در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۱۳۷۱۶
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۱
یکی از مقولات مهمی که در دوران مدرن در زمینه ازدواج اهمیت یافته، مقوله «عشق» است
به گزارش خبرگزاری دانا،دنیای مدرن پایاش را از حد خودش فراتر گذاشته! دیگر برای دیدن مظاهر این دنیای جدید نیازی نیست سری به فروشگاه های زنجیره ای زنیم یا فست فودهای سطح شهر را رصد کنیم یا گسترش شهرنشینی را ملاکی برای ظهور آن درنظر بگیریم. حالا این دنیای جدید با نفوذ در روابط شخصی و خصوصی نیز قدرتش را به رخ ما می کشد؛ رابطه هایی که از لحظه شروع، تا ادامه پیدا کردن و خاتمه یافتن شکل جدیدی به خود گرفته است.

دنیای مدرن، دنیای تحول و تغییر در حوزه خصوصی و عمومی انسان هاست. مدرنیته با دگرگونی ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، از مهم ترین عواملی است که ساختار خانواده، ازدواج و مفاهیم انسانی و اخلاقی وابسته به آن را تغییر داده است. به طوری که شاید هیچ کدام از تحولات دنیای امروز، به اندازه اتفاقاتی که در زندگی شخصی، ازدواج و خانواده درحال روی دادن است، نباشد.

یکی از مقولات مهمی که در دوران مدرن در زمینه ازدواج اهمیت یافته، مقوله «عشق» است. امروزه در جوامع مدرن تأکیدهای فرهنگی بسیاری روی عشق وجود دارد، به طوری که عشق از ضروریات ازدواج تلقی می شود، ولی آیا ازدواج ها همیشه با این نوع رابطه عاطفی آغاز می شده یا آن که عشق در ازدواج پدیده ای نو در دوران مدرن است؟

عشق در مفهوم عام، یعنی کشش و جاذبه میان دو نفر، که به تعبیر اریک فروم دارای ویژگی «دلسوزی»، «احساس مسئولیت»، «احترام» و «شناخت» باشد. عشق بیانگر دلبستگی فیزیکی و شخصی متقابلی است که دو نفر نسبت به یکدیگر احساس می کنند و معمولا همه ما فکر می کنیم که عاشق شدن از احساسات و عواطف عام انسانی ناشی می شود، بنابراین کاملا طبیعی به نظر می رسد زوجی که عاشق می شوند، بخواهند زندگی مشترکی را آغاز کنند، اما آنچه در این جا اهمیت دارد تغییرات اجتماعی است که نسبت به مقوله عشق در ازدواج رخ داده است.

اگر چه عشق یک حالت روانشناختی است، اما تحولات و ساختار اجتماعی بر عشق تاثیرگذار است. درواقع ساختار اجتماعی می تواند نوع و محتوای عشق را تعیین کند و بر آن اثر بگذارد. عشق یک پدیده اجتماعی است و نمی توان آن را به عنوان یک پدیده مستقل مورد بررسی قرار داد. اگر چه پژوهش های روانشناسی به انواع عشق و حالات مختلف عشق در زندگی زناشویی و تأثیرات آن اشاره داشتند، اما سیر تحول عشق در جامعه سنتی و مدرن در ایران با تأکید بر تحولات اجتماعی مورد بررسی قرار نگرفته است.

در سیر ادبیات نظری جامعه شناسی می توان اولین تفاوت های عشق در ازدواج دوران سنت و مدرن را، با دیدگاه دورکیم تحلیل کرد. در جامعه سنتی که همبستگی مکانیکی وجود دارد، عشق معنایی فرافردی دارد، اما با رفتن جامعه به مرحله ارگانیک، همبستگی های انسانی کمرنگ تر و عشق فردیت می یابد. در این جامعه تغییر کیفیت عشق، دیگر روابط انسانی را هم تحت تأثیر قرار می دهد. اما صورت بندی اجتماعی از مفهوم عشق به بهترین شکل در آرای آنتونی گیدنز مطرح می شود. او از نظریه پردازانی است که تطور مفهوم عشق و ازدواج را در جامعه سنتی و مدرن پی می گیرد.

