

به گزارش پایگاه خبری دانا، گروه سبک زندگی؛ وقتی از تعارضات اولیه ازدواج حرف میزنیم، اغلب موضوعاتی مانند پول، تصمیمگیریهای مالی، انتخاب محل زندگی یا نحوه معاشرت به چشم میآیند. اما اگر کمی عمیقتر شویم، میبینیم که اینها فقط "سکو"ی نمایش هستند، نه خود نمایش. نمایش اصلی، اغلب بر سر یک سؤال اساسی است: "قدرت دست کیست؟"
در ۵ سال اول زندگی مشترک، بسیاری از دعواها—از بحث بر سر خرید یک مبل گرفته تا انتخاب نام فرزند—در اصل، نبردهایی برای تعیین جایگاه در "موازنه قدرت" رابطه هستند. هر طرف میخواهد ثابت کند که "من قویتر هستم، صدای من باید شنیده شود و نظر من باید اعمال گردد."
ریشه این نبرد قدرت از کجا میآید؟
1. گذار از "من" به "ما": هر دو فرد از زندگی مستقل با قوانین شخصی خود، به یک زندگی مشترک پا میگذارند. طبیعی است که بخواهند بخشی از استقلال و کنترل سابق خود را حفظ کنند.
2. ترس از قربانی شدن: یک ترس درونی وجود دارد که "اگر من الآن کوتاه بیایم، تا آخر رابطه باید تسلیم باشم." این ترس، افراد را به ایستادگی بیمورد وامیدارد.
3. الگوهای خانوادگی: هرکس مدل خاصی از قدرت را در خانواده پدری خود دیده است. یکی قدرت مطلق پدر را دیده و میترسد در آن موقعیت قرار نگیرد، و دیگری نقش کمرنگ مادر را دیده و میترسد آن نقش را تکرار کند.
نشانههای یک نبرد قدرت پنهان:
- بحثهای تکراری که هیچگاه به نتیجه نمیرسند.
- اصرار بر اینکه "حق با من است" به جای یافتن راهحل.
- استفاده از جملاتی مانند: "همیشه حرف تو باید اجرا بشه؟!" یا "اینا رو من میگم، ولی کی به حرفم گوش داده؟"
- لجکردن و امتناع از کوتاه آمدن، حتی در مسائل پیشپاافتاده.
راه حل: تبدیل "رقابت" به "همکاری"
هدف باید تغییر این نگرش باشد: از "من در برابر تو" به "من و تو در برابر مشکل".
چگونه میتوان این انتقال را ایجاد کرد؟
1. تشخیص دهید و نام ببرید: گاهی تنها با گفتن این جمله میتوان جو را تغییر داد: "عزیزم، فکر نمیکنی داریم باز هم سر قدرت باهم دعوا میکنیم؟ بیا اینبار راهحلی پیدا کنیم که به نفع هر دومون باشه."
2. برنده/بازنده ممنوع: در یک رابطه سالم، یا هر دو طرف برندهاند یا هر دو بازنده. اگر در یک بحث یک نفر کاملاً برنده و دیگری کاملاً بازنده شود، در واقع رابطه بازنده شده است.
3. حوزههای نفوذ تعریف کنید: در برخی حوزهها (مثلاً دکوراسیون خانه، برنامهریزی سفر) یک نفر تصمیمگیرنده اصلی باشد و در حوزههای دیگر (مثلاً سرمایهگذاری، انتخاب مدرسه) نفر دیگر. این کار از برخوردهای مداوم جلوگیری میکند.
4. اهمیت "ارزش رابطه" را به خاطر بسپارید: از خود بپرسید: "آیا راستگرفتن این بحث، به قیمت آسیب زدن به رابطهمان میارزد؟" اغلب پاسخ "خیر" است.
سخن آخر
۵ سال اول، دوره "تعیین نقشها و قوانین نانوشته" رابطه است. اگر این دوره صرف جنگ برای قدرت شود، رابطه بر شالودهای سست بنا میشود. اما اگر این دوره صرف ساختن یک "ائتلاف" قوی شود، جایی که دو نفر در کنار هم و در برابر چالشهای جهان بیرون میایستند، رابطه میتواند به یک پیوند عمیق و بادوام تبدیل شود.
به یاد داشته باشید، در یک ازدواج موفق، شما همتیمانی هستید که با هم مسابقه میدهید، نه دو رقیبی که در برابر هم قرار گرفتهاید.