دکتر حمیدرضا آیت اللهی، استاد فلسفه و رییس سابق پژوهشگاه علوم انسانی نوشت: بجای تعمق در مفاهیم علمی، انواع روشهای پاسخ به سوالهای قالبی را یاد می گرفت؛ و بخاطر کسب موقعیت بهتر در کنکور با انواع ترفندها برای تست زنی فعالیت علمی خود را قربانی می کرد. در این دوران، دانش آموز منفعل، بی انگیزه درونی و با انگیزه های کاذب بیرونی، بدون شوق و علاقه، در محیطی پر از استرس و اضطراب، فعالیتی فوق طاقت، تحقیر شدگی در برابر دوستان موفقترش و احساس بی ثمر بودن آموخته ها دست و پنجه نرم می کرد.
در حالی که یک آموزش موفق باید این شاخصه ها را داشته باشد:
- دانش آموز از انفعال درآمده و خود فعالانه در فهم مطالب علمی مشارکت داشته باشد.
- لذت کشف و بدست آوردنِ مطالب علمی، او را بانشاط گرداند.
- انگیزه های درونی او را به درک مطالب علمی بکشاند.
- اضطراب نمره و آزمون روح او را کسل نکند.
- بجای رقابت بین همشاگردی ها، مشارکت و کارگروهی برای او اولویت یابد.
- ثمره آموخته هایش را نه تنها پاسخ به کنکاوی هایش بداند بلکه کاربرد مفاهیم علمی را در زندگی اش درک کند.
- دامنه گسترده تری برای ذهن های خلاق در جهت کشف ایده های جدید علمی فراتر از کتاب درسی وجود داشته باشد.
- روح پرسشگری را در خود احیا کند.
بدین جهت باید تحولی اساسی در آموزاندن مطالب علمی در مدارس پدید آید. موسسه میزان که در روش میزان به اکتشاف هدایت شده اهمیت داده است و درک مطالب علمی بر اساس فعالیتِ خود دانش آموزان و بقیه اصول یازده گانه را در راهبرد آموزشی خود دنبال کرده است، درصدد برآمده است که روش آموزش مطالب علمی را تغییر دهد.
درست است که در چند ساله اخیر کتابهای درسی فعالیت محور شده اند ولی بنظر می رسد در کنار آن باید تحول بیشتری انجام پذیرد. بدین منظور به بازنویسی نوینی از کتابهای علوم و فیزیک و شیمی و زیست شناسی 12 سال تحصیلی نمود و تلاش کرده است در تدریس مطالب علمی یک تغییر بنیادین ایجاد کند. آموزش علوم، بطور سنتی، در بهترین حالت، انتقال مطالب علمی به دانش آموزان و سپس مشاهده و تجربه آن مطالب در آزمایشگاه بود.
در روش میزان برای فراگیری علوم این سیر معکوس شده است. ابتدا دانش آموز باید زمینه هایی برای آزمایش پیدا کند و پس از آزمایش ها با همراهی معلم به پرسشهای جدیدی برسد و سپس او با همراهی دوستانش تمامی سعیش را بکند که به نحوی پاسخی علمی برای آن بیابد (همانگونه که دانشمندان در کشف اولیه قوانین علمی چنین می کردند و گاهی مدتهای مدیدی می اندیشیدند تا پاسخی علمی بیابند).
اینگونه است که دانش آموز پس از بدست آوردن پاسخ، لذتی علمی از درک مطالب علمی بدست می آورد که خود انگیزه ای درونی برای فراگرفتن مطالب علمی می شود. در این روش کار معلم برانگیختن کنجکاوی دانش آموزان و مساعدت آنها در رسیدن به پرسشهای جدید است. پاسخ دادن به پرسش وظیفه اولیه معلم نیست، بلکه این دانش آموز است که افتان و خیزان یک به یکِ مطالب علمی را در عمق جانش درک می کند.
بدیهی است که امکانات دسترسی آسان به اطلاعات مخصوصا در فضای مجازی می تواند کمک مناسبی برای دانش آموز باشد. در این حالت کار معلم برانگیختن کنجکاوی دانش آموز و ارزیابی از پاسخ های دانش آموزان و بیان اشکالات پاسخهای غلط است و این دانش آموز است که با تلاش خود باید به پاسخ برسد. کار معلم آزمونگری است و مرتب دانش آموز را زیر نظر می گیرد که اگر به پاسخ درست نرسید دوباره اورا به کشف مطالب علمی وادارد. در نهایت از دانش آموز می خواهد که نتایج عملی یافته اش را بیابد.
بر این مبنا کتاب درسی باید با ذکر آزمایش ها و مشاهدات علمی آغاز گردد؛ و سپس ارائه پرسش ها متنوعی که می توان با پاسخ به آن ها تجربه علمی حاصل شود. در این روش، پاسخ به سوالات باید توسط دانش آموز انجام شود و معلم فقط می تواند نشان دهد که چرا برخی پاسخهایش نمی تواند درست باشد. در نهایت این دانش آموز است که یافته های خود را تنظیم کرده به آنچه که قبلا کتابهای درسی به او القاء می کردند خود بدست آورد.
بدین جهت موسسه میزان کتابهایی را برای پایه های مختلف تحصیلی تدوین کرده است تا این مقصود حاصل شود. این دوره کتابها با عنوان کنجکاوی علمی ارائه می شود که بتواند ارتقاء تفکر علمی را در دانش آموزان موجب شود.
احتمال دارد برخی پرسش ها برای دانش آموز سخت باشد و نتواند به پاسخ آنها دست یابد که این نیز یکی از مقاصد کتاب بوده است تا او پرسش را پردازش کند و در سالهای بعدی به پاسخ آن برسد و روح کنجکاوی در او باقی بماند. با این تعابیر کتاب از آزمایش ها و پرسش های بدون پاسخ تشکیل شده است و فعالیت دانش آموز را هدف قرار داده است. امید است با این تحول بتوان روح علمی را به مدارس کشور بازگرداند.
خداوند ما را در درک عمیق تر آیاتش با این فعالیتها موفق تر بدارد.