در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۰۸۳۳۹
تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۱
نگاهی به انگیزه‌های زنان برای ورود به دانشگاه؛
انگیزه‌های دختران برای ورود به دانشگاه با یکدیگر متفاوت است، اما به‌طورکلی می‌توان انگیزه‌های آن‌ها را در کسب سرمایه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دسته‌بندی کرد. بررسی مصاحبه‌ها نشان می‌دهد تقریباً تمامی مصاحبه‌شوندگان به دنبال کسب سرمایه اجتماعی هستند و راه آن را در ورود به دانشگاه پیدا کرده‌اند.

"اون موقع همه دانشگاه می‌‌رفتن و اگه نمی‌‌رفتیم زشت بود. خودم شخصاً علاقه داشتم دانشگاه برم، اما بیشتر از من، مامانم علاقه داشت. بعد از درسم خیلی دنبال شغل بودم، دنبال شغلی بودم که نیمه‌وقت باشه، اما چون پیدا نکردم تصمیم گرفتم بمونم خونه و کلاً کار نکنم. شغل نیمه‌وقت رو هم برای این می‌خواستم که سرم گرم باشه و وجه اجتماعی داشته باشه وگرنه اصلاً مسأله مالیش برام مهم نیست؛ چون وضع پدرم نسبتاً خوبه و احتیاج ندارم".

به گزارش خبرگزاری دانا، در سال‌های اخیر شتاب تغییر و تحولات اجتماعی بسیار زیاد شده و زنان نیز از این تحولات بی‌نصیب نبوده‌اند. یکی از تحولات مهم دهه‌های اخیر تحول در زمینه افزایش سطح تحصیلات جامعه و به‌ویژه سطح تحصیلات زنان است. به‌گونه‌ای که در دو دهه اخیر میزان ورود دختران به دانشگاه‌ها و تحصیلات عالیه زنان به شکل قابل ملاحظه‌ای افزایش یافته و آمار و ارقام نیز مؤید این امر است. 

نسبت دانشجویان زن در سال تحصیلی 51-1350 معادل 29.7 درصد کل دانشجویان بوده که این وضعیت با اندکی نوسان تا بیش از بیست سال بعد یعنی تا سال تحصیلی 73-1372 تداوم داشته است، اما افزایش قابل توجه حضور زنان از سال تحصیلی 74-1373 به بعد رخ می‌دهد و تا سال تحصیلی 84-1383 از 30.5 به 53.9 درصد افزایش پیدا می‌کند. در سال 89 نیز 61 درصد و در سال 91 نیز حدود 60 درصد از ورودی‌های دانشگاه‌ها را دختران تشکیل دادند. البته، این آمار در یکی دو سال اخیر کاهش پیدا کرده؛ به‌طوری‌که در سال تحصیلی 94-1393 از مجموع دانشجویان در حال تحصیل، 2 میلیون و 602 هزار و 346 نفر (معادل 54.18 درصد) مرد و 2 میلیون و 200 هزار و 375 نفر (معادل 45.82 درصد) زن بوده‌اند.

پرسش مهمی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که چرا در بازه زمانی کوتاهی میزان حضور زنان در دانشگاه‌ها به نحو چشم‌گیری افزایش یافت و دلایل این مسأله چه بودند؟ درواقع، تبیین انگیزه‌های زنان برای ادامه تحصیل در دانشگاه می‌تواند در به‌دست‌آمدن دید صحیح اجتماعی و متعاقب آن، برنامه‌ریزی‌های معقول و مطابق با واقعیت‌های اجتماعی مؤثر باشد.

دکتر محمدامین قانعی‌راد در مقاله «نگاهی به عوامل فرهنگی افزایش ورود دختران به دانشگاه‌ها» دلایلی برای اقبال دختران به تحصیل در دانشگاه‌ برشمرده است. از دیدگاه او یکی از دلایل روی‌آوردن دختران به دانشگاه، افزایش منزلت اجتماعی است و می‌گوید: «دختران در ورود به دانشگاه به نیابت از خانواده پدری یا همسری خود این کالای فرهنگی را مصرف می‌کنند. وجود دختر دانشجو در خانواده، منزلت اجتماعی گروه خانوادگی و پدر و مادر را افزایش می‌دهد. با تبدیل دختر تحصیل‌کرده به همسر تحصیل‌کرده، گاه مصرف نیابتی به نمایندگی از سوی خانواده همسر صورت می‌گیرد و زن به نیابت از شوهر، پایگاه فرهنگی خانواده را به نمایش می‌گذارد. پیدایش گرایش جدید در تساوی یا افزایش تحصیلات زنان نسبت به شوهران آن‌ها، تا حدی با این نوع مصرف نیابتی توضیح‌پذیر است». 

