به گزارش پایگاه خبری دانا حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم کلانتری، اظهار کرد: شاید اصلیترین بحث در همه اعصار از عصر پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) گرفته تا عصر غیبت، توجه به اصل ولایت است، همان نقطه مرکزی و نقطه ثقلی که متأسفانه جهان اسلام به راحتی از آن گذشت و در بستر تاریخ بلندی که بر اسلام و مسلمانان گذشته است، مصیبت های زیادی را به همین دلیل متحمل شد.
وی در ادامه به بیان یکی از دلایل قرآنی نظریه «ولایت فقیه» پرداخت و اضافه کرد: «دستورالعمل های اجتماعی قرآن خطاب به عموم مؤمنان»، ادله قرآنی دیگری در اثبات نظریه «ولایت فقیه» است، در سورههای مدنی قرآن، حدود صد خطاب با عبارت «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» وجود دارد، قرآن کریم در گروهی ازآیات، عموم مؤمنان را به انجام اموری مکلّف ساخته است و تکلیف اجتماعی عامی را با صیغه جمع، متوجه عموم مؤمنان میکند. عمل به تکالیف موضوع این آیات در گِرو ایجاد شکل خاصی از حاکمیت سیاسی است که عالِم ترین افراد به دین خدا و عادل ترین و پرهیزگارترین مؤمنان در رأس آن قرار گرفته باشند.
تولیت آستان مقدس احمد بن موسی(ع) تصریح کرد: پیرامون دستورالعمل های اجتماعی قرآن خطاب به عموم مؤمنان، به آیات بسیاری می توان اشاره کرد، که در این جلسه، ده مورد از آن ها ذکر می گردند. نخستین مورد، آیه ۱۹۰ سوره بقره است. «وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»، و در راه خدا، با کسانی که با شما میجنگند، بجنگید، ولی از اندازه درنگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد. در این آیه، صیغه امر جمع با لفظ «قاتِلُوا» و «وَ لا تَعْتَدُوا » بهکار رفته است، این آیه، تکلیف و امر به جهاد و خطاب به عموم مؤمنان است.
این استاد حوزه و دانشگاه در توضیح دومین آیه گفت: خداوند متعال در آیه ۶۰ سوره انفال می فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ»، برای مقابله با آنان[=دشمنان] آنچه را در توان دارید آماده کنید و (همچنین) اسب های ورزیده تا بوسیله آن دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانید. در اینجا نیز صیغه امر و جمع بهکار رفته است. « تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم». فلسفه داشتن قدرت در اسلام همین است. قدرت، برای اینکه آن را نقداً بهکار ببریم نیست، بلکه جنبه بازدارندگی قدرت در مقابل دشمن، مطرح است.
وی خاطرنشان کرد: سومین آیه شامل دستورالعمل های اجتماعی قرآن، آیه ۱۹۴ سوره بقره است: «فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ»، هر کس بر شما تعدی کرد همانند آن بر او تعدّی کنید. در این آیه شیوه مقابله به مثل با متجاوز بیان شده است. حضرت امام(رحمةاللهعلیه) در جنگ تحمیلی این جمله را زیاد بهکار میبردند. « فَاعْتَدُوا» صیغه امر است و خطاب به عموم صحبت میکند. باید شما هم علیه دشمن وارد شوید. چهارمین مورد، آیه ۱۹۳ سوره بقره است. «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ»، و با آنان (کافران) پیکار کنید تا فتنه باقی نماند و دین مخصوص خدا گردد. بحث جنگ با کفار است. یعنی سران کفر و شرک را به قتل برسانید تا فتنه ریشهکن شود. چرا که دائماً توطئهچینی میکردند و نقشه میکشیدند تا جامعه اسلامی روی آرامش نبیند.
وی تصریح کرد: این چهار آیه در مورد جهاد و دفاع و مقاتله فی سبیل الله است که امر به عموم مردم و مؤمنان است.