از نظر گیدنز عشق به شکل عام و نه علاقه زوجین به یکدیگر، پدیده ایست که در چند قرن اخیر به وجود آمده است و تمرکز کنش متقابل گرم و صمیمانه در دایره تنگ خانواده هسته ای، زمینه ساز پیوند خوردن عشق و ازدواج بوده است. گیدنز با بررسی تغییرات تاریخی مفهوم صمیمیت در طول تاریخ، نشان می دهد که چگونه عشق و ازدواج در یک فرآیند تدریجی تاریخی بهم نزدیک می شوند. وی به این منظور سیر تحول مفهوم عشق را در سه دوره بررسی می کند:

الف) در دوره قرون وسطایی تنها قالب عشق، عشقی است که به «عشق شورانگیز» تعبیر می شود. این عشق به اشراف و خواص اختصاص داشته و ارتباطی میان آن و فرآیند ازدواج و زندگی خانوادگی و باروری وجود ندارد. این عشق از سویی به جنون و گسست از روابط عادی اجتماعی مربوط می شود و از سویی در قالب عشق عرفانی به مسیح اوجی استعلایی پیدا می کند. این عشق کاملا شخصی است که با خانواده و زناشویی بیگانه است. داستان های عامیانه قرون وسطایی مملو از روابط عاشقانه شهسواران، ملکه ها و شاهزاده هاست. در این دوران، در ارتباط زن و مرد با یکدیگر و حتی کودکان، جنبه عاطفی از اهمیت بالایی برخوردار نیست و در ازدواج، انتخاب و خواسته های شخصی اهمیتی نداشته، بلکه ازدواج با اراده دیگران صورت می گیرد و ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن اهمیتی ندارد.

ب) در قرن هجدهم این عشق شورانگیز، به شکل «عشق رمانتیک» تغییر ماهیت داد. عشق رمانتیک صورت بندی مفهوم عشق در شکلی عام و فراگیر را ممکن ساخت. این عشق چندان با رابطه جنسی تعریف نمی شد و بیشتر بر خاص بودگی و یگانگی معشوق در چشم عاشق دلالت داشت.

این بیان نوظهور از عشق، کنش متقابل میان زن و مرد را در جامعه صنعتی سازماندهی کرد و پیدایش خانواده های کوچک و مستحکم جدید را ممکن ساخت. فضاهای خانواده سنتی و حضور در شبکه ارتباطی خانواده بزرگتر، فرصتی برای ارتباط خصوصی زوجین نداشت و ابعاد روانی ازدواج از اولویت برخوردار نبودند. به دلیل همکاری زوج جوان در فرآیند تولید کشاورزی، دامداری در خانه و مزرعه در رابطه با خویشاوندان، روابط زوجین نمودی از روابط عاشقانه نداشت، اما گسترانده شدن عشق رمانتیک به خانه ها و پیوند خوردن مفاهیم محبت و ازدواج بود که بهره مندی های فردی از رابطه را از اولویت برخوردار کرد. اگر چه دیدگاه های فمینیستی شکل گیری این نوع عشق را نوعی توطئه و استثمار زنان می دانستند، اما از نظر گیدنز تولیدکنندگان و مصرف کنندگان عشق، زنان بوده اند.

سه پیامد اصلی عشق رمانتیک عبارت بود از: معرفی خانه به مثابه واحدی جغرافیایی برای تمرکز کنش متقابل صمیمانه، دگردیسی در روابط میان مادر، پدر و کودک و در نتیجه پیدایش دوران کودکی و صورت بندی و آرمانی شدن رفتار وسواس آمیز مادرانه.

ج) متأخرترین شکل عشق که مشخصه دوران مدرن است را گیدنز «عشق سیال» می نامد. جنبش های اجتماعی برابری خواهانه و ورود زنان به عرصه های تولید اقتصادی و اجتماعی شکل جدیدی از روابط زن و مرد را ایجاد کرد. این عشق تعهد سختگیرانه عشق رمانتیک را نداشت و منکر ضرورت پایداری روابط صمیمانه بود. این عشق نتیجه دستیابی زنان به جایگاه های اجتماعی مهم بوده و دیگر عشق تنها به یک زن و یک مرد منحصر نمی شد. بلکه این نوع عشق به دنبال تحقق برابری فرصت زن و مرد برای دسترسی به فرصت های اجتماعی و در نتیجه عاطفی است.