در این مقاله با اشاره به این‌که ورود زنان ایرانی به دانشگاه‌ها شیوه‌ای برای حل تعارض بین سنت و مدرنیته را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد، آمده است: «زنان از طریق فضای دانشگاه با دنیاها و اندیشه‌های جدید آشنا می‌شوند و پس از فراغت از تحصیل نیز به انتظارات جامعه برای پذیرش نقش‌های سنتی خانوادگی پاسخ می‌دهند. برای دختران ایرانی تشکیل خانواده و ورود به دانشگاه، امکان پاسخ‌گویی به اقتضائات یک جامعه دوگانه سنتی- مدرن را فراهم می‌کند و این دو دنیا روی هم تأثیر می‌گذارند».

قانعی‌راد همچنین تحصیل در دانشگاه را مرتبط با مصرف فرهنگی می‌داند و می‌گوید: «دانشگاه حداقل برای زنان بیش از آن‌که بخشی از صنعت دانش باشد، مقوله‌ای مرتبط با مصرف فرهنگی است. زنان تحصیل‌کرده با توجه به ساختار بازار کار و سمت و سوی اقتصادی جامعه، بیش از آن‌که در خدمت اقتصاد مبتنی بر دانش قرار گیرند، از طریق ازدواج، خانواده‌ای مبتنی بر دانش تشکیل می‌دهند. در این خانواده‌های دانش‌محور، زنان تحصیل‌کرده برای خانواده اعتبار و منزلت می‌آورند و در دموکراتیزه‌کردن خانواده و آموزش فرزندان و گاه شوهران مشارکت می‌کنند؛ درحالی‌که مردان بیشتر تلاش می‌کنند با تأمین هزینه‌های زندگی، جوابگوی الزامات این صنعت فرهنگی پرهزینه برای فرزندان و همسر خود باشند».

خدیجه سفیری نیز در مقاله «زنان و تحصیلات دانشگاهی» مهم‌ترین اهداف زنان برای تحصیلات دانشگاهی را بدین شرح می‌داند: مشکلات اقتصادی و نیاز به شغل، کسب درآمد، تمایل به کسب منزلت اجتماعی و اثبات خود، ارتقای سطح آگاهی و توانمندی، تمایل به کسب فرصت‌های اجتماعی و مشارکت اجتماعی بیشتر، استقلال، اهمیت جامعه به مدرک دانشگاهی، فشار خانواده برای کسب مدرک دانشگاهی و کسب موقعیت‌های بهتر در زندگی و ازدواج. 

مقاله دیگری که به موضوع دلایل دختران برای تحصیلات دانشگاهی پرداخته، مقاله «مقایسه عوامل مؤثر در ورود زنان و مردان به دانشگاه» نوشته مصطفی ظهیری‌نیا و بهروز بهروزیان است. براساس این مقاله، انگیزه‌های اقتصادی و سیاسی برای پسران و پایگاه اقتصادی و اجتماعی، ازدواج و جاذبه محیط دانشگاه برای دختران عوامل مهم‌تری برای ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه هستند. 

در این مقاله آمده است: «کسب پایگاه برتر برای دختران، عامل مهم‌تری برای ادامه تحصیل است. ازآن‌جاکه یکی از مهمترین کارکردهای دانشگاه تغییر جایگاه و موقعیت اجتماعی افراد است، در تمامی گروه‌های اجتماعی برای کسی که مدارج علمی را طی کرده احترام قائل هستند. این کارکرد دانشگاه، سبب افزایش ورود دختران به دانشگاه شده است. یکی دیگر از مهم‌ترین انگیزه‌های ورود دختران به دانشگاه، ازدواج است. بین نحوه انتخاب همسر با میزان تحصیلات دختران رابطه وجود دارد. به این معنی که شیوه انتخاب با افزایش سطح تحصیلات از شیوه دخالت والدین و اطرافیان به انتخاب آزاد یا مستقل تبدیل می‌شود. از سوی دیگر، دختران پیش از ورود به دانشگاه تحت کنترل والدین و دیگر اعضای خانواده هستند. به همین دلیل محیط دانشگاه با ایجاد شرایطی مانند کاهش نظارت خانواده، افزایش ارتباطات و تعاملات اجتماعی و افزایش اعتماد به نفس، انگیزه مؤثری برای ورود دختران به دانشگاه است».