تولیت حرم مطهر در ادامه به آیه ۳۸ سوره مائده به عنوان پنجمین آیه شامل دستورالعمل های اجتماعی قرآن اشاره کرد و گفت: خداوند متعال در این آیه شریفه می فرمایند: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» ، دست مرد دزد و زن دزد را به کیفری که انجام داده اند، به عنوان یک مجازات الهی قطع کنید و و خداوند توانا و حکیم است. « فَاقْطَعُوا» صیغه امر خطاب به عموم مؤمنان است. امری است که اقتضای آن، وجوب است. قطع یَد سارق یکی از حدود الهی در قرآن است، آیه ششم، آیه ۲ سوره نور است: «الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّه»، هر یک از زن زناکار و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و نباید رأفت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی بازدارد، « فَاجْلِدُوا» صیغه امر است، در این آیه قرآن کریم میفرماید مبادا به خاطر رحم و عطوفت، حدّ الهی را رها کنید. دو آیه اخیر در باب حدود الهی است.
وی ادامه داد: آیه هفتم در این باب آیه ۱۷۸ سوره بقره است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الأْنْثی بِالأْنْثی»، ای افرادی که ایمان آورده اید! حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما واجب شده است، آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده و زن در برابر زن. این آیه در باب قصاص است. گاهی دستورات الهی با واژه « کُتِبَ عَلَیْکُمُ» و گاهی با صیغه امر میآید که بیانگر وجوب است، هشتمین آیه، آیه ۴۵ سوره مائده می باشد: «وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الأْنْفَ بِالأْنْفِ وَ الأْذُنَ بِالأْذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» و بر آنان [= بنی اسرائیل] در آن [= تورات] مقرر داشتیم که جان در برابر جان وچشم در برابر چشم، و بینی در برابربینی، وگوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان می باشد و هر زخمی قصاص دارد و اگر کسی آن را ببخشد [= از قصاص بگذرد] کفاره (گناهان) او محسوب می شود. و هر کس بدانچه خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است. این آیه نیز در خصوص قصاص است. خداوند در بحث قصاص، بخشش را نیز مطرح میکند؛ در حالیکه در بحث مفاسد روابط نامشروع میفرماید به هیچوجه کوتاه نیایید.
حجت الاسلام والمسلمین کلانتری در ادامه به آیه ۳۳ سوره مائده، به عنوان نهمین آیه در این زمینه اشاره کرد و گفت: خداوند متعال در این آیه شریفه می فرماید: «إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْض» ،کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمیخیزند، و اقدام به فساد در روی زمین میکنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله میبرند،) فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست و پای آنها، بهعکس یکدیگر، بریده شود و یا از سرزمین خود تبعیدگردند. جزای دوگروه از افراد در این آیه بیان شده است، کسانیکه محاربه با خدا و رسول(ص) میکنند و آنان که سعی میکنند در زمین فسادکنند، نه اینکه بالفعل فساد میکنند، بلکه باند فساد تشکیل میدهند. باند ارتشاء تشکیل داده و به تعبیر امروز، یک سلسله مفاسد را سازماندهی میکنند. نگاه قرآن این است که با این افراد باید برخورد شدید شود.
استاد حوزه در توضیح دهمین آیه که شامل دستورالعمل های اجتماعی قرآن است، گفت: در آیه ۱۰۴ سوره آل عمران آمده است: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، و باید شما امتی باشید که به خیر دعوت می کنند، و به معروف امر و از منکر نهی می کنند و اینان رستگارانند.