عشق در مفهوم عام، یعنی کشش و جاذبه میان دو نفر

 

در عصر مدرن، از سویی به دلیل کوچک بودن اندازه خانواده هسته ای و پیدایش روش های کنترل جمعیت، پیوند میان رابطه جنسی و بارداری گسسته شد. از سوی دیگر به دلیل چروکیده شدن حجم خانوارها، همسر یعنی شریک جنسی رسمی به صورت مهم ترین شریک زندگی بازتعریف شد. باومن (١٣٨٤) نیز معتقد است که جهان مدرن، جهانی عقلانی شده، محاسبه گر و افسون زدایی شده است که در آن روابط عاشقانه به شکلی سست، موقتی، غیرقابل اعتماد و کالایی شده تعریف می شوند و نوعی ناپایداری در عشق، تحت پیامدهای مخرب مدرنیته بر انسان در جامعه کنونی مستولی است.

از آن جا که کشور ایران دوران گذار را پشت سر می گذارد، چالش های فراوانی را در حوزه خانواده تجربه می کند. در سال های اخیر تغییرات بسیاری در الگوی ازدواج دیده می شود که بخش عمده ای به فرآیند تحول سنت به مدرن و پسامدرن برمی گردد. مسأله عشق در ازدواج نیز از سویی تحت تأثیر شرایط فرهنگی و بومی و از سویی تحولات جهانی است.

به لحاظ تاریخی و فرهنگی عشق در ادبیات ایران نمود وسیع و برجسته ای، در دو صورت عشق جسمانی و عرفانی دارد، اما به طور متعارف از لحاظ سنتی عشق در ازدواج و همسرگزینی عنصر مهمی نبوده است، بلکه عوامل دیگری چون هم کفو بودن خانواده ها، مسائل اقتصادی و اجتماعی و ... اهمیت بیشتری داشته است.

باتوجه به دیدگاه های مطرح شده در بالا، می توان در جامعه ایران، از سه نوع ازدواج سنتی، مدرن و پسامدرن سخن گفت که در هر کدام عشق بعد، شکل و معنای متفاوتی پیدا می کند. با گذار جامعه ایران از دوره سنت به مدرن، ماهیت عشق نیز در ازدواج تغییرات بسیاری کرده است. در فرهنگ سنتی ایران، به دلیل محدودیت روابط اجتماعی، خانواده محور بودن و الگوی ازدواج براساس خویشاوندی، ازدواج غالبا بدون رابطه عاشقانه بوده است. عشق هایی هم که گه گاه در جوامع سنتی رخ می داد، نوعی عشق رمانتیک بود که به دلیل محدودیت های ارتباطی بین دختران و پسران، با اولین مواجه دختر و پسر رخ می داد.

در دوران مدرن، ویژگی های ازدواج، به علت تأثیرپذیری جامعه از فرآیندهای صنعتی شدن و مدرنیزاسیون دچار تغییر شد. تغییرات شهرنشینی، فروپاشی خانواده گسترده و شبکه خویشاوندی، افزایش تحصیلات، اشتغال زنان، رواج تفکر عقلانی و... نگرش های شیوه همسرگزینی را تغییر داد. آزادی در روابط دختر و پسر قبل از ازدواج، کاهش ازدواج های خویشاوندی، اهمیت یافتن ابعاد روانی و عاطفی در ازدواج و... از تغییراتی است که در سبک ازدواج در دوران مدرن رخ داده است. هر چند ازدواج به شکل سنتی با پیوند به ارزش ها و قواعد زندگی سنتی کاستی ها و معایبی دارد، اما در دوران مدرن هم با چالش های فراوانی روبه روست.