به گزارش مهرخانه، تجربه‌زیسته زنان و دیدگاه خود آن‌ها می‌تواند بهترین منبع برای آگاهی از دلایل آن‌ها برای ادامه تحصیل در دانشگاه باشد. به همین منظور با تعدادی از زنان و دختران فارغ‌التحصیل یا دانشجو گفت‌وگو کرده‌ایم تا در خصوص انگیزه‌های آن‌ها برای ورود به دانشگاه بیشتر بدانیم.

دانشگاه جایی برای مدرک‌گرفتن است، نه بیشتر
اسما کارشناسی ارشد فقه و حقوق دارد و متولد سال 62 است. او معتقد است دانشگاه جایی برای مدرک‌گرفتن است نه بیشتر. او می‌‌گوید: "من واقعاً بین ارشد و کارشناسی‌ام تفاوتی ندیدم و به همین خاطر حس می‌کنم دو سال از عمرم تو دانشگاه، اونم یکی از دانشگاه‌‌های مطرح کشور، بیهوده گذشت. اگه به عقب برمی‌گشتم، مطمئناً برای دوره لیسانس وارد دانشگاه می‌شدم، چون بالاخره برای شروع باید از جای آکادمیک شروع کرد، اما دیگه خودم رو محدود به درس نمی‌کردم و کنار اون خیلی‌خیلی بیشتر از فرصت دانشگاه و کلاس‌های متفرقه اون استفاده می‌کردم. چون این آموزش‌های جانبیه که برای آدم می‌مونه."

اسما در مورد انگیزه اشتغال می‌گوید: "هیچ‌وقت به این‌که وارد بازار کار بشم فکر نمی‌‌کردم و با این‌که رشته‌ام بازار کار بدی نداره، اصلاً به کار‌های مرتبط با اون فکر نکردم و هنوز هم نمی‌کنم. الان هم یک‌سری کار پاره‌وقت انجام می‌دم، اما این کارا رو یه جور تفریح می‌بینم و اصلاً به عنوان کار بهش نگاه نمی‌کنم. به ادامه تحصیل هم ابداً فکر نمی‌کنم، چون به این نتیجه رسیدم که یادگرفتن، با دانشگاه رفتن به‌دست نمی‌یاد".

"همه می‌رفتند دانشگاه، اگه من نمی‌رفتم زشت بود"
فاطمه هم متولد سال 66 و دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته علوم تربیتی است. او در مورد انگیزه اصلی خود برای دانشگاه‌رفتن می‌گوید: "اون موقع همه دانشگاه می‌‌رفتن و اگه نمی‌‌رفتیم زشت بود. خودم شخصاً علاقه داشتم دانشگاه برم، اما بیشتر از من، مامانم علاقه داشت. بعد از درسم خیلی دنبال شغل بودم، دنبال شغلی بودم که نیمه‌وقت باشه، اما چون پیدا نکردم تصمیم گرفتم بمونم خونه و کلاً کار نکنم. شغل نیمه‌وقت رو هم برای این می‌خواستم که سرم گرم باشه و وجه اجتماعی داشته باشه وگرنه اصلاً مسأله مالیش برام مهم نیست؛ چون وضع پدرم نسبتاً خوبه و احتیاج ندارم".

فاطمه در مورد تصمیم خود برای ادامه تحصیل می‌گوید: "قصد دارم دکترا بخونم چون ارشد که الان به دردم نمی‌‌خوره. دوست دارم دکترا بگیرم تا بتونم کار درست حسابی نیمه‌وقت مثل استادی دانشگاه پیدا کنم. از طرف دیگه، تو سال‌‌های آینده، فوق‌لیسانس در حد دیپلم قدیمه. پس‌فردا که ازدواج کنم و بچه‌دار بشم، زشته که بچه‌م بگه مامانم فوق‌لیسانس داره، باید بگه دکترا داره".