وی ادامه داد: این آیه نیز امر است. « وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ...» دو گونه میشود آن را معنا کرد؛ یکی اینکه، «شما باید امتی باشید که دعوت به خیر میکنید و...» و ترجمه دیگر، «و باید از میان شما گروهی باشندکه...». در برخی جوامع اسلامی، ترجمه دوم را رسمیت دادهاند و گروههای خاصی را به عنوان آمران به معروف و ناهیان از منکر تشکیل دادهاند. در واقع، دولت ها و حاکمیتهای سیاسی این کار را انجام دادهاند. در دستگاه دیوان اسلامی در تاریخ اسلام، گروه مخصوص و مکان مخصوصی وجود داشته، که کارشان همین بوده است. در ترجمه اول، میگوید همه امت، باید چنین باشند. در ترجمه دوم میگوید، حتماً باید در بین خودتان چنین گروهی را تشکیل دهید. در هردو صورت امر است. امری عمومی که برای همه انسانهای امت پیامبر اکرم(ص) است. که باید به تناسب نیازهای زمان، امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه اجتماعی انجام شود.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی ضمن دسته بندی محتوایی آیات ذکر شده پیرامون «دستورالعمل های اجتماعی قرآن خطاب به عموم مؤمنان» گفت: این آیات فقط بخشی از آیات قرآن است که در آنها تکالیفی مهم متوجه عموم مؤمنان شده است. آیات ۱و ۲و ۳و ۴ مربوط به حوزه جهاد و دفاع است، آیات ۵ و ۶ مربوط به حوزه حدود و آیات ۷ و ۸ مربوط به حوزه قصاص، آیه ۹ مربوط به چگونگی برخورد با محاربان و مفسدان اجتماعی، و آیه۱۰ مربوط به نظارت اجتماعی است. تردیدی نیست که هر پنج حوزه یعنی جهاد، حدود، قصاص، برخورد با محاربان و مفسدان، و نظارت اجتماعی، از امور حساس و خطیر اجتماعی بشمار می آیند که با جان، مال و آبروی عموم مردم و از جمله مؤمنان ارتباط مستقیم دارند. جان، مال و آبروی انسان ها در نگاه اسلام از چنان اهمیتی برخوردارند که منابع اصیل اسلامی درباره رعایت آنها توصیه های فراوانی نموده و همگان را به توجه ویژه به آنها فرا خوانده اند.
وی اضافه کرد: امر به معروف و نهی از منکر از مسائل بسیار مهم جامعه اسلامی است که در حوزه فردی و حوزه اجتماعی که محل بحث ما می باشد، مطرح است. البته حوزه فردی نیز از حیث انجام واجب الهی دارای اهمیت است، لکن در اینجا مد نظر ما نیست. این آیات، نمونههایی از مفاهیم مد نظر ماست و با تفحص دقیق در قرآن، به آیات بیشتری میتوان دست یافت.
تولیت حرم مطهر در ادامه به چگونگی استدلال به آیات مذکور بر نظریه ولایت فقیه در عصر غیبت پرداخت و گفت: توجه به پنج نکته ای که در ادامه می آید، چگونگی استدلال به آیات ذکر شده را در موضوع ولایت فقیه روشن می کند. نخستین نکته این است که تکالیف الهی موضوع این آیات، تکالیفی فرازمانی اند، بدین معنا که مؤمنان در همه عصرها و از جمله عصر غیبت مکلّف به جهاد فی سبیل الله، اجرای حدود و قصاص، مقابله با محاربان و مفسدان و امر به معروف و نهی از منکر هستند. فرازمانی بودن این تکالیف هم مقتضای جهانی و جاودانه بودن قرآن کریم و هم معلول فلسفه وجودی آنهاست.
