در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۳۱۳۷۰۲
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۰
امام باقر علیه السلام می فرمایند هر کس فرزندانی را تربیت کند که آنها را برای خدا به حساب بیاورد، این فرزندان، به اذن خداوند، او را از عذاب آتش مانع می شوند. بنابراین انسان فرزندی را می‌تواند به حساب خدا بگذارد که او را تربیت الهی پیدا کرده و متدین باشد و اهل فسق و فجور و... نباشد؛ انسان می‌تواند این را به حساب خدا بگذارد.

محمد شیرزاده، پایگاه خبری دانا، سرویس سبک زندگی؛ یکی از اسرار آفرینش انسان خلافت و جانشینی او بر روی زمین می‌باشد. خداوند متعال زمانی که انسان را آفرید اسماء خود را در وجود او به صورت استعداد قرار داده است و انسانی استعداد خود را به فعلیت می‌بخشد که تحت تربیت خداوند متعال قرار بگیرد. خداوند مومنی که تحت تربیت خود قرار داده است را با تجلی اسماء خود تربیت نموده و او را به تدریج به سوی خلافت خود حرکت می‌دهد.

انسان، شگفت انگیزترین آفریده خداوند و نشانۀ قدرت لایزال الهی است. انسان مستعد کسب همه صفات و کمالات الهی می‌باشد؛ خداوند او را خلق نمود تا بتواند به مقام قرب و انس حضرت حق دست یابد و این سیر نورانی ممکن نمی‌باشد، مگر از طریق تربیت شدن. تربیتی که در آن تمام صفات انسانی به عرصه ظهور می‌رسد و انسان خاکی با لطف حق مَثَل مربی خود می‌گردد.

علامه طباطبایی«ره» در توضیح معنای خلیفه چنین فرموده است: «مقام خلافت تحقق نمی یابد جز اینکه خلیفه در تمامی شئون وجودی خود نمایشگر مستخلف باشد و خدای متعال که مستخلف این خلیفه است دارای تمامی اسماء حسنی و صفات علیای جمال و جلال است و منزه از هر عیب و نقص می‌باشد و در فعلش منزه از هر شر و فساد است. (تفسیر المیزان، ج 1، ذیل آیات 30_34)

در ادامه این آیات خداوند متعال به اسمائی که در وجود انسان قرار داده است اشاره فرموده است. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ.» و خدا همه اسماء را به آدم یاد داد، آن گاه حقایق آن اسماء را در نظر فرشتگان پدید آورد و فرمود: اسماء اینان را بیان کنید اگر شما در دعوی خود صادقید. این آیه در پاسخ  سوال ملائکه به خلافت انسان _ چرا کسی را جانشین قرار می‌دهی که در زمین فساد کند_ می‌باشد که خداوند فرموده است من در وجود انسان‌ها اسماء خود را قرار داده‌ام و انسانی با این ویژگی‌ها و صفات الهی قرار است که جانشین من گردد.

مفهوم تربیت از منظر اسلام

انسان موجودی است مشحون از قابلیت ها و توانایی های نهفته درونی که باید در جریان تربیت آشکار گشته و به ظهور برسد. از سوی دیگر بسیاری از خلقیات و صفات نیکو باید از طرق مختلف در وجود وی ایجاد شده و به کمالش برساند. به فرموده شهید مطهری: تربیت عبارت است از پرورش دادن؛ یعنی استعدادهای درونی را که بالقوه در یک شی ء موجود است به فعلیت در آوردن و پروردن و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه، حیوان و انسان صادق است و اگر در مورد غیر جاندار این کلمه را به کار ببریم مجازا به کار برده ایم نه این که به مفهوم واقعی آن شی ء را پرورش داده ایم...

این پرورش دادن ها به معنی شکوفا کردن استعدادهای درونی آن موجودهاست و از همین جا معلوم می شود که تربیت باید تابع و پیرو فطرت باشد؛ یعنی تابع و پیرو طبیعت و سرشت شی ء باشد. اگر بنا باشد یک شی ء شکوفا بشود باید کوشش کرد همان استعدادی که در آن هست بروز و ظهور کند، اما اگر استعدادی در یک شی ء نیست، بدیهی است چیزی که نیست و وجود ندارد نمی شود آن را پرورش داد. مثلاً استعداد درس خواندن در یک حیوان وجود ندارد به همین جهت ما نمی توانیم به یک حیوان مثلاً ریاضیات یاد بدهیم که مسائل حساب و هندسه را حل کند؛ زیرا استعدادی که در او وجود ندارد نمی شود پرورش داد.

امام راحل «ره» در این زمینه می فرماید:

«اساس عالم بر تربیت انسان است. انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبیاء آمده اند برای این که این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجود الهی بشود که این موجود الهی تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالی است»

بنابراین تربیت از دیدگاه اسلام پرورش استعداد و به فعلیت در آوردن آن است. (نظریه سوم)

اما معنای نخست تربیت که بیشتر بر محور عادت دور می زند از نظر اسلام به طور مطلق پذیرفته نیست؛ چرا که عادت دو قسم است:

1- عادت انفعالی: که انسان تحت تأثیر عوامل خارجی و بدون اراده و از روی عادت کاری را انجام دهد. چنین عادتی سخت منفور اسلام است و برای این که مسلمانی در احکام دین دچار این گونه عادت نشود در صدر بسیاری از افعال نیت را به عنوان رکن آن قرار داده است. تا هر انسان مسلمانی که به آن اقدام می کند از روی توجه و اراده باشد. اما اگر کسی از روی عادت اقدام به کاری کند اسلام ارزشی برای آن قایل نیست، چنانچه امام صادق (علیه السلام) فرمود: «لا تنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده فان ذلک شی ءٌ اعتاده فلو تَرَکَهُ استوحش لذلک ولکن انظروا الی صدق حدیثه و اداء امانته».