اما با تأثیرات و تحولات جامعه مدرن، نگرش های جدیدی بر سبک ازدواج حاکم شده است که گاه ممکن است با باورها و اعتقادات سنتی مردم همخوانی نداشته باشد. یکی از این نگرش ها، انتخاب آزادانه همسر و تمایل به ازدواج براساس عشق است. افزایش تحصیلات، استقلال مالی و بالارفتن سن ازدواج موجب شده که جوانان برای عشق پیش از ازدواج، اولویت قایل شوند. ازدواج های از پیش تعیین شده دنیای سنت، امروزه جای خود را به همسرگزینی آزاد و انتخابی براساس عشق داده است. اگر چه هنوز در برخی مناطق ایران، ازدواج های عشیره ای و قبیله ای وجود دارد، اما در زندگی مدرن، به ویژه در بین جوانانی که انگیزه اقتصادی و اجتماعی آنان از ازدواج پایین تر است، دستیابی به مفهوم عشق در ازدواج، اهمیت ویژه ای دارد.

اما در دوران پست مدرن، از عشق راز زدایی و تقدس زدایی شده و به تعبیر باومن نوعی «سیالیت» در عشق پدیدار شده است. این سیالیت کم کم در فرهنگ ایران نیز نفوذ کرده و شکل ازدواج را تغییر داده که تا حدودی متاثر از فرآیندهای وسیع جهانی و بازنمایی های رسانه ای از خانواده غربی است.

ازدواج هایی که قبلا با معرفی و شناخت آغاز می شد، امروزه با بهانه «عشق» با میانجی گری اینترنت و دیگر فناوری های ارتباطی صورت می گیرد و حتی گاه به تشکیل خانواده هم نمی انجامد. این سبک عشق ورزی، ازدواج و خانواده را به تدریج از کانون اصلی جامعه کنار می زند. هر چند که اغلب این نوع عشق ورزی با عدم شناخت کافی، تشریفاتی، تظاهری و غیرحقیقی شدن، آسیب های بسیاری هم در پی دارد.

عشق موهبت بزرگ در جهت تکامل
به رغم گرمی عاطفه و احساس زوج ها در روزهای نخست آشنایی و زندگی مشترک، برخی پژوهش های جامعه شناسان یا گزارش های به دست آمده از دفترهای ازدواج و طلاق از تبدیل شدن زودهنگام این زوج ها به غریبگانی آشنا خبر می دهد.

«کارل گوستاو یونگ» روانشناس نام آشنای سوییسی (١٩٦١ ١٨٧٥ میلادی) درباره چرایی این رخداد در کتاب «ضمیر پنهان» نوشته است: هر انسانی باید تمامیت خودش را زندگی کند. انسان بخش کوچکی از این تمامیت را به صورت خودآگاه و هوشیار زندگی می کند و آگاهانه به دنبال علاقه ها و کشش های درونی خود می رود ولی بخش عمده وجودش را به صورت ناآگاه و از طریق فرافکنی (projection) به روی دنیا زندگی می کند. بر همین مبنا، عشق بر ٢ ویژگی همیشگی استوار می شود که یکی ناخودآگاه بودن و دومی ناپایداری است. دیر یا زود فرافکنی ها فرو می ریزد و فرد متوجه می شود کسی که عاشقش بوده کسی نیست که او از صمیم قلب می خواهد.

یونگ درباره چگونگی به وجود آمدن عشق واقعی و پایدار معتقد است: تا هنگامی که نقطه های تاریکی در ناخودآگاه انسان وجود دارد که به حوزه هوشیاری در نیامده است، امکان مبتلاشدن به عشق هم هست. انسان های فرزانه وقتی به دام عشق گرفتار می شوند بسیار متفاوت از افراد معمولی عمل می کنند. آنها تمام توجه و انرژی خود را معطوف این مسأله می کنند که ویژگی های درونی نهادینه شده خود را ببینند و به این ترتیب یک قدم دیگر به سمت هوشیاری و تمامیت درونی حرکت کنند تا درنهایت ازدواج مقدس انجام بگیرد.

برای این افراد، عشق موهبت بزرگ طبیعت در جهت شناخت و تکامل است درحالی که برای انسان های عادی، عشق فرصت دو روزه برای داشتن حال خوب است که بعدها با ریزش فرافکنی ها یک بار دیگر به جمله های نمایشنامه ای خود برسند و دوباره همان زندگی تکراری گذشته را ادامه دهند. حال با این تفسیرها از عشق، شاید دلیل همنشینی بی روح زوج ها زیر سقف کوتاه خودرو، خیال پردازی و فرو رفتن در رویایی باشد که اگر کنار هم نبودیم شاید چنین می شد و چنان.