حجت الاسلام والمسلمین کلانتری خاطرنشان کرد: اولین نقطه برخوردی که نظام جمهوری اسلامی با فرهنگ غرب پیدا میکند در همین مسأله اعتقاد به فرازمانی بودن قرآن و اعتقاد به اعتبار جاودانه احکام الهی در بستر تاریخ است. غرب نمیتواند آن را بپذیرد. آنچه در غرب حکومت میکند، قانون تدوین شده بر اساس امیال بشری است. تردیدی نیست که حفظ امنیت جامعه اسلامی از تعدّی کافران با تشریع اصل جهاد، و جلوگیری از تجاوز به اموال و نوامیس شهروندان با تشریع حدود، و احقاق حقوق الهی و همچنین حقوق مسلّم مومنان با تشریع قصاص، حفظ جامعه از تاخت و تاز محاربان و مفسدان با برخورد جدّی، و حفظ سلامت اخلاقی و روانی جامعه با اصل امر به معروف و نهی از منکر، تأمین می گردد. تأمین این امور که بخشی از فلسفه تشریع این گونه تکالیف است اختصاص به عصر نزول قرآن نداشته، بلکه جامعه اسلامی در همه عصرها محتاج همین ساز و کارهای مشروع برای نیل به فلسفه وجودی آنهاست.
وی اضافه کرد: ما امروز هم مشابه عصر پیامبر اکرم(ص) معتقد به وجوب جهاد با شرایط خودش هستیم، یعنی «مَعَ أمامٍ عادِل» با حضور امام معصوم، یا با حضور «مَن أذِنَ لَهُ الأمام» کسیکه از ناحیه امام إذن دارد. معتقد به اجرای حدود و قصاص و مقابله با مفسدان فی الأرض و محاربان هستیم. این تکالیف الهی، فرازمانی به نص صریح قرآن است.
این استاد حوزه گفت: دومین نکته این است که بی گمان تکالیف اعلام شده در این گونه آیات که به حوزه های جهاد، حدود، قصاص، مقابله با محاربان، و اقسامی از امر به معروف و نهی از منکر، اختصاص دارد، از نوع تکالیف اجتماعی است، نه تکالیف فردی. تفاوت این دو نوع تکلیف در این است که در تکالیف اجتماعی، تکلیف الهی متوجه عموم مؤمنان به عنوان یک جمع به هم پیوسته است در حالی که در تکالیف فردی تکلیف الهی متوجه فرد فرد مؤمنان است. تکالیف واجبی از قبیل نماز، روزه، حج و ... در شمار تکالیف فردی قرار دارند. در تکلیف فردی گفته میشود، «أَقِمِ الصَّلَاةَ» با صیغه مفرد، و در تکالیف اجتماعی «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ» (سوره حج، آیه ۷۸) با صیغه جمع.
وی ادامه داد: تکالیف اجتماعی آنگاه به مرحله تنجیز و فعلیت می رسند که جمع لازمی از مؤمنان واجد سه شرط بلوغ، عقل و قدرت، در یک واحد اجتماعی گردهم آمده باشند. چنین اجتماعی از آن جهت که مومن به همه تکالیف الهی است و از شرایط لازم برای انجام تکالیف اجتماعی نیز برخوردار است موظّف است تکالیف اجتماعی اسلام و از جمله جهاد، حدود، قصاص، مقابله با محاربان و نظارت اجتماعی را نیز همانند تکالیف فردی سرلوحه کار خود قرار داده و از آنها تخطّی نکند. در چنین جامعه ای مؤمنان از آن جهت که اعضای یک جامعه بشمار می آیند مخاطب تکالیف اجتماعی قرار می گیرند و هر یک به عنوان عضوی از آن جامعه واحد مکلّف است در کنار سایر اعضای آن جامعه نسبت به اِعمال این تکالیف اهتمام ورزد. بسیار روشن است که در عینیت یافتن تکالیف فردی، شکل گرفتن جامعه ای از مؤمنان شرط نیست، بلکه هر فرد مؤمن در هر کجای کره خاکی آنگاه که شرایط فردی اش یعنی بلوغ، عقل و قدرت، فراهم گردد شخصاً موظّف به انجام تکالیف فردی الهی خود می باشد.