می‌خواهم سرکار بروم تا استقلال اقتصادی داشته باشم
نگار 30 ساله و دانشجوی مقطع کارشناسی زبان انگلیسی است. او در 18 سالگی دوست داشته پزشکی قبول شود، اما چون بعد از چند سال تلاش به نتیجه نرسیده، قید تحصیل را زده و به فعالیت‌های هنری پرداخته، اما در مقطعی حس کرده که حتماً نیاز به ادامه تحصیل دارد. او می‌گوید: "تا چند سال می‌گفتم یا پزشکی یا هیچی، اما بعدش به این نتیجه رسیدم که بهتره ادامه تحصیل بدم. خوب تو سن ما خیلی خوب نیست که یک دختر دیپلم داشته باشه. از طرفی هم، من باید به‌طور جدی دنبال کار باشم و با دیپلم هم که کسی به من کار نمی‌ده. دیگه روم نمیشه از مادرم پول بگیرم. هرچند وضع مالیمون بد نیست، اما آدم دیگه تو این سن خجالت می‌کشه که هنوز دستش جلوی خانواده‌اش دراز باشه. دوست دارم برم سرکار و استقلال مالی داشته باشم".

مهارت و تجربه برای اشتغال مهم‌تر از تحصیلات است
فاطمه 23 ساله و فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی رشته نرم‌افزار است. او درباره انگیزه خود برای ادامه تحصیل می‌گوید: "هدف اصلی من برای ادامه تحصیل، داشتن یه جایگاه اجتماعی و بعد هم داشتن یه شغل بود، ولی در حال حاضر متوجه شدم که تحصیلات در رابطه با اشتغال می‌تونه نقش خیلی کم‌رنگی داشته باشه؛ یعنی بدون ادامه تحصیل هم می‌شه یه شغل داشت. در حال حاضر، داشتن مهارت و تجربه برای اشتغال خیلی مهم‌تره البته تحصیلات هم مهمه، ولی نه به اندازه مهارت (حداقل توی رشته‌‌های فنی مهندسی این‌طوریه)؛ یعنی برای اشتغال بیشتر به مهارت و تجربه توجه می‌شه تا تحصیلات. من اگه به عقب برمی‌گشتم، ادامه تحصیل می‌دادم، ولی نه به این نحو، مسلماً به اولین چیزی که توجه می‌کردم علاقم بود و استعدادم. من خیلی دوست داشتم حقوق یا ادبیات بخونم، ولی خب مدیر مدرسه‌مون با خانواده‌ام حرف زد اونا هم گفتن برو ریاضی".

او ادامه می‌دهد: "احساس می‌کنم اگه اون چیزی که دلم می‌خواست رو ادامه می‌دادم، خیلی خوشحال‌تر بودم. الان کارمند اداری یه دفتر هستم. کاری که الان دارم مسلماً توقعم رو برآورده نمی‌‌کنه، من یه چیز دیگه خوندم، کارم هم یه چیز دیگه‌ است، ولی خب همیشه شرایط بر وفق مراد نیست. الانم خدا رو شکر حداقل همین هست و من سعی می‌کنم یه جور دیگه بهش فکر کنم، مثلاً این‌که چیزایی رو یاد می‌گیرم و به دانسته‌هام اضافه می‌شه، یه قشر فرهنگی از جامعه رو می‌بینم و یه مدل زندگی دیگه رو تجربه می‌کنم".

هدفم فقط پیشرفت علمی بود
عاطفه که متولد سال 73 و دانشجوی مقطع کارشناسی رشته مهندسی صنایع چوب و کاغذ است، هدف خود را از ورود به دانشگاه پیشرفت در زندگی شخصی عنوان می‌کند و می‌گوید: "هدفم فقط پیشرفت علمی بود تا وقتی وارد یه شغلی می‌شم، معلوماتم زیاد باشه و بی‌استفاده وارد کار نشم. چون جهان اطرافم در حال پیشرفته، پس نیاز خودم دیدم که با دنیا برم جلو و معلوماتم زیاد و علمی بشه. در کل دوست دارم برم سرکار، از فعالیت و مشغولیت‌داشتن لذت می‌برم. یکی از دلایل درس‌خوندنم هم رفتن سرکار بود. اگه شرایط برام فراهم باشه، حتماً ادامه تحصیل می‌دم؛ چون واقعاً به درس‌خوندن علاقه دارم. حسم به رشته‌ام و درسی که می‌خونم خوبه چون هم یه دانشگاه معتبر درس می‌خونم، هم رشته‌ام پر از فعالیته. اگه به عقب برگشتم خیلی خیلی بیشتر تلاش می‌کردم برای درس‌خوندن تا یکی از رشته‌های تاپ تجربی رو قبول بشم".