بی توجهی به زیبایی های جاده زندگی سرمنشأ شکاف
باید گفت در طول زمان و گذران زندگی مسائلی میان زوج ها به وجود می آید که می تواند به جدایی یا یک زندگی مشترک بدون احساس، عشق و همراهی منجر شود؛ تحولی که نمود آن در فضای خارج از خانه هم قابل مشاهده است. به عنوان نمونه، وسیله نقلیه نمادی از همپیوندی ٢ زوج در مسیر زندگی است. البته در دنیای مدرن امروزی، راندن این وسیله گاه به مثابه ابزاری برای ابراز خشم و برون ریزی عاطفی عمل می کند و مسیر حرکت به بستر تعارض و درگیری تبدیل می شود. طبیعی است اگر در این سفر گله و شکایت هایی هم از سوی ٢ طرف مطرح شود و نیز هزار گره ناگشوده که خود نتیجه قطع تماس چشمی است. این قطع و وصل شدن تماس های چشمی نشانه نخستین شکاف ها است که گاهی فرد، بودن در خودروی کرایه یا تاکسی را به بودن درکنار یک غریبه آشنا ترجیح می دهد.

کارشناسان امور خانواده براین باورند کشش و جذابیت میان زوج ها یک شبه از بین نمی رود. حل نکردن مشکل های زناشویی، التیام ندادن دردها و نارضایتی ها در طول سال ها و تلنبار کردن آنها با بستن چشم روی رفتارهای نادرست طرف مقابل از عامل های تاثیرگذار بر کمرنگ شدن و به مرور از بین رفتن عشق است؛ تحولی که ممکن است زمانی گدازه های آن از دهانه آتشفشان درون زوج سر به آسمان کشد.

وسیله نقلیه از معدود مکان هایی است که در آن زوج ها برای رسیدن به مقصد نهایی لحظه هایی هر چند کوتاه را بدون درگیری های کاری و رسیدگی به امور خانه و فرزندان کنار هم هستند و فرصت دارند با هم ارتباط کلامی برقرار سازند اما در بیشتر موارد به علت وجود سایه خاطرات گذشته و اختلاف های تلنبار شده بر سر افراد، قرار گرفتن در این فضا خود به عامل به وجود آمدن قهرها و سردی میان زوج ها تبدیل می شود. البته در مواردی هم بروز دعوا میان زوج ها باعث تجربه هایی می شود که بهبود روابط را به دنبال دارد اما بیشتر این فضا به افزایش شکاف ها می انجامد.

تقویت لحظه ها و افکار عاشقانه در تداوم زندگی
کارشناسان امور خانواده همواره در تلاش برای یادآوری این موضوع هستند که ازدواج همه مشکل ها را حل نمی کند و باید با دیدی واقع بینانه نسبت به این کار و انتخاب شریک زندگی اقدام کرد که صد البته آموزش و برخورداری از مهارت های حفظ و ادامه رابطه، مهم تر از انتخاب همسر است. دانستن این موضوع که ازدواج مسأله مقدسی است که به تدریج با آن پرورش می یابیم و هر چقدر بالغ تر شویم، زندگی پایدارتری خواهیم داشت، کمک بسیاری به شکل گیری و تداوم پیوند عاشقانه خواهد کرد. اگر همسران در کنار داشتن لحظه هایی عاشقانه به فکر نزدیکی بیشتر افکار و روش زندگی مشترک خود نباشند، پس از مدتی که این احساس ها و نیازها فروکش کرد و جنبه منطقی بیشتری گرفت، مشکل ها نمایان تر می شوند چراکه زمانی که ٢ نفر نمی توانند ارتباط عاطفی خوبی با هم برقرار کنند، از هم فاصله می گیرند. یادمان باشد حفظ رابطه به بهترین وجه، ارزشمندترین هدیه ای است که به خود، همسر و فرزندانمان می دهیم.
منبع:روزنامه شهروند
برچسب ها: عشق فرهنگ ازدواج
ارسال نظر