حجت الاسلام والمسلمین کلانتری پیرامون سومین نکته ای که چگونگی استدلال به آیات ذکر شده را در موضوع ولایت فقیه روشن می کند، گفت: با شکل گرفتن یک واحد اجتماعی، آنچه در گام نخست عقلاً و شرعاً ضرورت می یابد سامان دادن به ساختار سیاسی و نظام حاکمیتی است. افزون بر عقل و شرع، سیره عقلای عالَم نیز همواره بر این حقیقت استوار بوده که با شکل گیری واحد اجتماعی، در گام نخست به ایجاد ساختار اجتماعی اقدام نموده است. مبنای این مهم آن است که تکالیف و دستورالعمل های اجتماعی در بستر خاص خود به اجرا می رسند و در متن جامعه عینیت می یابند. ساختار سیاسی و نظام حاکمیتی، مقدمه ای واجب برای نیل به اجرای دستورالعمل های اجتماعی است و ایجاد چنین ساختاری، بستر لازم را برای جریان صحیح اینگونه دستورالعمل ها فراهم می سازد.
وی تصریح کرد: به بیان دیگر از به سامان رسیدن یک واحد اجتماعی کوچک یا بزرگ، تکالیف اجتماعی متعددی متولد می گردد و این تکالیف بیش از هر چیز مستلزم آن است که ساختار لازم اجرایی برای آنها تعریف شود. در صورتی که پیش از پرداختن به این تکالیف، ساختار سیاسی لازم طراحی و ایجاد نشود هر اقدامی توسط شهروندان جامعه برای عمل به تکالیف اجتماعی به هرج و مرج و نابسامانی در آن جامعه منتهی می گردد. بنابراین، تعریف و ایجاد ساختار سیاسی، لازمه بیّن تکالیف اجتماعی است که از به سامان رسیدن یک جامعه متولد می گردند.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی، در توضیح چهارمین نکته گفت: تکالیف و دستورالعمل های اجتماعی اسلام نیز از این قاعده کلّی مستثنا نیست. تنها تفاوتی که در این مهم می توان سراغ نمود این است که تکالیف اجتماعی اسلام آنگاه به مرحله اجرا می رسند که نظام سیاسی مستقر در جامعه اسلامی اولاً: آگاه به اسلام و همه دستورالعمل های ثابت و متغیّر آن با توجه به نیازها و مقتضیات زمان باشد، ثانیاً: معتقد و مؤمن به اسلام به عنوان دین کامل و جاودانه الهی باشد، و ثالثاً: ملتزم به رعایت و اجرای همه تکالیف فردی و اجتماعی اسلام باشد.
وی ادامه داد: با استقرار چنین حاکمیتی، بی گمان همه دستورالعمل ها و تکالیف اجتماعی مؤمنان، در مسیر صحیح اجرا قرار می گیرند و جامعه مؤمنان از آثار و برکات این گونه تکالیف به درستی بهره مند می گردد.
حجت الاسلام والمسلمین کلانتری پیرامون پنجمین نکته ای که چگونگی استدلال به آیات ذکر شده را در موضوع ولایت فقیه روشن می کند، گفت: این نکته که عملا نتیجه این مبحث است به این موضوع اشاره دارد که تردیدی نیست که چنین حاکمیتی، یعنی حاکمیت آگاه به همه دستورالعمل های ثابت و متغیّر اسلام، مؤمن به اسلام به عنوان دین کامل الهی و ملتزم به رعایت و اجرای همه تکالیف فردی و اجتماعی اسلام، آنگاه در متن جامعه به وجود می آید که در رأس هرم آن، عالم ترین و مؤمن ترین فرد به دین خدا و تواناترین فرد در اجرای دین خدا قرار داشته باشد. بی گمان چنین کسی در عصر حضور نبی اکرم(صلوات الله علیه) شخص آن حضرت، در زمان حضور اوصیای گرانقدر پیامبر(ص) آن حضرات، و در عصر غیبت امام معصوم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، عالم ترین به دین خدا، با تقوا ترین و عادل ترین و تواناترین اشخاص زمان خود، یعنی «فقیهان جامع شرایط» خواهند بود.