می‌خواستم کاندید مجلس شوم
زهرا؛ متولد سال 58 است و کارشناسی بهداشت عمومی و کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه دارد. او درباره انگیزه خود برای تحصیلات دانشگاهی می‌گوید: "انگیزه من برای تحصیل در مقطع کارشناسی با مقطع ارشد فرق داشت. انگیزه کارشناسی من این بود که ادامه تحصیل بدم و شغلی داشته باشم. البته، اگه همون موقع هم شغلی داشتم، حتماً اون شغل رو رها می‌کردم و اول می‌رفتم دانشگاه؛ چون تحصیلات و سواد برام خیلی مهم بود و بعد مطمئن بودم که با این تحصیلات شغلی پیدا می‌کنم. من ورودی سال 77 بودم و اون موقع برای بیشتر کسانی که می‌رفتن دانشگاه شغل هم وجود داشت. یعنی دانشگاه‌رفتن مساوی با اشتغال بود، اما وقتی ما فارغ‌التحصیل شدیم، بحث استخدام ادواری به‌وجود آمد که باعث شد خیلی‌ها مثل من استخدام نشن.

"من طرحم رو گذروندم و با وجود این‌که استخدام ادواری قبول نشده بودم باز هم می‌تونستم در رشته و گرایش خودم استخدام بشم، اما دیگه دوست نداشتم دنبال کار تو این رشته برم. رشته‌ام را قبل از این که سرکار بروم دوست داشتم، اما بعد از این‌که سرکار رفتم و تبعیض‌ها رو تو سیستم بهداشتی دیدم، سرخورده شدم. وضعیت طوریه که اون‌جا فقط باید پزشک باشی و تو هر سطح دیگه‌ای باشی کسی روی تو حساب باز نمی‌کنه و پیشرفتی نداری. از طرف دیگر به روزنامه‌نگاری علاقه داشتم و می‌خواستم روزنامه‌نگار بشم؛ برای همین تو مقطع کارشناسی ارشد رشته ارتباطات رو خواندم و گرایش مطالعات فرهنگی و رسانه قبول شدم. برای ارشد دیگه دنبال شغل نبودم و فقط به خاطر علاقه دنبال این رشته رفتم و فکر می‌کردم اگر مدرک ارشد داشته باشم، توان رقابت اطلاعاتی و فرهنگی و سیاسی خواهم داشت. از طرفی هم می‌خواستم کاندید نمایندگی مجلس بشم و به همین دلیل انگیزه‌ام برای فوق‌لیسانس صد چندان شد. البته، مسأله ازدواجم هم بی‌تأثیر نبود چون بعد از ازدواج دیگه نیاز مالی برام مطرح نبود و فقط دنبال علاقه‌هام بودم.

در مقطع ارشد توقعاتم از درس برآورده شد؛ یعنی چیزهایی که می‌خواستم یاد بگیرم تو دانشگاه یاد گرفتم و تو حوزه‌هایی که می‌خواستم اطلاعات داشته باشم، اطلاعات به‌دست آوردم و مطالعاتم جهت پیدا کرد، اما درس‌خوندن به‌عنوان یه وسیله هنوز نتونسته اهداف اجتماعی منو برآورده کنه. البته، می‌خواهم تلاش کنم که این اتفاق بیفتد. حتماً هم می‌خواهم تحصیلم رو ادامه بدم. احساس می‌کنم اگر دکترا بگیرم، هم سوادم تو این حوزه بالا می‌ره، هم وقتی به‌عنوان دکتر وارد یه فعالیت سیاسی می‌شم شانسم برای برنده‌شدن بیشتر میشه".