«به طول رکوع و سجود فرد نگاه نکنید که آن چیزی است که عادت کرده است و اگر آن را ترک کند وحشت می کند، بلکه به راستی در گفتار و اداء امانت او بنگرید.»

چنین عادتی در حقیقت ارزش اخلاقی یک کار را از بین می برد و نمی تواند ملاک انسانیت و ایمان باشد.

2- عادت فعلی: و آن این است که انسان بدون آن که تحت تأثیر عوامل خارجی قرار گرفته باشد با اراده و اختیار خودش به انجام کاری اقدام نماید؟ از آن جا که این کار را مکرر انجام داده است می تواند به آسانی انجام دهد. هنرها و فنون از این گونه عادت ها است. نقش عادت این موارد آسان تر کردن کار است و بس.

چنین عادتی نه تنها مورد تأیید اسلام است که از دید عقلی نیز از آن ناگزیریم؛ زیرا بسیاری از کارها را انسان نمی تواند یکباره انجام دهد بلکه به مرور و تدریج باید با آن خو گرفته و عادت کند. مثل نوشتن ما که نیاز به تمرین دارد. علمای اخلاق نیز که تأکید می کنند باید فضایل به صورت خوی و ملکه در آید منظورشان همین نوع عادت است. پس از نظر اسلام تربیت به معنی پرورش است، نه عادت.

هدف های تربیت اسلامی چیست؟

پرستش خدا هدف اساسی تربیتی « هدف اساسی تربیتی مکتب اسلام پرستش خدای یگانه است: «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» همانطور که میدانیم عبادت و پرستش خدا یعنی خود را تسلیم حق نمودن و از او اطاعت کردن. آنکه خدا را می پرستد با تمام وجود از او تبعیت می کند و در مسیر خداشناسی حرکت می کند.

در سوره حمد آمده است: ایاک نعبد و ایاک نستعین .خدایا فقط ترا می پرستیم و تنها از تو یاری میجوییم. اینکه گفته میشود تنها خدا قابل پرستش است و انسان فقط باید در برابر خدا تسلیم گردد و از او کمک بجوید چیزهای اساسی دیگر را نیز مطرح میسازد.

همانطور که در کتابهای دینی و از جمله در قرآن مجید آمده است، خدا مظهر کمال، حکمت، عدل، نیکی و قدرت است. آنکه خدا را می پرستد و در مسیر توحید گام برمی دارد در جریانی شرکت می کند که ارکان آن کمال طلبی، تزکیه، حکمتد آموزی، خرد دوستی، عدالتخواهی و ایثار و از خودگذشتگی است.

خدا پرستی از یک جهت یعنی خداگونه زیستن و در مسیر توحید حرکت کردن است. آنکه در برابر خداوند حکیم و عادل و مهربان تسلیم میشود وبندگی او را می پذیرد عالیترین انگیزه های انسانی را بر وجود خود حاکم ساخته است. همانطور که میدانیم تقوا و تزکیه، خرد دوستی، عدالتخواهی و ایثار و از خود گذشتگی براساس خداشناسی عالیترین هدفهایی هستند که نه تنها موجبات رشد و کمال انسان را در حیات فردی فراهم می سازند، بلکه باعث رشد حیات جمعی نیز می شوند. از سوی دیگر، خداشناسی و پرستش خدا بنیان استواری است که نه تنها حرکت دائمی انسان را به سوی کمال و رشد تضمین می کند، بلکه بصورتی اطمینان۔ بخش جلوی انحراف فرد و جمع را نیز می گیرد.

آنکه به خدا می پیوندد از پلیدیها، بیدادگریها، هوا و هوس یا تمایلات بی ارزش و از خود خواهیها خود را می رهاند. او تسلیم خدا می شود برای اینکه خود را از شر طاغوتها و از نفوذ قدرتهای اهریمنی آزاد سازد.

انگیزه رفتار فرد خداشناس فقط نزدیک شدن به خدا و در مسیر توحید گام برداشتن است. بنابراین او آنچه را که انجام میدهد خالصانه برای خدا انجام میدهد و چون راه خدا به نحو کامل خیر و صلاح انسانها را دربردارد روی این زمینه اعمال او ضامن سعادت او و دیگران است.

حضرت علی علیه السلام در خطبه ای که درباره آفرینش جهان بحث می کند می فرماید: «اول الدین معرفته، و کمال معرفته التصدیق به وکمال تصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له وکمال الاخلاص له نفی الصفات عنه.» اساس دین شناختن خداست، شناخت کامل خدا گرویدن به اوست، گروش کامل به خدا یگانه تلقی کردن خداست و کمال توحید خالص گردانیدن عمل برای او می باشد.

بنابراین پرستش خدا یعنی قدم در راه کمال گذاشتن، در مسیر حق حرکت کردن، حرکتی دائمی و مطمئن داشتن، حرکتی که به سوی ابدیت جریان دارد، حرکتی که تا بینهایت رشد فرد و جمع را تضمین می کند، حرکتی که نفی پلیدیها و تثبیت ارزشهای اساسی را دربردارد، حرکتی که در آن عدالت و ایثار در مناسبات انسانی به نحو کامل تحقق می پذیرد و بالاخره حرکتی که انسان را برای سعادت ابدی و ملاقات پروردگار آماده می‌سازد.

ارسال نظر