به گزارش پایگاه خبری دانا در این جنگ نیروهای قزلباش نزدیک به چهل هزار تن و سپاه عثمانی قریب به یکصد هزار نفر بودند که قزلباشان به علت شمار کمتر و نداشتن سلاح آتشین از سپاه عثمانی شکست خوردند. در این جنگ سربازان ایرانی با شمشیر، نیزه و تیر و کمان میجنگیدند در حالیکه ارتش عثمانی از توپ و تفنگ بهره میجست. البته صفویان پیش از این جنگ سلاحهای آتشین در اختیار داشته و به روش استفاده از آنها نیز آشنایی داشتند و شاه اسماعیل برای رسیدن به سلطنت از توپ و تفنگ استفاده کرده بود. دلیل استفاده نکردن از این سلاحها در جنگ چالدران ناشی از سیاستهای جنگی ایشان بود.
چون توپ خانه تحرک سوارهنظام را محدود میکرد، در جنگهای صحرایی از توپخانه استفاده نمیکردند و در مواردی هم که استفاده شد مؤثر واقع نگردید، سلاحهای گرم ایرانیان از لحاظ تعداد انگشت شمار و از لحاظ کیفیت قابل قیاس با سلاحهای ارتش سلطانی نبود بنابراین، از استفاده ازتوپخانه صرفنظر شد چون به لحاظ کم بودن تعداد ثمری نداشت. همچنین ایرانیان ذاتاً به سلاح آتشین بیعلاقه بودند و استفاده از آن را ناجوانمردانه و ناشی از بزدلی میدانستند.
پس از این جنگ، کردستان باختری (مناطق کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی)، از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد. این مناطق تا پیش از زمان شاه عباس کبیر در دست عثمانی بود تا اینکه شاه عباس بخشی از مناطق کردستان را با جنگ پس گرفت. سپاه عثمانی شهر تبریز را نیز تصرف کرد اما به دلیل کمبود آذوقه مجبور به بازگشت شد و حکومت نوپای صفوی از نابودی حتمی نجات یافت.
دلیل کمی شمار سپاهیان ایران در این جنگ حضورشان در خراسان بود تا از یورش غافلگیرانهٔ ازبکان جلوگیری شود دلیل دیگر شکست قزلباشها پیشنهاد دورمش خان شاملو به شاه اسماعیل بود، مبنی بر اینکه اجازه دهند که ارتش عثمانی آرایش دفاعی خود را تکمیل کند تا ایرانیان بتوانند به ابراز دلیری بپردازند و شاه نیز با این پیشنهاد غیرعادی موافقت کرد.
علت وقوع جنگ چالدران
قدرت گرفتن شاه اسماعیل یکم در عرصه نظامی و سیاسی با پیوستن صوفیان ترکمانی بود که بیشترشان در آناتولی و شام زندگی میکردند. در واقع بخش بزرگی از ایلهای قزلباش پیش از پیوستن به شاه اسماعیل در آناتولی زندگی میکردند و حتی پس از مهاجرت قبایل اصلی بخش بزرگی از مردمان آناتولی پیرو و یا متمایل به تشیع صوفی صفوی بودند. سازمان تبلیغی تصوف صفوی پیوسته از طریق شبکههای منظم خود و توسط خلفا، ددهها و... مریدان را به پیوستن به مرشد کامل فرقه که شاه اسماعیل بود تشویق میکرد.
صفویان در پی فعالیت و سازماندهی فرهنگی در طول دو سده (بر اساس تعالیم صوفیانه و شیعی) توانستند با حمایت پیروان خود (قزلباشها) حکومت صفوی را در ایران پایهگذاری کنند و در پی فشارهای عقیدتی عثمانی بر علویان، صفویان با گردآوری و پناه دادن به آنها به ویژه به نیروهای ینیچری نیروی نظامی توانمندی تشکیل دادند. قدرت گرفتن یک دولت مستقل شیعی مذهب و متعصب در ایران امپراتوری عثمانی را که قصد حمله نهایی جهت تصرف اروپا را داشت از سوی شرق نگران ساخت و لشکرکشی به سمت ایران را موجب شد که این جنگ در دشت چالدران روی داد.
شاه اسماعیل نیز به خوبی از این امر آگاه بود و در نامهای به سلطان عثمانی این مطلب را که بسیاری از مردمان ساکن سرزمینهای عثمانی پیرو او هستند، به رخ وی کشیده بود. بیشک دوام حکومت سنی مذهب عثمانی بدون محدود یا نابود کردن این روند با مشکل مواجه میشد. به گفته برخی مورخان اگر در جنگ چالدران شاه اسماعیل به پیروزی میرسید به قدرتی فراتر از تیمور دست مییافت و بیشک گسترش تشیع صفوی امپراتوری عثمانی را که تازه در ابتدای کار بود از صفحه روزگار محو میکرد. همهٔ این موارد انگیزه لازم برای یک رویارویی سرنوشت ساز و محتوم را برای هردو طرف محیا میساخت. اما برای این نبرد سرنوشت ساز دلایل دیگری هم وجود داشت که تنها تسریع کننده بودند.
شاه اسماعیل پس از مرگ سلطان بایزید به پسر عموی سلطان سلیم که مدعی و رقیب وی بود پناه داد و درخواست سلطان را برای استرداد بایزید سوم خلاف جوانمردی اعلام کرد. در مقابل سلطان سلیم اندکی پیش از شروع جنگ دست به قتلعام شیعیان در قلمرو عثمانی زد و زندهماندگان را نیز داغ زده به متصرفات اروپایی تبعید کرد.