دغدغه من کسب علم است و دنبال شغل نیستم
مریم نیز 51 ساله است و کارشناسی ارشد ارتباطات دارد. او که تا قبل از ازدواج دیپلم داشته، بعد از ازدواج و با داشتن سه فرزند، هم‌زمان با دختر بزرگش شروع به درس‌خواندن در مقطع کارشناسی کرده است. او درباره انگیزه خود می‌گوید: "من همیشه فکر می‌کردم آدم باید از زندگیش استفاده کنه؛ برای این‌که چیزهای بیشتری یاد بگیره. کلاً همیشه تشنه دانستن بودم و حس می‌کردم اگر دنبال مطالعه و یادگیری نرم، عمرم تلف می‌شه. این حسی که از کودکی با من بود باعث می‌شد حتی بعد از این که ازدواج کردم، چون دوست داشتم مفید باشم و وقتم بیهوده تلف نشه، وارد دانشگاه بشم. برای این‌که خودم رشد کنم و بتونم با چیزی که یاد می‌گیرم برای خانواده‌ام هم مفید باشم. برای تحصیل در مقطع ارشد هم همین انگیزه‌ها رو داشتم. البته، همسرم فکر منو نداشت، اما وقتی علاقه منو دید، کمکم کرد.

در دوره کاردانی و کارشناسی ساختمان دانشگاه ما کهنه بود، اما من حس خوبی داشتم؛ چون در حال یادگرفتن بودم. خیلی از بچه‌ها از استاد و دانشگاه و ساختمان آن ایراد می‌گرفتند، اما احساس من خوب بود. چون یاد می‌گرفتم و تحصیل در یک ساختمان کهنه و در یک هوای گرم هم منو راضی می‌کرد. 

خیلی دوست داشتم تو دانشگاه علمی کاربردی نوشهر تدریس کنم و اقدام هم کردم، اما می‌گن دانشجو کم شده و مشکل داریم. دوست داشتم تدریس کنم؛ چون در محیط دانشگاه که قرار بگیری، باز هم به تحقیقات و مطالعات ادامه می‌دی. دوست دارم تحصیلاتم را ادامه بدهم، اما اول باید زبانم را قوی کنم. حتی بدم نمی‌آید خارج از کشور ادامه تحصیل بدهم. کلاً دغدغه اصلی من برای تحصیل، کسب علم است و چندان دنبال شغل نیستم؛ چون الحمدلله وضع مالی همسرم خوبه و نیاز مالی ندارم".

زمان ما تب تحصیلات دانشگاهی داغ بود
مینا، 30 سال دارد و سه سال پیش تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد رشته جامعه‌شناسی به پایان رسانده است. او درباره انگیزه ورود خود به دانشگاه می‌گوید: "وقتی ما دیپلم گرفتیم تب تحصیلات دانشگاهی خیلی داغ بود و همه دنبال دانشگاه‌رفتن بودن. یه جور چشم‌وهم‌چشمی عجیب و غریبی ایجاد شده بود که همه باید می‌رفتن دانشگاه و اگه نمی‌رفتن، بد بود. راه دیگه‌ای هم به نظر نمی‌رسید که هم وقت آدم پر بشه هم وجه اجتماعی داشته باشه. خانواده‌ها هم با دانشگاه رفتن دخترها راحت‌تر کنار می‌اومدن تا مثلاً تجربه‌های جدیدی که تهش هم معلوم نبود. من خودم انگیزه اصلیم برای دانشگاه رفتن این بود که این‌جوری جا افتاده بود که برای کار پیداکردن حتماً باید تحصیلات دانشگاهی داشته باشی. البته، از درس‌خوندن هم بدم نمی‌اومد، اما اگه به امید کار پیداکردن نبود، شاید هیچ‌وقت دانشگاه نمی‌رفتم".

