تواند در شناخت و علاقمندی دانشجویان موثرتر واقع شود. بدین ترتیب، اقبال بیشتری هم برای رشته‌های کمتر شناخته شده فراهم می‌شود.

کوتاه شدن مقاطع تحصیلی و کاربردی‌تر شدن محتوای دروس هم می‌توانند علاقه داوطلبان را برای رشته‌های کم‌طرفدار افزایش دهند. پیش‌بینی دو دهه آینده این است که دوره‌هایی که فقط دانش‌افزایی دانشجو را در پی‌دارند جایگزین دوره‌های مهارتی می‌شوند. همچنین حرفه‌گرایی جای خود را به مدرک‌گرایی می‌دهد و دانشجو به سرعت وارد بازار می‌شود. این‌ موارد، مصادیق تحولاتی است که میتواند داوطلب را به رشته‌ها علاقه‌مند کند و بالطبع دولتمردان ما در حوزه آموزش عالی باید به آن بیندیشند.   

متأسفانه نگاه کاربردی به بسیاری از رشته‌ها وجود ندارد یا احساس نمی‌شود. کشورهای پیشرفته مانند انگلیس، دوره‌های ساندویچی (تلفیقی از آموزش و کارآموزی) ارائه می‌دهند. این دوره‌های تلفیقی قطعا می‌توانند به رشته‌­های کم‌­طرفدار هم تعمیم یابند.   

ورود مهارت‌های نرم هم باعث افزایش علاقه دانشجویان به رشته‌های کم‌طرفدار می‌شود. کسانی که در رشته‌هایی که مهارت‌های نرم را آموزش می دهند، تحصیل ‌کنند، از دانش و علاقه بیشتری به تحصیل خود برخوردار می شوند. به عبارت دیگر چگونگی بازاریابی، کارآفرینی، نحوه ارائه توانمندی ها و ... از مصادیق مهارت‌های نرم هستند. مهارت‌های نرم می‌توانند دانش‌آموخته مستعد هر رشته را جذب بازارکار کند. تعریف و گسترش دوره‌های دکتری پیوسته، مستقیم و یا پسادکترا هم می تواند پارامتر دیگری برای جذب افراد در رشته های کم طرفدار باشد.

اعطای تسهیلات در طول تحصیل همچون دادن ماهی به جای ماهیگیری است. داوطلب ماهیگیری را فرا بگیرد؛ او باید بداند که با ورود به یک رشته می‌­تواند راه کارآفرینی، بازاریابی، ایجاد کسب و کار و یافتن شغل مناسب را بیابد و خلق کند. این نوع توانمندی، ظرفیت فراکلاسیک محسوب می شود که با آموزش مهارت‌های نرم به دست می آید. در چنین شرایطی، متقاضیان ورود به دانشگاه می توانند به هر رشته ای ترغیب شوند. این موارد، عوامل مؤثر در جذب داوطلبان است که به مراتب بیشتر از تسهیلات طول تحصیل اثرگذار است. بنابراین لازم است که تصمیم گیران، راه‌حل‌های ریشه‌ای را برای افزایش داوطلبان رشته‌های کم طرفدار بیابند.

اگر امتیازهای اهدایی به دانشجویان نخبه که صرفا یک مُسکن است،با اقبال مواجه شود؛ باید به تحولات جدی در آموزش عالی اندیشید و همگام با دنیای پیشرفته به اصلاح محتوایی برنامه‌های درسی، بازآرایی مقاطع تحصیلی، گسترش ظرفیت‌های شغلی، جایگزینی آموزش‌های حرفه ای با آموزشهای کلاسیک، هماهنگی با دستگاه‌هایِ نیازمندِ نیروی انسانی و بسیاری عوامل مؤثر دیگر پرداخت، تا معضلِ عدم اقبال از بعضی رشته‌ها به طور ریشه ای حل شود و داوطلبان متناسب با استعداد خود، بازار کار آینده خود را بدون اینکه منتظر تسهیلات مقطعی باشند، ترسیم کنند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
نظرات بینندگان
ناشناس
Japan
۲۵ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۵
0
0
بجای داخل دانشگاه و سیستم آموزشی ، باید دنبال عیب و علت در بیرون از آن بگردیم . واقعیت این است که در جامعه ما در مورددبرخی رشته ها اصلا احساس نیاز وجود ندارد . رشته های مهم علوم پایه مانند ریاضیات و فیزیک از آن جمله اند . جون کشور ما اساسا بر مبنای علم اداره نمی شود ، پس برای این رشته ها کاری هم وجود ندارد . کارخانجات ما بیشتر مونتاژکار هستند و یک وسیله را دهه های متمادی به همان شکل اولیه و شاید با کیفیت پایین تر از پیش تولید و کپی کاری می کنند .گزینش و اداره این شرکت ها نیز بر مبنای پارتی بازی و نه شایسته سالاری انجام می شود . شرکت هایی مانند تویوته ووبنز و ایرباس و بوئینگ پر از دارندگان مدرک ریاضی و فیزیک و شیمی و ... است و از آنها استفاده می کنند .
البته فارغ التحصیلان رشته های علوم پایه که به خلرج از کشور مهاحرت کرده اند ، در ادامه تحصیل و کار و تحقیقات پس از آن بسیار موفق بوده اند . این نشان می دهد که آموزش این رشته ها در کشور ما درست بوده است . ولی محیط جامعه ما برای جذب این افراددمناسب نیست .