فاطمه سادات زاهدی ، کارشناس ارشد مشاوره ، پایگاه خبری دانا، گروه سلامت و سبک زندگی؛ در زندگی هر انسانی لحظههایی هست که باید انتخاب کند: بین چیزی که دوستش دارد و چیزی که درست است. بین خواستن و رها کردن. بین منافع شخصی و آرامش درونی. عید قربان، صرفاً یک مناسبت مذهبی نیست؛ بلکه یک فرصت روانی و معنویست برای بازنگری در این انتخابها. قربانی کردن در اصل، فرآیند بریدن از وابستگیهاییست که رشد ما را متوقف کردهاند؛ خواه آن وابستگیها به اشیاء باشد، به آدمها، یا حتی به تصویر ذهنیمان از خود.
حضرت ابراهیم علیهالسلام وقتی مأمور به قربانی کردن اسماعیل شد، در واقع به او گفته نشده بود که تنها فرزندش را بکشد، بلکه از او خواسته شد تا وابستگیاش به فرزند را رها کند؛ وابستگیای که میتوانست مانع راه او در بندگی کامل شود. از نظر روانشناسی اسلامی، این یک نقطه تحول روانی است: لحظهای که فرد حاضر میشود چیزی بسیار عزیز را فدای یک ارزش والاتر کند. یعنی رشد، یعنی عبور، یعنی رسیدن به نفس مطمئنه.
روانشناسی رشد میگوید انسان برای بلوغ واقعی باید از مرحله خودمحوری عبور کند و بتواند بین خواستههای شخصیاش و واقعیت بیرونی تعادل برقرار کند. در زبان دین، این عبور همان «تسلیم» است. تسلیم نه به معنای انفعال، بلکه پذیرش خردمندانهایست که از درک عمیقتر ما از مسیر زندگی میآید. عید قربان، نماد این تسلیم آگاهانه است. ما در این روز یاد میگیریم که رهایی، نه از روی ضعف، بلکه نشانه قدرت درونیست؛ قدرت کسی که میداند چه چیزهایی را باید نگه دارد و از چه چیزهایی عبور کند.
در روابط انسانی، بسیاری از مشکلات ما از همین ناتوانی در رها کردن سرچشمه میگیرد. گاهی به رابطهای سمی چسبیدهایم چون از تنهایی میترسیم. گاهی به نقشی در زندگی دل بستهایم که دیگر با رشد امروز ما همخوانی ندارد. گاهی در مقام پدر و مادر، فرزندانمان را به تملک درآوردهایم بهجای آنکه آنها را به استقلال و آزادی برسانیم. در همهی این موقعیتها، یک قربانی لازم است: قربانی کردن احساس مالکیت، ترس، یا وابستگی. عید قربان به ما یادآوری میکند که بدون گذشتن از برخی وابستگیها، رشد ممکن نیست.
دین اسلام در کنار عبادات ظاهری، نگاهی عمیق به درون انسان دارد. نماز، روزه، حج، و قربانی، هر کدام در سطحی از معنا، تمرینی برای مهار نفساند. انسان وقتی گوسفندی را در عید قربان ذبح میکند، در واقع نماد بیرونی یک کار درونی را اجرا میکند: بریدن از چیزی که دوست دارد، برای رسیدن به چیزی که عمیقتر و جاودانهتر است. اگر این ذبح فقط ظاهری باشد، و دلی که هنوز پر از خشم، حرص، حسادت و وابستگیست پاک نشود، این عبادت به نقطه اوج خود نمیرسد. در روانشناسی اسلامی، رشد درونی انسان از تطهیر نفس آغاز میشود، و تطهیر نفس بدون رهایی ممکن نیست.
در ساحت تربیت فرزند نیز مفهوم قربانی معنا پیدا میکند. گاهی لازم است والدین از میل به کنترل همیشگی فرزندشان بگذرند، تا او بتواند با تصمیمهای خودش رشد کند. گاهی باید از ترسهای خودشان دست بکشند تا کودک فرصت تجربه و آزمون و خطا داشته باشد. تربیت سالم، وابسته به این است که پدر و مادر، قربانی توهم مالکیت بر فرزند شوند و او را همانطور که هست بپذیرند؛ نه همانطور که دلشان میخواهد باشد. این نوع پذیرش، هم معنویست و هم روانشناسانه؛ چون کودک فقط در فضای امن و آزاد میتواند رشد سالم روانی داشته باشد.
در نگاه عرفانی اسلامی، عید قربان نماد وصال است. وصال به خدا، وصال به خویشتن برتر، وصال به آرامشی که فقط پس از رهایی به دست میآید. کسی که اسماعیلش را قربانی کرد، در واقع از خدا نگذشت، بلکه بیشتر به او نزدیک شد. ما نیز وقتی چیزی را رها میکنیم برای رضای خدا، احساس خلأ نمیکنیم، بلکه احساس سبکی میکنیم. روانشناسان این را «آزادی درونی» مینامند و دین آن را «رضایت الهی». این دو اگرچه زبانشان فرق میکند، اما مقصدشان یکیست: آرامش عمیق و پایدار.
شاید امروز وقت آن باشد که هر کسی از خودش بپرسد: اسماعیل زندگی من چیست؟ به چه چیزی بیش از اندازه چسبیدهام؟ چه چیزی یا چه کسی مانع آرامش من شده، اما هنوز جرئت رها کردنش را ندارم؟ آیا من حاضرم برای رشد، برای آرامش، برای خدای خودم، از بخشی از این تعلقات بگذرم؟ این سؤالات، نهتنها مذهبیاند، بلکه عمیقاً روانشناسانه هم هستند. و عید قربان، فرصتیست برای صادق بودن با خود و شروع یک عبور سالم.
اگر مفهوم قربانیکردن را درست بفهمیم، متوجه میشویم که این عمل، نقطه مقابل خشونت است. قربانی کردن در عید قربان، پیام صلح و تسلیم در برابر حقیقت دارد، نه کشتن و نابودی. انسان بالغ کسیست که میداند چه چیزهایی را باید نگه دارد و از چه چیزهایی باید دست بکشد. در روانشناسی، این قدرت تشخیص را «خودآگاهی» مینامند، و در دین، آن را «بصیرت» یا «نور قلب». و شاید عید قربان، دعوتیست به سمت همین نور.
ودرنهایت عید قربان جشن یک تصمیم است تصمیمی برای عبور از من محدود به سمت انسانی بزرگتر و رهاتر واین همانجایی است که دین و روانشناسی دست هم را میگیرند .جایی که ایمان ، آرامش می اورد ورهایی، راهی است به سمت تعادل