ازدواج کنم دنبال کار نمی‌روم
مینا درباره تصمیمش برای ادامه تحصیل می‌گوید: "اصلاً و ابداً نمی‌خوام ادامه تحصیل بدم. تا همین جاش هم بسه. همکارهای من با کارشناسی یا حتی دیپلم؛ باورت میشه؟ با دیپلم؛ همین کاری رو انجام می‌دن که من انجام می‌دم و اندازه من حقوق می‌گیرن و هیچ فرقی بینمون نیست. از پیداکردن کار درست و حسابی ناامید شدم. کار درست و حسابی برای کسی هست که پارتی داشته باشه. ما این وسط‌‌ها باید له بشیم. وقتی هم نیاز مالی داشته باشی که وضع بدتر می‌شه. من کلاً ناامید شدم و نمی‌خوام با رؤیای دکتراگرفتن و پیداکردن یه موقعیت بهتر، چند سال دیگه از عمرم و اعصاب‌مو به هم بریزم. چون دارم می‌بینم که الان کسانی که دکترا دارن، اما پارتی و روابط خاص ندارن، چقدر افسرده و سرگردون هستن. من یکی که اگه ازدواج کنم و همسرم وضعش خوب باشه، دیگه دنبال کار نمی‌رم. بیشتر دوستام هم همین نظر رو دارن".

کسب سرمایه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی از طریق تحصیلات
همان‌طور که از مصاحبه‌های فوق و پژوهش‌های اجتماعی ذکرشده برمی‌آید، انگیزه‌های دختران برای ورود به دانشگاه با یکدیگر متفاوت است، اما به‌طورکلی می‌توان انگیزه‌های آن‌ها را در کسب سرمایه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دسته‌بندی کرد. بررسی مصاحبه‌ها نشان می‌دهد که تقریباً تمامی مصاحبه‌شوندگان به دنبال کسب سرمایه اجتماعی هستند و راه آن را در ورود به دانشگاه پیدا کرده‌اند. زیرا عملاً در جامعه ما فرصت‌های مختلفی برای کسب این سرمایه آن هم برای یک دختر وجود ندارد و لاجرم دختران مجبورند مسیر دانشگاه را برای رسیدن به هدف خود انتخاب کنند. خانواده‌های ایرانی نیز این مسیر را برای دختران خود بهترین مسیر می‌دانند و کمتر خانواده‌ای پیدا می‌شود که با تحصیل دختر خود در دانشگاه مخالفت کند. آموزش وسیله‌ای است که دختران با توسل به آن موقعیت اجتماعی خود را در رابطه با خانواده، جامعه و اطرافیان تحکیم می‌بخشند.

انگیزه دیگری که زنان را ترغیب به ادامه تحصیل در دانشگاه می‌کند، کسب سرمایه‌های فرهنگی است و بسیاری از زنان به دنبال کسب علم و ارتقای سطح سواد خود هستند. انگيزه بسیاری از افراد در مصرف فرهنگي آموزش عالي، دستيابي به ارزش‌ها و نمادها، ابراز خويشتن و هويت‌يابي است و زنان از این طریق تلاش می‌کنند به ارتقای هویت فرهنگی خود و خانواده‌شان کمک کنند، اما یکی از سرمایه‌هایی که معمولاً روی آن تأکید می‌شود، سرمایه اقتصادی است. به عبارت دیگر، برخی از زنان از طریق ورود به دانشگاه به دنبال بسترسازی برای کسب سرمایه اقتصادی هستند. 

با توجه به یافته‌‌های فوق انگیزه‌های زنان از ورود به دانشگاه متفاوت است و به همین دلیل در برنامه‌ریزی‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نمی‌توان نسخه‌ای واحد برای همه زنان فارغ‌التحصیل یا دانشجو پیچید، بلکه باید به ابعاد مختلف مسأله توجه کرد و برای هر دسته از زنان با انگیزه‌های مشابه برنامه‌ریزی کرد تا هم کشور از سرمایه خود که در جهت توانمندسازی این زنان هزینه کرده بی‌بهره نماند و هم دغدغه‌ها و نیازهای این زنان مورد توجه و عنایت قرار گیرد. 

منابع
- مقاله نگاهی به عوامل فرهنگی افزایش ورود دختران به دانشگاه‌ها؛ محمد امین قانعی راد و فرهاد خسرو خاور؛ مجله پژوهش زنان؛ شماره چهارم؛ زمستان 1385.
- مقاله زنان و تحصیلات دانشگاهی؛ خدیجه سفیری؛ مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی. 
- مقاله مقایسه عوامل موثر در ورود زنان و مردان به دانشگاه؛ مصطفی ظهیری‌نیا و بهروز بهروزیان؛ فصلنامه علمی پژوهشی زن و جامعه؛ شماره چهارم؛ زمستان 91. 
ارسال نظر